قبرستان به قبرستان، بر سر هر قبر بینام و نشانی مینشینند با این امیدواری که شاید فرزندشان زیر آن خاک خوابیده باشد. با بوتهای گل یا تکهای سنگ نشانی میگذارند و با تخریب هر نشان، نشان دیگری مینشانند. با شکستن هر سنگ قبر، سنگ دیگری میسازند تا جایی که خودِ سنگهای شکسته میشود «نام و نشان».
این حکایت پدران و مادرانی است که فرزندانشان توسط جمهوری اسلامی اعدام و کشته شدهاند و حق سوگواری هم از آنان سلب شده است.
چهل سال بعد از تخریب مقبره رضاشاه توسط صادق خلخالی که اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب در جمهوری اسلامی بود، تخریب و شکستن سنگ قبر مخالفان و منتقدان حکومت، هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران و بهائیان به یک رویه تبدیل شده است. جنازهها را مصادره میکنند و محل دفنها را بینام و نشان. سنگ قبرها را میشکنند و خانوادهها را با ارعاب و تهدید از سوگواری محروم میکنند.
اردیبهشت ۱۳۵۹ صادق خلخالی ابتدا با پتک وسپس با بولدوزر و جرثقیل و نهایتاً با دینامیت، مقبره رضاشاه را تخریب کرد تا بهگفته خود، طرفداران شاه را «مأیوس» کند. چهل سال بعد قبر نوید افکاری آذرماه ۱۳۹۹ توسط مأموران امنیتی در حالی تخریب شد که پدر و برادرش در حال آمادهسازی سنگ قبر او بودند و ساعاتی هم بازداشت شدند. نوید افکاری ۲۲ شهریور ۱۳۹۹اعدام و شبانه دفن شد.
خلخالی در حال تخریب مقبره رضا شاهمنصوره بهکیش، از اعضای مادران و خانوادههای خاوران که شش عضو خانوادهاش در دهه ۶۰ اعدام شدند، در مصاحبه با رادیو فردا میگوید: این نشانه ترس حکومت است. تصور میکند که با تخریب گور هم خانوادهها را میترساند و میخواهد صدایشان را خفه کند، ولی چنین چیزی نیست و تمام فشارهایی که آوردند جز اینکه مردم روزبهروز از این حکومت متنفر شدهاند و صدایشان را بلند میکنند نتیجه دیگری ندارد.
سرآغاز این رسم ۴۱ ساله اما، شکستن سنگقبرهای قطعههای ۳۳ و ۴۱ بهشت زهرا تنها چند ماه بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ بود. قطعه ۳۳ متعلق به اعضای اعدامشده سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق در دوران پهلوی همچون بیژن جزنی و محمد حنیفنژاد بود و در قطعه ۴۱ تعدادی از اعدامشدههای پس از انقلاب ۵۷ دفن شدهاند. این قطعه در سالهای بعد هم بارها مورد تعرض قرار گرفت و کمتر قبری دارد که نام و نشان درست داشته باشد. هرچند بازماندگان و خانوادههای اعدامشدگان با تکهسنگی یا آهن و سیمانی نام و نشان گذاشتهاند.
خبرگزاری مهر در سال ۱۳۹۵ در گزارشی از قطعه ۴۱ بهشت زهرا با عنوان قطعهای «متروک» نام برده که «اکثر سنگقبرها کاملاً خرد شدهاند و بهسختی میشود نوشتههای رویشان را خواند. بعضی بهجای سنگ، روی مزار، یک درِ کوچک آهنی گذاشتهاند. قبر دیگر هیچ نشانهای ندارد، جز سنگهای کوچکی که دورتادور سنگقبر فرضی چیده شده. بعضی دیگر هم مزار سیمانی درست کردهاند. بین قطعهسنگهای هیچ قبر شکستهای، تصویری از متوفی نیست و فقط اسم و فامیل نوشته شده که آن هم با سنگها درهمشکسته. در فضای سنگین این قطعه، همه محتاطانه سعی کردهاند کمترین کلمات را روی سنگقبر بنویسند».
اکثر کسانی که در این قطعه به خاک سپرده شدهاند در سالهای ۵۸، ۵۹ و ۶۰ توسط جمهوری اسلامی اعدام یا کشته شدهاند. باربد گلشیری، گورنگار و هنرمند و فرزند هوشنگ گلشیری، در مصاحبه با رادیو فردا از این قطعه با عنوان «شعبهای از خاوران» یاد میکند و از حذف تاریخ میگوید: «گورستانها نه فقط در ایران که در همهجای جهان به موزه و کتابخانه عظیمی میمانند که تاریخ را در آن نگه میدارند و اگر جلدهایی از اینها را حذف کنید، بخشهایی از تاریخ را حذف میکنید و این اتفاق به طور سیستماتیک در سرتاسر مملکتمان دارد میافتد.»
