برخی بر این باورند که دادن اجازه به بچه برای خوابیدن در کنار پدر و مادر، به معنای تسلیم شدن در مقابل فرزند استدبمیتا دوتا، پزشک و مشاور فرزندپروری ساکن بنگلور هند میگوید با وجود تاثیرات غرب سنت خوابیدن والدین و کودکان در کنار هم - حتی در خانوادههایی که فرزندان اتاق مخصوص به خود را دارند -هنوز هم در این کشور به قوت خود باقی است. او میگوید: " خانه یک خانواده ۴ نفری ۳ اتاق خواب دارد. دو اتاق برای فرزندان و یکی هم برای پدر و مادر. اما باز هم خواهید دید که هر دو کودک خانواده در اتاق پدر و مادر خوابیدهاند. این مسالهای بسیار متداول است. "
به گفته دوتا، وقتی کودکان کنار پدر و مادر میخوابند از سختی بیدار شدن آنها در طول شب کاسته میشود. خود آنها تا زمانی که دخترشان ۷ ساله شد، یک تخت تاشو کنار تختخوابشان داشتند که او میتوانست روی آن بخوابد. دوتا میگوید: "حتی بعد از این که از شیر گرفته شد هم دوست داشت در اتاق ما بخوابد."
تشویق فرزندان به استقلال، از تمرکز فرهنگ غربی بر فردگرایی ریشه میگیرد. به همین دلیل خوابیدن والدین و کودکان در کنار هم از نظر عدهای به معنای تشویق فرزندان به وابستگی به پدر و مادر است. اما والدینی مثل دبمیتا دوتا که ذهنیتی جمعگراتر دارند، معمولا این طور به این مساله نگاه نمیکنند. او میگوید: "به آنها کمی اعتماد به نفس و کمی هم استقلال میدهید. خودشان از تو جدا خواهند شد. آنها برای همیشه به ما وابسته باقی نخواهند ماند."
در مقابل بسیاری از والدین در جوامع غربی به روشهای آموزش خواب به نوزادان روی آوردهاند که افراطیترین حالت آن "گریه تا خواب" است. در این روش نوزاد تنها گذاشته میشود تا آنقدر گریه کند که در نهایت به خواب برود. این روش به کودکان کمک میکند مدت زمان طولانیتری بخوابند تا پدر و مادرها هم بتوانند استراحت کنند. دولت استرالیا حتی مدارس ویژه آموزش خواب راهاندازی کرده که به والدین در این زمینه کمک میکند.
اما عوامل فرهنگی نه تنها بر مکان خواب کودکان بلکه روی زمان و میزان آن هم تاثیر میگذارد.
در کشورهایی که نوزاد در کنار پدر و مادر میخوابد، نرخ سندرم مرگ ناگهانی نوزاد پایین است
در کشورهایی که خوابیدن نوزاد در کنار پدر و مادر بیشتر مرسوم است، نرخ سندرم مرگ ناگهانی نوزاد پایین استجون کوهیاما، مدیرعامل مرکز پزشکی "بی اورایاسو ایچیکاوا" در توکیو در مطالعهای که به همراه عدهای از همکاران خود انجام داد دریافت که نوزادان در ژاپن وقتی به سه ماهگی میرسند معمولا کمتر از نوزادان هم سن خود در سایر کشورهای آسیایی میخوابند. او میگوید دلیلش احتمالا این است که "در ژاپن خواب، تنبلی محسوب میشود."
کوهیاما همچنین متوجه شد کودکان در کشورهای آسیایی در مقایسه با هم سن و سالان خود در کشورهایی با نژاد عمدتا قفقاز به طور معمول دیرتر به رختخواب میروند. به نظر او این که پدر و مادرها در این کشورها دوست دارند در طول شب با فرزندان خود وقت بگذرانند تا حدی در این موضوع موثر است. خوابیدن والدین و فرزندان در کنار هم - که در ژاپن عرف محسوب میشود- هم بیتاثیر نیست. او میگوید: "والدین حس میکنند فرزندان بخشی از بدن آنها هستند. "
با این حال آکادمی پزشکی اطفال آمریکا هم مثل بریتانیا به والدین توصیه میکند برای پایین آوردن خطر "سندروم مرگ ناگهانی" در نوزاد خود با او در یک اتاق بخوابند. این آکادمی با این حال هشدار داده که خوابیدن در یک بستر مشترک با فردی دیگر میتواند باعث افزایش خطر مرگ شود.
