جناب آقای فرخ نگهدار در مقاله ای تحت عنوان ” ۴ توصیه سیاسی به آقای رضا پهلوی” علاوه بر مذمت و محکومیت طرح “نه به جمهوری اسلامی” خطاب به شاهزاده رضا پهلوی توصیه کرده اند که برای اثبات صداقت خویش در باورمندی به جمهوریت به جمع “اصلاح طلبان” حکومتی بپیوندند و با محکوم کردن آمریکا و “تحریم های ظالمانه” بر علیه آمریکا, اسرائیل و عربستان سعودی موضع گرفته و در کنار “مردم ایران” (بخوان جمهوری اسلامی) قرار بگیرند.
شیخ اجل حکیم سعدی در باب دوم گلستان قرنها پیش نوشته بود: “آهنی را که موریانه بخورد / نتوان برد از او به صیقل زنگ. با سیه دل چه سود گفتن وعظ/ نرود میخ آهنین در سنگ”. بعقیده نگارنده جمله آخر این شعر حکیمانه بسیار گویا و زیبا است. زیرا سعدی در همان باب می فرمایند: “دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن”. آقای نگهدار در پایان مقاله خسته کننده و طولانی و توهین آمیز خویش چنین نتیجه گیری کرده اند: “راه نجات کشور ترویج گفتگو میان حکومت و مخالفان، و میان حکومت و ایالات متحده آمریکا است. گشودن راه برای سازمان گری این دو گفتگو مهم ترین وظیفه ملی و مردمی است. و اتحاد جمهوری خواهان ایران، به استناد اصول فکری، و به استناد سوابق، پیگیرترین نیرو در دعوت همگان به حمایت از این دو نوع گفتگو است”.
آقای فرخ نگهدار که خود ایشان نیز همانند نگارنده در مملکت پادشاهی و دموکراتیک بریتانیا زندگی می کند و از مواهب آن برخوردار است در نخستین توصیه چهارگانه خود خطاب به شاهزاده رضا پهلوی می نویسد: “برتری جمهوریت (را) به هواداران توصیه کنید”. باید گفت عجبا ! واقعا که نرود میخ آهنین به سنگ! شاهزاده رضا پهلوی در سخنان اخیر خود علاوه بر پذیرفتن و ترجیح جمهوریت چندین بار تاکید کرده بودند که بعنوان یک انسان آزاده و دمکرات تحکم را نه بر خود و خانواده خویش می پذیرند و نه آن را به دیگران تحمیل یا “توصیه” می کنند. حال آقای نگهدار به شاهزاده توصیه می کند که این “تحکم” را در مورد طرفداران خود به کار گیرد. باز هم باید گفت عجبا ! واقعا که نرود میخ آهنین به سنگ!
توصیه دوم ایشان به شاهزاده این است: “با مخالفان سیاسی به گفتگوی علنی بنشینید”. تا آنجایی که نگارنده در طی قریب به دو دهه گذشته شناختی که از دور و از نزدیک با شاهزاده دارم این است که ایشان بیشتر وقت خویش را صرف گفتگو با جمهوریخواهان و مخالفان سیاسی خود کرده اند. بخاطر دارم بیش از ١۶ سال پیش در طرح رفراندوم مرحوم کامبیز روستا و دیگر جمهوری خواهان به این امر اذعان داشتند که در عمل شاهزاده رضا پهلوی ثابت کرده است که تمایل فراوانی برای همکاری با مخالفان سیاسی خود جهت نجات کشور و سرنگونی جمهوری اسلامی دارد. به همین دلیل مورد فحاشی و دروغپراکنی های سلطنت طلب های کاسه داغ تر از آش از یک سو و از سوی دیگر از طرف بظاهر جمهوریخواهان طرفدار جمهوری اسلامی قرار می گرفتند. البته شگرد سربازان گمنام جمهوری اسلامی بر هیچ کسی پوشیده نیست که عده ای را جهت تخریب شاهزاده رضا پهلوی اجیر و بسیج کرده بود تا با لباس سلطنت طلبی به دیگران فحاشی کنند و از جانب دیگر, “مامورین و معذورین” بظاهر جمهوری خواه این فحاشی ها را برجسته و خاطر نشان می کردند و می کنند تا مبادا بین “طرفداران مشروطه پارلمانی” و جمهوریخواهان دمکرات و “برانداز” هیچگونه همکاری و همگرایی صورت بگیرد. زیرا جمهوری اسلامی به خوبی می داند که “شاهزاده “بزرگترین سرمایه ملی در بین اپوزیسیون” بعنوان حلقه وصل برای براندازی نظام است. شاهزاده رضا پهلوی نیز به کرات بارها افراد فحاش را محکوم کرده است ـ بارها و بارها !. اما باز باید به کرات بارها تکرار کرد که نرود میخ آهنین به سنگ!