خاوران خاوران در شرق تهران نماد عریان و بیپرده مصادره جنازهها و تخریب قبرهاست؛ قبرهای دستهجمعی و قبرستانی که به عنوان نمادی از اعدامشدگان دهه ۶۰ شناخته میشود و تعدادی از بهائیان هم در آنجا دفن شدهاند. مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی همچنان از حضور خانوادههای قربانیان در گورستان جلوگیری میکنند و محدودیتهای بسیاری در این زمینه ایجاد میکنند.
منصوره بهکیش که از میان شش اعدامشده خانوادهاش در دهه ۶۰ جنازه پنج خواهر و برادرش به خانواده او هرگز تحویل داده نشد میگوید: «تصور ما این است که زهرا و محمود و علی در خاوران هستند. برای محسن که سال ۶۴ اعدام کردند یک شماره به ما در بهشت زهرا دادند منتها پیکرش را تحویل ندادند و ما هیچ اطلاعی نداریم. نه سنگ قبری داشتیم نه نشانهای. اوایل به صورت فردی یک شماره میدادند و روی دیوار خاوران با دست با ماژیک مینوشتند. به خانوادهها میگفتند که مثلا چهار قدم جلو برو و اینقدر با فاصله محل دفن عزیزت است. بعضی خانوادهها به صورت شبانه یا مخفیانه آن محل را میکاویدند و پیکر عزیزانشان را پیدا کردند، خیلیها هم پیدا نکردند.»
او همچنین از «تخریب نشانهها» میگوید: «پیکرها را تحویل نمیدادند یا اگر میدادند، (قبرها را) میشکستند. این چیزی است که از همان ابتدای به قدرت رسیدنشان بود. نشانه ندادند. نام خیلی از بچهها در سامانه فوتشدگان بهشت زهرا یا شهرستانها نیست. حداقل من خودم میدانم تنها کسی که اسمش در سامانه بهشت زهراست برادرم محسن است که آن هم اوایل بود، بعد حذف شد. مادرم که سال ۹۴ فوت کرد، ما توانستیم مادرم را در همان قبر بگذاریم و اسم برادر من دو مرتبه ثبت شد. ولی اسم هیچ کدام دیگرشان نیست.»
گورستان خاورانخاوران طی سالهای گذشته بارها تخریب شده و منصوره بهکیش میگوید: «در تمام این سالها خاوران را بارها تخریب کردند. تکتک گلها را له میکردند، خانوادهها را بازداشت میکردند، میزدند و شکنجه میکردند. انواع و اقسام بلاها را بر سر خانوادهها آوردند، ولی خانوادههای خاوران با مقاومتی ستودنی در طی این سالها ایستادند و همچنان ایستادهاند. دی ماه ۸۷ دو مرتبه خاوران را بولدوزر انداختند و تمام نشانههایی را که خانوادهها با تکهسنگی با یک گلی، یک اثری، یک چیزی، میگذاشتند بارها و بارها و بارها تخریب کردند و بهشدت خانوادهها را آزار دادند با این تصور که با سر به نیست کردن آثار و نشانههای این بچهها میتوانند وجود این بچهها را در جامعه و خواستههای این فعالین را که سالها برای برابری، آزادی، عدالت و زندگی بهتر برای مردم مبارزه کردند از بین ببرند، ولی میبینیم که روزبهروز دارد این مسئله بیشتر و بیشتر شناسانده میشود.»
سرنوشت نامعلوم جنازهها رسم حکومتی مصادره جنازهها و شکستن سنگقبرها در خاوران و دهه ۶۰ باقی نماند. بسیاری از خانوادههایی که فرزندانشان توسط جمهوری اسلامی اعدام یا در اعتراضات خیابانی کشته شدند تحت فشارهای امنیتی مجبور شدند آنها را شبانه و بدون مراسمهای معمول به خاک بسپارند. بسیاری از خانوادهها هم همچنان چشمبهراه نشانهای از محل دفن فرزندانشان هستند.
رامین حسین پناهی و زانیار و لقمان مرادی شهریور ۱۳۹۷ در زندان رجاییشهر اعدام شدند و امجد حسین پناهی، برادر رامین، در مصاحبه با رادیو فردا میگوید: «دو سال و چند ماه میگذرد اما ما هیچ اطلاعی از اینکه کجا دفنشان کردند نداریم و جنازهها را تحویل ندادند. این زجری است که ما میکشیم. دو سال است که مادرم مثل مرغ پرکنده است و در این دو سال به تمام گورستانهای ایران سر زده. هر کسی گفته بهشت زهرا یا بیبی سکینه و هر گورستان دیگری در مرکز و کرج و جاهای دیگر، سرزده، هر گور ناشناسی را یاد کرده که نکند در این گور پسرش خوابیده باشد. این زجری است که این رژیم بعد از اعدام رامین به پدر و مادر و اطرافیان داده است.»