اما راشمی داس، استاد پزشکی اطفال در موسسه علوم پزشکی آل ایندیا در بوبانسور هند که مقالهای در رابطه با امنیت خوابیدن نوزاد و والدین در کنار هم نوشته، میگوید به دلیل نبود تحقیقات با کیفیت در این حوزه به سختی میتوان گفت این کار به خودی خود و در نبود سایر عوامل از جمله مصرف سیگار یا مشروبات الکلی خطر مرگ نوزاد را بالا میبرد یا نه. او میگوید: "نمیتوانیم با قطعیت بگوییم خوابیدن نوزاد در کنار فردی دیگر واقعا باعث افزایش خطر سندروم مرگ ناگهانی در او خواهد شد."
بیشتر مطالعات در این حوزه در کشورهای پردرآمد انجام شدهاند که خوابیدن والدین و نوزادان در کنار هم چندان معمول نیست. اما آمار مربوط به سندروم مرگ ناگهانی نوزادان در برخی کشورهای کمدرآمدی که خوابیدن نوزاد در کنار پدر و مادر یک سنت محسوب میشود هم بسیار پایین است.
به نظر نمیرسد که این مساله فقط به مکان جغرافیایی مربوط باشد: خطر سندروم مرگ ناگهانی نوزادان در خانوادههایی که در غرب زندگی میکنند اما رسوم فرهنگی کشور خودشان را دارند، پایینتر است. به عنوان مثال خطر این عارضه در خانوادههای پاکستانی تبار ساکن بریتانیا که در آنها مادرها به طور معمول نوزادان را کنار خود میخوابانند در مقایسه با خانوادههای بریتانیایی کمتر است.
هلن بال، استاد مردمشناسی دانشگاه دارام میگوید: "آداب و رسوم فرهنگی در کاهش خطر سندروم مرگ ناگهانی نوزادان موثر است." در شهر بردفورد انگلستان مادران پاکستانی تباری که خود به فرزندشان شیر میدهند آمار بالایی دارند. علاوه بر این احتمال این که این مادران سیگار و الکل مصرف کنند و نوزادشان را در اتاقی جداگانه بخوابانند هم پایین است. همه این موارد عواملی هستند که در کاهش خطر سندروم مرگ ناگهانی نوزادان موثر هستند.
اما همانطور که خوابیدن با نوزاد در یک تخت او را در طول شب نزدیک به والدین نگه میدارد، حمل آنها در "آغوشی" ( وسیلهای که والدین برای حمل نوزاد به تن میکنند) به والدین اجازه میدهد که ضمن نزدیک بودن به کودک، کارهای خودشان را هم انجام دهند. این روشی است که بشر از همان ابتدای آفرینش خود از آن استفاده کرده است. البته در دوران ویکتوریا که استفاده از کالسکه بچه محبوبیت زیادی پیدا کرد، از رواج و رونق این روش در برخی بخشهای جامعه غربی کاسته شد. با این حال در سایر نقاط دنیا ظاهرا به اندازه فرهنگهای مختلفی که حمل بچه در آنها متداول است، روش برای این کار وجود دارد.
حتی والدینی که از آغوشی استفاده نمیکنند هم احتمالا متوجه شدهاند که بغل کردن و حمل نوزاد با خود تاثیری فوری در آرام کردن آنها دارد. کومی کورودا از مرکز علوم مغز ریکن در ژاپن میگوید: " آنها به طور شهودی دریافتهاند که این نوع حرکات ریتمیک با بسامد ۱-۲ هرتز، میتواند کودکان را آرام کند. "
خانم کورودا با مطالعه روی اثرات روانی حمل نوزادان، دریافت این کار در کاهش حرکت و ضربان قلب و همینطور میزان گریه آنها موثر است. او میگوید در تحقیقات بعدی خود متوجه شد حمل نوزاد بدون بغل کردن او مثلا در کالسکه یا ماشین، همینطور بغل کردن او بدون حرکت دادنش، با گذشت زمان او را آرام خواهد کرد اما ترکیب این دو روش اثری سریعتر خواهد داشت.