آقای نگهدار در توصیه سوم خویش تحت عنوان ” هواداران را به پرهیز از فحاشی و دروغ دعوت کنید” به نادرستی و با توسل به افترا پراکنی پا را از گلیم ادب و انصاف و راستگویی فراتر نهاده و با طرح اتهامات بسیار سخیف و باورنکردنی مدعی می شود: “توسل به آلات جنسی در فعالیت سیاسی، دروغ پراکنی بی شرمانه، وعده کشتار خونین مخالفان و منتقدان، همه و همه کثافاتی بوده است که زیر تصویر رضا پهلوی در سال های اخیر فضای مجازی را متعفن ساخته است و این رهبر فرزانه نه هیچ گاه این حامیان سینه چاک را اندرز به تغییر رفتار داده است و نه خود از این اوباش اعلام برائت کرده است.
بعقیده من این پاراگراف توهین آمیز و صددرصد نادرست و عامدانه و جاعلانه آقای نگهدار (که ارزش جواب دادن ندارد) نشان می دهد که سخنان شاهزاده و همچنین طرح “نه به جمهوری اسلامی” آب را به دو جای جداگانه ریخته اند. اول آنجایی که باید بسوزد. دوم در لانه مورچگان. یا وگرنه همین مقاله آقای نگهدار نشان می دهد که شوربختانه خود ایشان در زمره “فحاشان” هستند که در عمل اجازه ندهند هیچگونه همسویی و همکاری بین شاهزاده و طرفداران “جمهوریت” صورت بگیرد.
ایشان در توصیه چهارم خود مبنی بر “ایران و آمریکا را دعوت به گفتگو کنید، با تحریم اقتصادی مخالفت کنید”, از شاهزاده رضا پهلوی دعوت کرده اند که عملن به طیف “اصلاح طلبان” حکومتی بپیوندند. این درخواست مضحک نشان می دهد که علاه بر ریختن آب در “آن دو جا” که در پاراگراف بالا اشاره کردم, جای سومی هم وجود دارد که آب به آنجا نیز ریخته شده است و آن تنور بی رونق انتخابات ریاست جمهوری است که با هیزم اصلاح طلبان حکومتی روشن شده است. آقای نگهدار با پریشانی و نگرانی فراوان می نویسد: “کمتر از ۳ ماه به انتخابات مانده .. . . . و این در حالی است که در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز توپخانه های رسانه ای ثروتمند، موضوع رضا پهلوی و ضعف و قوت «نه به جمهوری اسلامی» را برای شهروندان تشریح می کنند”.
چهار سال پیش زمانی که آقای نگهدار و دوستان اصلاح طلب او از جمله دکتر عطاالله مهاجرانی و جناب مسعود بهنود و دیگران به اشتیاق رای دادن به حسن روحانی ساعت ها در صف طولانی انتظار در کوچه پس کوچه های کنسولگری جمهوری اسلامی در کنزینگتون لندن (محل رای گیری) منتظر ماندند؛ در مقاله بنام “شکست مفتضحانه اپوزیسیون” نه تنها از اپوزیسیون بی عمل انتقاد کردم, بلکه آب در لانه اصلاح طلبان عوامفریب و اصولگرایان از جمله کیهان شریعتمداری ریختم. آن مقاله بنده نوشدارویی بود تلخ, اما بعد از مرگ سهراب! اما اکنون بسیار خرسندم که ماه ها قبل از انتخابات کاذب؛ شاهزاده با سخنان “وحدت آفرین” بعنوان “حلقه وصل ملی” نه تنها بهانه را از دست آن دسته از جمهوریخواهان ء دو به هم زن” ء طرفدار رژیم گرفته و آنها را خلع سلاح کرده, بلکه به همراه صدها هموطن طرح “نه به جمهوری اسلامی” را امضاء کرده اند و با این کار خویش آب را به سه جاه ریخته اند: ١ ـ آنجایی که بسوزد. ٢ ـ در لانه مورچگان. ۳ ـ در تنور بی رمق انتخابات ریاست جمهوری. به این می گویند با دو تیر سه نشان زدن. در نتیجه تعجب آور نیست که عده ای چنین هراس زده و آشفته خاطر شده اند تا رژیم سفاک و نیم مـُرده ای را که حتی زن ء سکته شده و مـُرده را به دار می آویزد تا مبادا نقض و کوتاهی در قانون شریعت و قصاص بوجود آید, سرپا ًنگهدار”ند.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
٢٩ اسفند ١۳٩٩
doshoki@gmail.com