«آنها را با راکت می‌زنند، ما را با گلوله می‌کشند»

بی بی سی ، نفیسه کوهنورد:
«به جمع خانواده خوش آمدید.» برای احمد و علی شنیدن همین یک جمله در اولین روز کاری با نیروهای بریتانیایی کافی بود تا خود را از ته دل به تیم جدیدشان متعهد بدانند و هر سختی و خطری را در این راه به جان بخرند. اما هیچ چیز آنطور که انتظار داشتند پیش نرفت.

آنها حالا مستاصل و نگران برای دیداری پنهانی و دور از چشم به هتل ما آمده‌اند تا روایت‌شان را بازگو کنند به شرط آنکه هویت‌شان مخفی بماند. تصاویر را طوری فیلم برداری می‌کنیم که چهره‌هایشان مشخص نشود و قرار است مصاحبه‌شان به طور کامل صدا‌گذاری شود و برایشان نام‌های دیگری انتخاب می‌کنیم. احمد و علی از اعضای گروه هشت نفره مترجمانی هستند که برای کار با نیروهای ویژه بریتانیا در یکی از پایگاه‌های ائتلاف به رهبری آمریکا در عراق استخدام شده بودند. ماموریت بریتانیایی‌ها آموزش نیروهای ویژه عراقی و مشاوره دادن به آنها در طول عملیات‌های گاه و بیگاه علیه بازماندگان داعش بود و برای انجام آن مترجمان باید هر لحظه و همه جا آنها را همراهی می‌کردند. نیروهای ارتش بریتانیا از زمان شروع جنگ با داعش بیش از صد هزار نیروی عراقی و پیشمرگه کرد را آموزش داده‌اند. کاری که بدون مترجمانشان هرگز عملی نمی‌شد.

اما احمد می‌گوید خیلی وقت‌ها مترجمان فراتر از وظیفه‌شان عمل می‌کردند و هر وقت سربازان بریتانیایی از امنیت پایگاه یا محل آموزش نگران بودند٬ او و دوستانش برای تجسس و بررسی وضعیت می‌رفتند تا مطمئن شوند همه چیز در امن و امان است. «خیلی وقت‌ها آنها به ما می‌گفتند خودتان را به خطر نیاندازید اما ما می‌گفتیم شما الان برادر ما هستید و امنیت‌تان برای ما مهم است. آنها برای کمک به کشور ما آمده بودند و ما به عنوان کسانی که کشورشان را دوست دارند واقعا از همکاری با آنها احساس غرور می‌کردیم.»

احمد و علی و دیگر مترجمان می‌دانستند که کارشان پرخطر است اما به نوعی هم خود را در امنیت حس می‌کردند. داعش که تقریبا پنج سال بزرگترین تهدید برای عراق محسوب می‌شد سرزمین‌هایش را از دست داده و متلاشی شده بود و بازمانده‌های این گروه هم توان چندانی نداشتند. اکنون نیروهای بریتانیایی بر برنامه‌ای بلند مدت برای آموزش نیروهای عراقی متمرکز شده بودند و این برای مترجم‌ها به معنی امنیت شغلی با درآمد کافی جهت تامین رفاه خانواده‌هایشان بود. اما به چشم بهم زدنی اوضاع در عرض یک شب دگرگون شد.
قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس سپاه و ابومهدی مهندس نائب رییس حشد شعبی در حمله پهپادی آمریکا کشته شدند و آرامش نسبی که عراق تازه داشت تجربه می‌کرد دوباره از کشور رخت بربست. گروه‌های سیاسی و مسلح هوادار ایران در عراق هم‌صدا با تهران قسم خوردند که «انتقامی سخت» خواهند گرفت و تهدید کردند اگر نیروهای آمریکایی از این کشور خارج نشوند با جنگی تمام عیار روبرو خواهند شد.

