داستان پر از آب چشم اعدام نوید افکاری، این پرسش را بر سر زبانها انداخت که آیا باید از «کمیته بینالمللی المپیک» خواستار تنبیه و تحریم نهادهای ورزشی نظام ولایی شد یا نه؟
برخی بر این باورند که آری، چون نظام ولایی ورزش ملی ایران را میسوزاند و پس هر فشاری که روزگارش را کوته و دست زورش را دور کند بجاست. برخی دیگر تحریمهای بینالمللی را نمیخواهند از ترس اینکه مبادا دودش به چشم ورزشکاران و بلکه مردم خسته و درمانده رود. کدام درست میگویند؟
هیچ کدام! پرسش که بجا نباشد پاسخ بخردانه نمیتواند بود. تحریم ایران گزینهای نیست که آن را خواست یا نخواست. بلکه واکنشی به سرپیچی نظام ولایی از هنجارهای جهانی است و پس رهایی از آن جز با از میان برداشتن تنشها نمیتواند شد.
در شرایطی که راننده خانوادهداری بیاعتنا به قوانین راهنمایی و رانندگی میراند و جان خود و دیگران را به خطر میاندازد، پرسش خردمندانه این نیست که آیا افسر راهنمایی راننده خطاکار را جریمه کند و پروانهاش را بگیرد یا نه. چه اگر بگویید، آری چون خطا کرده، مدعی هیاهو به راه میاندازد که پس سرنوشت زن و فرزندی که حالا نان آورشان از کار بیکار شده چه میشود؟ اگر هم پاسخ دادید که نه، موافق جریمه راننده خطاکار نیستید چون نانخور چشمبهراه دارد، خواه ناخواه تشویق گر خطاکاری در شهر شدهاید که دیر یا زود زن و فرزند این و آن را به روز سیاه خواهد نشاند. داستان تحریمهای بینالمللی علیه نظام ولایی هم همین است.
پرسش این نیست که آیا باید با تحریم نهادهای ورزشی نظام ولایی همداستان بود یا نه. پرسش این است که آیا تحریمها ناشی از دشمنی استکبار و استعمار با نظام ولاییاند یا ناشی از ناهمخوانی ارزشها و رفتار تنشافروز نظام ولایی با هنجارهای «کمیته بینالمللی المپیک»؟
نگارندگان به روشنی بر این باورند که تحریم و تعلیق عضویت ورزش ایران در سازمانهای بینالمللی ناشی از ناهمخوانی اصول و رفتار جمهوری اسلامی با هنجارهای بینالمللی است و به ویژه اصل ۵۰ منشور «کمیته بینالمللی المپیک» بر پایه پاسداشت حقوق بشر و دوری از سیاست و جنگ و خشونت.
ما در این نوشته به همین ناهمخوانی ارزشهای نظام ولایی با منشور «کمیته بینالمللی المپیک» میپردازیم. همین ناهمخوانیهاست که ورزش ایران را گرفتار تعلیق و تحریم میکند، نه کینهتوزی گویا استثمار و استکبار؛ داوری با خواننده.
ناسازگاری با منشور «کمیته بینالمللی المپیک» نخستین اصل منشور «کمیته بینالمللی المپیک» به توازن تن و اراده و روان و هم سویی ورزش و فرهنگ و آموزش برای خوشزیستی ناشی از تلاش و ارزشهای اخلاقی اشاره دارد و اصل دوم آن نیز به ورزش برای گرامیداشت صلح و پیشرفت بشر و شأن انسانی. این کمیته در ۱۸ شهریور ۱۳۹۲ منشور خود را به روز کرد و باز هم بر صلح و دوستی میان مردم جهان پای فشرد. «کمیته بینالمللی المپیک» با در نظر داشت همین منشور بازیها و هموندیها را مدیریت و سرپیچی از آن را مجازات میکند.
اصول و کارکرد نهادهای جمهوری اسلامی اما در بسیاری موارد با منشور دوستی و تبعیض پرهیزی المپیک ناهمخواناند و از همین رو، ورزش ایران را همواره در معرض تعلیق و تحریمهای «کمیته بینالمللی المپیک» قرار میدهند.
«کمیته ملی المپیک ایران» در سال ۱۳۲۵ تأسیس شد و سال بعد به «کمیته بینالمللی المپیک» پیوست. همین کمیته است که ورزشکاران به بازیها میفرستد. در آذر ۱۳۹۸، اساسنامه «کمیته ملی المپیک ایران»، پس از پروانه «کمیته بینالمللی المپیک» و نیز دولت حسن روحانی، برای سنجش همخوانی آن با اصول ولایی به شورای نگهبان رفت.