بهگفته او «اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات مشترکاً جنازههای رامین، زانیار و لقمان را دفن کردهاند و به قول مسئولین استانی، به درخواست نهادهای امنیتی یعنی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، محل دفن این عزیزان تاکنون نامعلوم مانده. هرچند در این دو سال مادرم به خیلی جاها مراجعه کرد، از مسئولین قضایی حکومتی و حتی استانی، اما جواب درستی دریافت نکرد.»
فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، حبیب گلپریپور، زانیار و لقمان مرادی از جمله زندانیان سیاسی کرد هستند که طی سالهای گذشته اعدام شدند و جنازههایشان به خانوادههایشان تحویل داده نشد. امجد حسین پناهی میگوید: «در این سالها خیلیها را دیدم مثل رامین و فرزاد که جنازههایشان معلوم نیست کجا دفن شده. یا چند مورد بوده که خودشان شبانه دفن کردهاند، مثل احسان فتاحیان که ۲۰ آبان ۸۸ اعدام شد و بعد از ۲۴ ساعت از اعدام به خانوادهاش اعلام کردند که در فلان قبرستان در کرمانشاه دفن کردیم ولی اجازه هیچ گونه مراسم ختم ندارید. به سالگردش نرسید که سنگ قبرش را که توسط خانوادهاش درست شده بود، شکستند.»
بهگفته آقای حسین پناهی «ندادن جنازهها در درجه اول یک نوع شکنجه روحی و روانی برای خانوادههاست و در درجه دوم به قول خودشان نمیخواهند محلی را درست کنند که مرکز مراجعه خانوادهها، فعالان و تجمع شود.»
محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، در مصاحبه با رادیو فردا میگوید: «نباید باعث زجر بازماندگان شوند؛ آنها که نباید مجازات شوند. شما جنازه را تحویل ندهید یا کار یک میتی را خراب کنید، این یک نوع شکنجه روحی برای بازماندگانش است. این بازماندگان چه گناهی کردهاند. هیچ وقت هم در اسلام چنین اجازهای نیست که شما بر بازماندگان فرد متوفی، شکنجه روحی و مجازاتی وارد کنید. این کار شرعاً درست نیست.»
قبرهای شکسته سنگ قبر بسیاری از کشتهشدگان اعتراضات مردمی که در خیابانهای شهرهای مختلف ایران بر اثر شلیک مستقیم گلوله نیروهای نظامی و امنیتی کشته شدند هم از تعرض مصون نمانده است.
سنگ قبر پویا بختیاری، از کشتهشدگان اعتراضات آبان ۹۸، را شکستند و روی سنگ قبر کیانوش آسا، از کشتهشدگان اعتراضات سال ۸۸، اسید پاشیدند و نهال کاشتهشده بر مزار او را کندند. به سنگ قبر ندا آقاسلطان، دیگر کشته شده اعتراضات ۸۸، هم شلیک کردند و آن را شکستند و مادر او اعلام کرد که سنگ قبر را عوض نمیکند تا «در تاریخ بماند به یادگار که ضحاک از قبر و یاد ندا هم وحشت داشت.»
خانواده مصطفی کریمبیگی، از کشتهشدگان عاشورای ۱۳۸۸، هم سنگ قبر شکسته او را عوض نکردند. مریم کریمبیگی، خواهر او، در توئیتر نوشت که «عزیزان ما سنگ قبر نیازی ندارند، من گور شکسته برادرم را به هزاران هزار آرامگاه با گنبد طلاییاش ترجیح میدهم. آنجا یک کوه شرافت و شجاعت خوابیده، چیزی که در زندههای آنها هم پیدا نمیشود چه برسد به مُردههایشان.»
تنها مخالفان و منتقدان حکومت و معترضان نیستند که به سنگقبرهایشان تعرض میشود. به سنگ قبر جانباختگان هواپیمای اوکراینیهم که بر اثر شلیک موشک سپاه سقوط کرد رحم نکردند. بابک غفوریآذر، از نزدیکان سیاوش غفوری آذر و سارا ممانی، اعلام کرد که سنگ مزار سیاوش و سارا را شکستهاند و تصویر آنها را از روی سنگمزارشان کنده و بردهاند.