دیری نگذشت که پایگاه‌های ائتلاف هدف حملات موشکی شدند. حملاتی که بعضا کشته و زخمی هم بجای گذاشت مثل حمله راکتی به پایگاه تاجی که بهار گذشته رخ داد و در اثر آن دو نیروی آمریکایی و یک بریتانیایی کشته و چند سرباز ائتلاف زخمی شدند.

اما تهدیدها تنها محدود به نیروهای خارجی نبود. شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های تلگرام وابسته به گروه‌های نزدیک به ایران که خود را «محور مقاومت» می‌خوانند پر شد از تهدید و بیانیه‌های هشدار آمیز بر ضد عراقی‌هایی که با نیروهای ائتلاف کار می‌کردند از نگاه کسانی که شعار انتقام خون قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس سر می‌دادند٬ «خائن» بودند. بیشتر تهدیدها بطور مشخص علیه مترجم‌ها بود. به یکباره احمد و علی و همکارانشان دیگر در احساس امنیت نمی‌کردند: «وضعیت کاملا تغییر کرد. حتی بعضی از عراقی‌هایی که از آموزش نیروهای ائتلاف بهره می‌بردند٬ نگاه‌شان به ما عوض شد و با ما مثل دشمن رفتار می‌کردند. نمی‌دانم شاید چون بیشتر از عراق به کشور دیگری متعهد بودند.»
گروه‌های شبح‌وار و تهدیدهای تازه
در این میان گروه‌های ناشناسی که خود را بخشی از همان «محور مقاومت» می‌خواندند٬ یکی پس از دیگری در فضای مجازی ظاهر شدند و حمله‌های راکتی مداوم بر سفارت آمریکا و پایگاه‌های ائتلاف را به عهده گرفتند و شروع کردند به انتشار پیام‌های تهدید آمیز برضد عراقی‌هایی که در این پایگاه‌ها کار می‌کردند.

یکی از معروف‌ترین این گروه‌ها گروهی موسوم به اصحاب کهف است که تا کنون خود را مسئول چندین حمله راکتی به سفارت آمریکا معرفی کرده است. این گروه همچنین در کانال تلگرامی‌اش بیانیه‌ای را منتشر کرد که مشخصا خطاب به مترجمان و کارکنان عراقی وابسته به نیروهای آمریکایی و بریتانیایی نوشته شده بود و با وعده «حقوق ماهیانه» و از آنها می‌خواست تا با «نیروهای مقاومت» همکاری کنند: «ما به آنهایی که با خدمت کردن با آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها به خود و کشورشان بد کردند٬ بخشودگی هدیه می‌کنیم...ما در قبال همکاریتان از شما و خانوادتان محافظت خواهیم کرد.»
احمد می‌گوید این بیانیه را چندین بار خوانده است: «در بین سطور تهدیدی نهفته. آنها به نوعی می‌گویند یا با ما کار کنید یا ما شما را دشمن فرض خواهیم کرد. فرق ما با نیروهای ائتلاف این است که اگر آنها را با راکت بکشند٬ ما را به ضرب گلوله خواهند کشت.»

بعد از مدتی کوتاه حرف و تهدید جای خود را به عمل داد. در ماه‌های اخیر کاروان‌های لجستیکی که حامل بار نیروهای ائتلاف و ارتش آمریکا بودند بطور مداوم هدف مین‌های دست سازی شده‌اند که مسئولیت‌شان را گروه‌های «تازه تاسیس» به عهده گرفته‌اند. این کاروان‌ها اما در واقع توسط پیمانکاران عراقی اداره می‌شوند و راننده‌هایشان هم همه عراقی. گرچه بیشتر حملات به نوعی بوده که گویی هدف فقط خسارت مالی به ائتلاف است و ایجاد جنگ روانی اما شهریور ماه امسال یک راننده عراقی در اثر انفجار بر سر راه کاروان به شدت زخمی شد.

وجود فیزیکی این گروه‌ها هنوز در هاله‌ای از ابهام است اما از زمان کشته شدن سرلشکر سلیمانی بیش از ده گروه با اسامی مختلف اعلام حضور کرده‌اند.