پرچم کمیته ملی المپیک در کنار پرچم ایرانشورای نگهبان بیش از یک سال وقت گذاشت و سرانجام در ۱۰ تیر ۱۳۹۹ چند ایراد گرفت که مهمترین آن مربوط به بند ۱۶ «کمیته بینالمللی المپیک» بود که به رد هرگونه تبعیض سیاسی، مذهبی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و جنسیتی اشاره دارد و با موازین شرعی و قانون اساسی جمهوری اسلامی و به ویژه دشمنی با اسرائیل ناسازگار است. تکلیف این اساسنامه هنوز هم روشن نیست و «کمیته ملی المپیک ایران» تا به امروز بی اساسنامه است. اگر اساسنامه کشوری همخوان منشور «کمیته بین المللی المپیک» نباشد عضویتش خودبهخود در تعلیق است، تا چه رسد به آنکه در کل اساسنامهای نداشته باشد.
اسرائیلستیزی ستیزهجویی جمهوری اسلامی با اسرائیل هم با منشور «کمیته بینالمللی المپیک» در ستیز است و عضویت ورزش ایران در فدراسیونهای جهانی را به حالت تعلیق درآورده است.
یکی از بیشمار نمونههای اسرائیلستیزی، طرح دو فوریتی «مقابله با اقدامات رژیم صهیونیستی علیه صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی» است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی در روز سهشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ تصویب و هرگونه مسابقه رسمی یا تدارکاتی میان ورزشکاران ایرانی و اسرائیلی را ممنوع کردند.
در صورت تصویب این طرح از سوی شورای نگهبان که همواره دشمن اسرائیل است، ممنوعیت مسابقه ورزشکاران ایرانی با همتایان اسرائیلی اعتبار قانونی به خود میگیرد و ناچار تمامی ورزش ایران به دلیل ناهمخوانی با منشور «کمیته ملی المپیک ایران» خود به خود به حال تعلیق در میآید. چنانکه تا پیش از این طرح هم، باخت یا آسیبدیدگی ساختگی ورزشکاران ایرانی برای روبهرو نشدن با ورزشکاران اسرائیلی، هموندی ورزش ایران در نهادهای بینالمللی را به حالت تعلیق در آورده بود.
سعید ملایی، زاده ۱۳۷۰، قهرمان جودوی ایران و جهان در سال ۱۳۹۷ گزارش کرد که مقامات نظام ولایی برای باخت به حریف بلژیکی در نیمه نهایی مسابقات جهانی ۱۳۹۸ توکیو، بر وی فشار آوردند تا در دور بعد با ساگی موکی، حریف اسرائیلی، روبهرو نشود. در پی این افشاگری، سعید ملایی به کشور بازنگشت و به آلمان رفت و در آذر ۱۳۹۸ شهروند مغولستان شد.
مدتی پس از مهاجرت ملایی به آلمان، ماریوس وایزر (Marius Vizer) رئیس فدراسیون جهانی جودو در نامهای عضویت فدراسیون جودو جمهوری اسلامی را به حالت تعلیق در آورد و کمیته انضباطی فدراسیون جهانی جودو در گزارشی نوشت: «به دنبال اتفاقات رخ داده در جریان تازهترین رقابتهای قهرمانی جودوی جهان در توکیو، تا زمانی که فدراسیون جودوی ایران تضمین استواری برای پایبندی به مقررات و منشور فدراسیون ندهد اجازه حضور در رقابتهای این نهاد را نخواهد داشت» (سایت خبری ایرنا، ۳۰ مهر ۱۳۹۸). بر پایه میزان کارت عضویت، جودو ورزش دوم ایران پس از فوتبال است.
فدراسیون جودو اما به جای تنشزادیی، در دی ماه ۱۳۹۹، حسین کرد میهن، فرمانده حمله به سفارت عربستان سعودی در سال ۱۳۹۴ را به ریاست کمیته فرهنگی فدراسیون جودوی ایران برگزید [۱]. حکم این انتخاب را ارش میراسماعیلی، رئیس فدراسیون، داد که خود در المپیک آتن سال ۲۰۰۴ از رویایی با حریف اسرائیلی، ایهود واکس، امتناع کرده بود. کارگزاران نظام هم از اسرائیلستیزی در ورزش پشتیبانی کردند، چنانکه محمد خاتمی و غلامعلی حداد عادل، در آن زمان رئیسجمهور و رئیس مجلس، کار میراسماعیلی را ستودند و دولت وقت هم دستخوشی ۱۲۵ هزار دلاری، هم سنگ جایزه برندگان مدال طلا، به وی پرداخت. حتی، محمود احمدینژاد که پس از خاتمی رئیسجمهور شد هم کنارهگیری آرش میراسماعیلی را ستود و آن را افتخاری ابدی دانست.