به این ترتیب از نظر زیستشناختی، چیزی که یک نوزاد میخواهد تماس نزدیک در طول شبانه روز است. در ماههای اول بعد از تولد نوزاد به طور مرتب نیاز به غذا دارد. حتی وقتی ساعت بدن نوزاد شکل میگیرد و روند تثبیت خواب در ساعات شب در ذهن او آغاز میشود، باز هم طبیعی است که دست کم تا یک سالگی در طول شب از خواب بیدار شود.
اما در کشورهای غربی والدینی که تازه بچهدار شدهاند چنین پیامی را از خانواده، دوستان و جامعه دریافت نمیکنند. هلن بال میگوید: " ما به نوعی این باور غلط فرهنگی را جا انداختهایم که کودکان نباید شبها از خواب بیدار شوند. "
این باور غلط پیامدهایی هم دارد. کمخوابی والدین در ماههای اول بعد از به دنیا آمدن نوزاد ریشه در افسردگی پس از زایمان دارد. بال میگوید تلاش برای "تنظیم" خواب نوزاد کمکی به ریشهیابی مشکل نمیکند و در عوض این حمایت مستقیم از پدر و مادرهاست که میتواند در بهبود سلامت روان آنها موثر باشد.
او میگوید: "والدینی که افسرده هستند اختلال در خواب کودک خود را بدتر از والدینی که چنین مشکلی ندارند، تجربه میکنند. بحث ما این است که در واقع باید آنچه در ذهن پدر و مادرها میگذرد را تغییر دهیم، باید از آنها حمایت کنیم تا به همه این مسائل از دیدی متفاوت نگاه کنند."
این ایده که نوزادان بزرگتر "باید" بتوانند تمام شب را به طور پیوسته بخوابند از تحقیقی در دهه ۱۹۵۰ نشات گرفته است. این تحقیق که روی ۱۶۰ نوزاد ساکن لندن انجام شد، نشان داد ۷۰ درصد از آنها از سه ماهگی " خواب پیوسته شبانه" را تجربه میکنند.
در این تحقیق پژوهشگران "خواب پیوسته شبانه" را این گونه تعریف کردند که نوزاد در فاصله زمانی نیمه شب تا ۵ بامداد - حتی اگر واقعا هم خواب نباشد- با گریه یا سروصدا والدین خود را بیدار نکند. این تعریف با ۸ ساعت خواب مداومی که والدین بسیاری از نوزادان آرزویش را دارند، فاصله زیادی دارد. در هر صورت ۳۰ درصد از نوزادان حاضر در این مطالعه از سه ماهگی بازههای طولاتیتر خواب را تجربه نکردند و نیمی از کودکانی که خواب پیوسته شبانه داشتند هم بعدتر در سال اول زندگی خود در طول شب تعداد دفعات بیشتری از خواب بیدار شدند.
بال میگوید: " بیش از صدها یا هزاران سال است که ویژگیهای بیولوژیکی نوزادان تغییر قابل ملاحظهای نکردهاند. اما فرهنگ ما، همینطور انتظارات ما از نوزادان و نحوه فرزندپروری طی چندین دهه به شدت عوض شده است."
البته در کشورهای غربی هم تمامی مردم با خواباندن نوزاد در اتاق جداگانه موافق نیستند. به عنوان مثال در یک نظرسنجی، والدین ایتالیایی این کار را رفتاری "نامهربانانه" توصیف کردند. شرایط فردی نقشی تعیینکننده در نحوه مراقبت افراد از نوزادان خود دارد و پدر و مادرها روش خاص خود را برای این کار پیدا میکنند. اما به نظر خانم کورودا افراد باید به جای این که بیش از حد نگران روشهای دیگران باشند، برای پیدا کردن راهکاری مناسب خود و فرزندشان تلاش کنند. او میگوید: "من فکر میکنم پدر و مادر و نوزاد میتوانند خود را با یکدیگر وفق دهند، درست مثل رقص تانگو."
به گفته دبمیتا دوتا نباید به نوزاد خود به چشم یک "رئیس مشکلپسند" نگاه کنیم. او میگوید: " آنها موجودات کوچک ناتوانی هستند که به این دنیا پا گذاشتهاند و ما باید با همدلی و دلسوزی با آنها برخورد کنیم."