یک مقام ارشد ائتلاف می‌گوید مدارک و شواهدی که جمع آوری کرده‌اند نشان می‌دهد این گروه‌های شبح وار در واقع همان گروه‌های اصلی تحت حمایت ایران و در راس آنها کتائب حزب الله هستند که برای رد گم کنی و کم کردن فشار بر این خود با نام‌های جدید سر برآورده‌اند.

کتائب حزب الله و مقامات رسمی ایران ارتباط داشتن با این گروه‌های نوظهور را رد کرده‌اند اما آنها را نتیجه «خشم نیروهای مقاومت و مردم عراق از آمریکایی‌ها» خوانده‌اند. این گروه‌ها اما هر که و هر چه باشند شعارشان همانند آنی است که از گروه‌های نزدیک به ایران در عراق شنیده می‌شود و به نظر بیشتر تمرکزشان اخیرا بر عراقی‌هایی بوده که برای ائتلاف کار می‌کنند تا خود نیروهای ائتلاف.
کرونا٬ هویت برملا شده و بیکاری
بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی و بالا گرفتن تنش میان ایران و آمریکا در زمین عراق٬ تمام برنامه‌های آموزشی نیروهای ائتلاف برای عراقی‌ها به تعلیق درآمد. کشورهای عضو ائتلاف بررسی سود و زیان ماندن و رفتن در عراق را شروع کرده بودند و این در حالی بود که حملات راکتی و تهدید عراقی‌هایی که با نیروهای خارجی همکاری می‌کردند٬ پررنگتر می‌شد.

اما احمد می‌گوید حتی در آن موقعیت خیلی دغدغه‌ای نداشتند و فقط می‌خواستند زودتر کارشان را از سر بگیرند. یکی از مهم‌ترین دلایلی که مترجم‌ها نگرانی کمتری داشتند این بود که بیرون پایگاه تقریبا کسی نمی‌دانست آنها مترجم نیروهای ائتلاف هستند. « همان اول که کارمان را شروع کردیم به ما قول دادند که هویت و اطلاعات شخصیمان محرمانه و مخفی خواهد ماند. ما حتی به همسر و فرزندانمان نگفته‌ایم شغل‌مان چیست. در پایگاه هم با اسم‌های مستعارمان شناخته می‌شدیم و همین خیال‌مان را تا حد زیادی راحت کرده بود.»
بعد از گذشت یک و نیم ماه٬ بحران تا حدی فروکش کرد و سربازان بریتانیایی آموزش نیروهای ویژه عراق را از سرگرفتند و وضع برای مترجم‌ها تقریبا به روال قبل برگشت. اما طوفان دیگری در راه بود.

کرونا در اواخر اسفند ماه به عراق رسید و کشور در قرنطینه کامل فرو رفت. سفرهای بین شهری ممنوع شد و تنها کسانی که اجازه ویژه و رسمی داشتند می‌توانستند از ایست بازرسی‌ها که حالا برتعدادشان افزوده شده بود٬ عبور کنند. در این زمان بود که احمد و علی و شش مترجم دیگر متوجه شدند نامه‌ای رسمی با سربرگ سفارت آمریکا در بغداد در اختیار نیروهای امنیتی عراق قرار گرفته که همه مشخصات و عنوان شغلی و حتی شماره شناسنامه آنها را در برداشت. به گفته علی از آنجا که این ائتلاف به رهبری آمریکاست مکاتبات رسمی کشورهای ائتلاف با دولت عراق هم از طریق سفارت آمریکا انجام می‌شود. این نامه قرار بود عبور مترجمان از ایست بازرسی‌ها را در زمان ممنوعیت آمد و شد بخاطر کرونا هموار کند اما علی به یاد می‌آورد که با فهمیدن ماجرا چه عرق سردی بر پیشانی‌اش نشسته بود.

