به طالع بینی و اختربینی (Astrology) و اخترشناسی (Astrology) و خروج عروج بروج ١٢ گانه فلکی (zodiac) که بر اساس مسیر خورشید و ماه و اجرام سماوی همسو و هم شماره می شوند تا اتفاقات بزرگی در عالم هستی صورت بگیرد باور چندانی نداشتم. اما امسال یعنی در سال ١٤٠٠ هجری خورشیدی مطابق با ١٤٤٢ هجری قمری دقیقا ٤٢ سال اختلاف وجود دارد. عمر بی برکت جمهوری اسلامی نیز ٤٢ ساله شده است و بقول قدیمی ها "آفتاب عمرش لب بومه". بسیاری از دانشمندان عصر کهن که تبحر فراوانی در علم نجوم یا "علم هئیت" داشتند بر تاثیر ستارگان و اجرام, مخصوصا ماه و خورشید نه تنها در ایجاد ابر و باد و مه و باران و طوفان های ویرانگر آگاهی داشتند؛ بلکه در "ناهمترازی عددی" اجرام سماوی و بخصوص ماه و خورشید باور داشتند. امسال این "کژمیزانی" به عدد معنادار ٤٢ رسیده است که دقیقا عمر نامیمون جمهوری اسلامی است.
ایرانیان از کهن ترین مردمانی بودند که از خوشه های دانایی علم نجوم پربار بودند و به آسمان نگریستند و بازتابی از باورها و داستان های جاری و "محتمل" در اطرافشان را بر اجرام آسمانی بخصوص ماه و خورشید منعکس می کردند. طالع بینی با غیب گویی تفاوت فراوان دارد. همانگونه که صرف مثبت اندیشی یا مثبت نگری مبتنی بر روانشناسی مثبت گر ا با توسل به داده ها و علائم فرخ و نیک پی موجود بعنوان یک رویکرد ذهنی و باورمندی نتایج مثبت به بار می وارد, و یا منفی گرایی و منفی بافی به انفصال و انفعال می انجامد, باور به نکات مثبت و خوش یمن و پرآتیه همترازی های نوید بخش اجرام سماوی می تواند نتایج مثبتی را به دنبال داشته باشد.
آن دسته از هموطنان که مفاهیم مثبت علم کائنات در مورد حوادث احتمالی بزرگ را جزو خرافات تلقی می کنند, باید بدانند که بر اساس ویکی پدیا برای نمونه، طالعبینان و دانشمندان علم نجوم دربار ساسانی به خسروپرویز گفتند که پسری از تو زاده میشود که در بدنش علامتهایی دارد و این پسر کسی است که قلمرو تو را از بین میبرد و به دست اقوام بیگانه میاندازد. خسروپرویز چون این علامتها را در بدن یزدگرد سوم دید، دستور داد او را به اصطخر تبعید کنند تا پادشاه نشود. چند سال بعد، یزدگرد سوم بر تخت نشست و در همین زمان عرب ها به ایران حمله کردند و ایران را تسخیر کردند. همینطور رستم فرخزاد، فرمانده بزرگ ارتش ساسانیان، که از علم اختربینی سررشته داشت، با دیدن وضعیت وخیم جبههها از دانش خود در باره صورتهای فلکی استفاده کرد و خبر آن حقیقت تلخ را با رعایت نزاکت سیاسی در نامهای خطاب به برادرش نوشت که آن سال سال بد و نحسی برای ساسانیان و ایران خواهد بود و همین طور نیز شد.
اگرچه نمی توان با ضرس قاطع و یقین مطلق قطعیت سرنگونی جمهوری اسلامی را در سال ١٤٠٠ پیش نگری کرد. اما از آنجایی که سرآغاز هر دو سالنامه یعنی ١٤٤٢ قمری و ١٤٠٠ خورشیدی و ناهمسانی ٤٢ ساله؛ هر سه عامل در ظهور اسلام و رژیم کنونی ریشه دارند و جمهوری اسلامی نیز تحت نام اسلام و با اتکا به آن توانسته است به مدت معنادار ٤٢ سال به حیات نادلپذیر و مضر خود ادامه دهد؛ اینک در این "سال ناراستگی ماه و خورشید" آژیر هشدار برای آغاز ء پایان جمهوری اسلامی به صدا در آمده است و "پایان نزدیک است". برای یک بار هم که شده بدون درنگ بدبینی در باره طالع بینی را کنار بگذاریم و با خوشبینی و امید به پایان جمهوری اسلامی و آغاز دوران پساجمهوری اسلامی بعد از ٤٢ سال آدرنگ (suffering) و رنج ایمان بیاوریم.
عبدالستار دوشوکی / مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن - فروردین ١٤٠٠