نمونه دیگر اسرائیلستیزی در ورزش، فشار بر شطرنجبازان ایرانی است. در آذر ۱۳۹۸، یک خواهر و برادر با هزینه شخصی در رقابتهای بینالمللی شطرنج در جبلالطارق شرکت میکنند. خواهر بدون حجاب و برادر با یک شطرنجباز اسرائیلی مسابقه میدهند. مقامات جمهوری اسلامی واکنش نشان میدهند. یک نماینده مجلس و نیز رئیس فدراسیون شطرنج ایران خواستار برخورد دستگاههای امنیتی با زیرپا گذاشتن موازین اسلامی نظام میشوند. ناشی از همین، علیرضا فیروزجا، زاده ۲۸ خرداد ۱۳۸۲، به فرانسه میرود و اعلام میکند که از آن پس با پرچم « فدراسیون بینالمللی شطرنج» بازی میکند. او در ۱۴ سالگی «استاد بزرگ» شده بود که مهمترین عنوان شطرنج در جهان است. سارا خادمالشریعه بازیکن دیگری که نتوانسته بود برای شرکت در این رقابتها از ایران خارج شود، در ۱۸ سالگی عنوان «استاد بینالمللی»، دومین عنوان معتبر پس از «استاد بزرگ» را به دست آورده بود. عنوانی که تا پیش از آن، تنها شطرنجبازان مرد ایرانی بدان دست یافته بودند. حالا، عضویت فدراسیون شطرنج جمهوری اسلامی هم به دلیل همین فشارهای برای پرهیز از مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی، از سوی فدراسیون شطرنج جهانی در آستانه تعلیق است.
نمونههای اسرائیلستیزی در ورزش یکی دوتا نیست. علیرضا کریمی در مسابقات کشتی زیر ۲۳ سال جهان در شهریور ۱۳۹۶ در لهستان در حالی که از حریف روس پیش بود، به دستور مربیاش باخت تا در دور بعد با حریف اسرائیلی روبهرو نشود. اتحادیه جهانی کشتی به همین دلیل، کشتیگیر و مربی را به ترتیب شش ماه و دو سال از رقابتهای بینالمللی محروم کرد.
گویا فدراسیون جهانی کریکت هم عضویت جمهوری اسلامی را به حال تعلیق در آورده است.
زن ستیزی مورد دیگر ناهمخوانی مدیریت ورزش در نظام ولایی با منشور المپیک تبعیض در مورد ورزش زنان، جلوگیری از ورود ایشان به ورزشگاهها و حجاب اجباری است.
زنان ایران که گرد ۶۰ سال پیش با شلوار کوتاه و پیراهن ورزشی ایران در بازیهای المپیک ۱۹۶۴ توکیو شرکت کرده بودند، با پیروزی انقلاب اسلامی، تا نزدیک به ۱۰ سال از شرکت در رقابتهای ورزشی محروم و پس از آن هم گرفتار سختیهای موازین و حجاب و پوشش اسلامی بودند.
ورزش زنان، همچون هر سپهر دیگری در جمهوری اسلامی، وابسته به موازین فقهی همخوان نظام است. بدین ترتیب، شرکت زنان در برخی از ورزشها همچون بدنسازی و دوچرخهسواری ممنوع و در بسیاری دیگر به دلیل پوشش اسلامی سخت و بلکه ناممکن است. به باور آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی: «زن ... کدبانو و خانهدار بهطور طبیعی دائم در حال ورزش است ... خانمها ... لازم است که نرمش و تکان دادن دستوپا و بدن را بهعنوان ورزش هر روز در منزل داشته باشند ... اما شرکت در ورزشهای دستهجمعی و مسابقات ... را بهطور «مطلق» نمیشود برای خانمها «مجاز» دانست زیرا غالباً با چیزهایی همراه است که مشکلاتی را ایجاد میکند چه از لحاظ مربیهای مرد و احیاناً ناباب و چه از لحاظ حضور در میدانها ...» [۲]. حتی عکس و گزارش و پخش تلویزیونی مسابقههای زنان هم گرفتار خطهای قرمز نظام است.