ایست بازرسی‌ها در عراق معمولا به طور مشترک و با حضور نیروهای مختلف امنیتی دولتی اداره می‌شوند. گاهی در یک ایست بازرسی می‌توان چندین پرچم و نشانه و یونیفرم این نیروها را همزمان دید. از ارتش گرفته تا پلیس‌های محلی و فدرال و حشد شعبی. بیشتر گروه‌های مسلح شیعه تحت حمایت ایران نیز زیر چتر حشد شعبی هستند و در واقع نیروی امنیتی دولتی محسوب می‌شوند: «این یعنی آنها که ما را تهدید می‌کردند حالا نام و نشانی‌مان را در اختیار دارند.»

علی می‌گوید شرایط وقتی برایشان هولناک‌تر شده که فهمیدند یکی از همان گروه‌های نوظهور این نامه را در کانال تلگرامی‌اش گذاشته: «دیگر چاره‌ای نداشتیم جز اینکه خانواده‌هایمان را برداریم و جایی برای پنهان شدن پیدا کنیم. خیلی حس بدی است. هر لحظه فکر می‌کنی مردان مسلح وارد خانه خواهند شد و یک گلوله به من٬ گلوله‌ای دیگر به همسرم و سه گلوله به فرزندانمان شلیک خواهند کرد.»

شکایت و نگرانی مترجمان را در مصاحبه‌ام با معاون فرمانده نیروهای ائتلاف در عراق مطرح می‌کنم. سرلشکر کوین کاپسی که ژنرال دو ستاره بریتانیایی است می‌گوید وجود مترجم‌ها برای نیروهایشان حیاتی و بسیار مهم است و تاکید می‌کند که ائتلاف هرگز اطلاعات شخصی عراقی‌هایی را که با آنها کار می‌کنند به هیچ نهاد دیگر نمی‌فرستد. اما وقتی می‌گویم « من این نامه را که هویت مترجمان را برملا کرده چک کرده‌ام و به نظرم نامه واقعی است.» مکثى مى‌کند و جواب مى‌دهد که موضوع را بررسی خواهد کرد.

در پاسخ به پیگیری‌هاى بعدى بى‌بى‌سى وزارت دفاع بریتانیا هم در بیانیه‌اى گفت که به حفظ هویت محرمانه کارمندان عراقی که با نیروهای بریتانیایی کار می‌کنند پایبند است و درباره هرگونه «تخلف احتمالی» از این اصل تحقیق خواهد کرد.

اوضاع اما در ماه‌های گذشته برای احمد و علی و عراقی‌های دیگری که با نیروهای ائتلاف کار می‌کردند سخت‌تر شده. بهار گذشته در در گیر و دار حمله‌های راکتی و محدویت‌های کرونا ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا اعلام کرد که واگذاری پایگاه‌هایش به ارتش عراق را آغاز می‌کند و علت این تصمیم را توانایی نیروهای عراقی در مقابله با بازمانده‌های داعش عنوان کرد. در عرض کمتر از شش ماه نیروهای ائتلاف از هشت پایگاه خود در عراق خارج شدند و یکی از این پایگاه‌ها همانی بود که احمد و علی با تیم بریتانیایی در آن کار می‌کردند: «ما فقط یک ایمیل دریافت کردیم که می‌گفت دیگر به ما نیازی نیست چون نیروهای بریتانیایی عراق را ترک می‌کنند. چندین بار ایمیل را خواندم و باورم نمی‌شد که اینطور رهایمان کنند.»

حالا نه تنها هویت‌شان برملا شده و امنیت‌شان به گفته آنها به خطر افتاده که دیگر شغل و منبع درآمدی هم ندارند.

علی می‌گوید مدت‌هاست که خواب به چشم خودش و مترجمان دیگر نرفته وامیدوارست صدایشان شنیده شود تا شاید جای امنی برای زندگی خود و خانواده‌شان پیدا کنند.

در سال‌های بعد از سقوط صدام دست کم ۴۰ نفر از مترجمانی که با نیروهای بریتانیایی کار می‌کردند از سوی گروه‌های شبه‌نظامی کشته شدند. علی و احمد می‌گویند نمی‌خواهند نامشان به آن فهرست اضافه شود.
+6
رأی دهید
-5

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.