پایان قصه روح الله زم در سحرگاه شنبه‌۲۲‌آذر

حد اقل حبس ابد یا تبعیدش میکردین جوون مردم را چرا کشتین بی وژدانها

حیف کسانی که فعالیتهای سیاسی می‌کنند و افشاگری می‌کنند برایرمردم‌بی بخار، بی غیرت و مسخ شده ایرانی. کسانی که به پا خاستند بر علیه رژیم ددمنش ضد ایران و ایرانی و الان در زندانهای رژیم در حال نابودی هستند و با کشته می‌شوند و یا اعدام. افشاگری و دلسوزی برای کی!!!! ایرانی جماعت!!! ایرانی که شاهد غارت مملکتش هست و هیچی نمیگه ایرانی که شاهد کشته شدن و اعدام ‌و زندانی شدن افرادی که دلسوخته ایران و ایران هستند ، است و هیچی نمیگند . تنها کاری که می‌کنند نفرین و چند تا دشنام . ایران همیشه از داشتند چنین مردمان بی بخار و بی وجود شرمنده تاریخ است. تاریخ از این زمان به بدی یاد می کنند و آیندگان به مردمانی که در این زمان زندگی می کرده اند ‌برای نجات کشورشان فعالین سیاسی کشورشان هیچ قدمی برنداشتند همیشه با کینه ‌و نفرت ‌و دشنام یاد می‌کنند. ننگ‌بر ما ایرانی های بی وجود

لعنت بر نظام اخوندی جنایتکار که از هر کسی واهمه دارد. اخر زم مثل یک پروانه بود که ازاری برای هیچ کس نداشت دولتی که ادعا ابرقدرتی میکند اگر از یک مخالف بترسد و اورا اعدام کند چرا ادعا ابرقدرتی میکند زم فقط یک مخالف بود که توانسته بود از کشور خارج شود و بر علیه سیاستهای نظام اخوندی چیزهای بگوید اگر می توانست در همان ایران میماند و به خارج از ایران کوچ نمیکرد نظام اخوندی هم نگذاشتن نیما {روح الله} در داخل نظراتش را در باره حاکمیت برزبان اورد و هم در خارج از کشور و زبانش را برای همیشه بستن. عجب جنایتکارهای در ایران بر مسند قدرت هستند که در هیچ جا دنیا نظیرشان پیدا نمی شود.

حقش بود .تعلیم طرز تهیه بمب دستی رو اموزش میداد .انوقت اسمش رو کذاشتن روزنامه نکار .به امید رسیدن نوبت به مسیح و فخری جون و بقیه