محمد تقی فاضل میبدی، عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم که دیدگاههای عمدتاً متفاوت با فقه سنتی دارد، این رفتار را از نظر اسلام که حکومت ایران مدعی آن است «حرام» توصیف کرده و میگوید: «من نمیدانم از کجا این جریان سرچشمه میگیرد. قبر کسی که فوت کرده یا اعدام شده یا هر اتفاقی که افتاده، محترم است. باید برای جنازهاش نماز بخوانند و طبق رسومات دفنش کنند. همانطور که نماز واجب است، کفن و دفنش و احترام به قبرش هم واجب است. یعنی هر نوع توهینی به یک انسان چه قبل از مرگ و چه بعد از مرگ، در اسلام قبیح است و حرام است.»
اما هیچیک از مسئولان جمهوری اسلامی مسئولیت این تخریبها را برعهده نمیگیرد و کسانی که به سنگ قبرها آسیب میزنند همواره پشت عنوان ناشناس پنهان میمانند. باربد گلشیری میگوید: «من میتوانم شهادت بدهم که وقتی قبر پدر من را شکستند و بردند، من مسئول امامزاده طاهر را پیدا کردم و با هم سر قبر رفتیم. گفتم مگر شما مسئول نیستید؟ گفت دزدیدهاند و اگر میخواستند بشکنند قبر شاملو را میشکستند. گفتم قبر شاملو را که بارها شکستند. گفت آن را طرفداران خودش کردهاند که شلوغ کنند. یعنی هر صدایی که در حمایت از تاریخ و نگه داشتن یاد بلند میشود، نامش شلوغ کردن میشود.»
فرزند هوشنگ گلشیری همچنین میگوید: «سنگ قبر از دو تکه سنگ شبق و مفرغ بود که مفرغ را برده بودند و این کار سادهای نیست؛ دیلم میخواست و باید وقت میگذاشتند. من گمان نمیکنم که آدم عادی بتواند چنین حاشیه امنی داشته باشد که جدا کند و ببرد.»
سنگ قبر بسیاری از نویسندگان، شاعران و روشنفکران بارها شکسته شده است، از هوشنگ گلشیری و احمد شاملو تا سهراب سپهری، عباس کیارستمی و محمدعلی سپانلو. فرزندان احمد شاملو در اعتراض به این تخریبها اعلام کردند که «بگذارید مردم ما شاعری داشته باشند که قبرش سنگ ندارد».
باربد گلشیری سنگ قبر پدرش را به صورت شکسته بازسازی کرده است: «شکسته ساختم تا آن شکستگی در تاریخ سنگ هم حک شده باشد. یعنی تاریخ شکستن، تاریخ حذف، باید بخشی از اینها هم باشد. گورستان مثل موزه فضایی عمومی است و بهغایت قانونمند که هم قوانین نانوشته دارد و هم قوانین نوشته و یک چیزی در گورستان است که در جاهای دیگر کمتر است. یک دیگر جایی است که به یاد و به خاطره جسمیت میدهد و این جسمیت نشانی درست میکند. شما میتوانید نشانی بدهید بگویید که مثلاً سی تیر بالای سر مزار شهدای سی تیر میروم یا در جمعه بین دو قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده امامزاده طاهر میروم. آن مکان و آن نشانی، هم جسم است هم جغرافیای دادخواهی است و نشانی؛ نشانیای است به جنایت و بیعدالتی.»
قبرستانهای ممنوعه شهروندان بهائی دیگر گروهی هستند که قبرستانهایشان در شهرها و روستاهای ایران به صورت سازمانیافته تخریب میشود و در مواردی حتی قبرها هم نبش و جنازهها هم بیرون کشیده شده است. برای نمونه، آبان ۱۳۹۷ جنازه شمسی اقدسی، شهروند بهائی، در منطقه گیلاوند دماوند به خاک سپرده شد اما چهار روز بعد به خانوادهاش خبر دادند که جنازه او در بیابانهای اطراف جابان در توابع دماوند پیدا شده است.
پیشتر نیروهای امنیتی به بهائیان گیلاوند هشدار داده بودند که دیگر حق دفن امواتشان را در این شهر ندارند. این ممنوعیت در دیگر شهرهای ایران هم بارها اعمال شده و از دفن بهائیان در شهرهایی همچون تبریز، کرمان و اهواز جلوگیری شده است. در سال ۹۳ جامعه جهانی بهائیان خبر داد که مقامهای محلی قبرستان بهائیان در شهر اهواز را بستهاند و جلوی آن دیوار کشیدهاند.
تاریخ ۴۱ ساله جمهوری اسلامی با قبرستانهایی عجین شده است که حکومت آنها را «لعنتآباد» خوانده، متروکهشان کرده و بیحرمتی پیوسته را بر آنها روا داشته است، شاید به این شیوه میخواهد بر قبرستانها هم حکومت کند.