گزارشهای تائیدنشده بیماری آیتالله علی خامنهای در روزهای اخیر فضای خبری و رسانههای مجازی را به خود مشغول کرد. این اولین بار و احتمالا آخرین بار نیست که چنین گزارشهایی مورد توجه رسانهها و مردم قرارمیگیرند. رهبر حکومت ایران از هشتاد و یک سالگی عبور کرده و موضوع سلامت او خودبخود به آینده سیاسی ایران برمیگردد.
جز یک بار که خبر بیماری و جراحی آیتالله خامنهای در سال ۹۳ منتشر شد، معمولا اعضای بیت یا نزدیکانش با عباراتی مثل "به کوری چشم دشمنان" و "حضرت آقا سلامت و بانشاطند" موضوع را تکذیب میکنند. اما انتشار چنین اخباری و فوت کسانی مثل محمد یزدی در سن ۸۹ سالگی، این سوال را مطرح میکند که از روحانیون اوایل انقلاب چه کسانی حدود هشتاد سال یا بیشتر دارند.
حلقه نزدیکان آیتالله خمینی فوت کردهاند و روحانیون همنسل آیتالله خامنهای حالا حدود هشتاد سال سن دارندنسل اول انقلاب که رفتند از بدو تاسیس جمهوری اسلامی حلقه روحانیون نزدیک به آیتالله روحالله خمینی به مناصب قدرت رسیدند یا صاحب نفوذ شدند. این روحانیون اغلب بخاطر کهولت سن و بیماری و اکثرا در حدود هشتاد سالگی فوت کردند؛ عبدالکریم موسوی اردبیلی، یوسف صانعی، علی مشکینی، محمدمهدی ربانیاملشی، اکبر هاشمیرفسنجانی، محمدرضا مهدویکنی، عباس واعظ طبسی، ابراهیم امینی، حسینعلی منتظری، مهدی شاهآبادی و محمدرضا توسلی. آنها اگر امروز زنده بودنند کم و بیش حدود صد سال سن داشتند.
در فوت اکثر این افراد (به جز کسانی مثل آقای منتظری و آقای هاشمی رفسنجانی) فقط به چند خبر و اطلاعیه و پیام تسلیت بسنده شد و حاکمیت تکان و لرزشی از نبود آنها احساس نکرد و با خطری هم مواجه نشد. با این وجود، تاثیر درگذشت این افراد که اکثرا از روحانیون مطرح حوزه بودند، در سالهای اخیر نمایان شده است، حکومت بخش مهمی از حامیان و سرمایهاش را برای حکمرانی از دست داده و نتوانسته است جایگزینی هم سطح آنها معرفی کند.
زمان جابجایی قدرت و نقش افراد پرنفوذ در خردادماه ۱۳۶۸ آیتالله خمینی بر اثر بیماری و کهولت سن درگذشت. او در زمان مرگ ۸۶ ساله بود. آقای خمینی از نظر سنی از حلقه نزدیکانش که در مناصب قدرت بودند، حدود بیست تا سی سال و از بسیاری از مسئولان اجرایی آن زمان بیش از چهل و حتی پنجاه سال بزرگتر بود. زمانی که رهبری دست به دست شد، بسیاری از شاگردان آقای خمینی در قید حیات بودند و مهمترین انتقال قدرت از یک نسل به نسل دیگر با کمک همین شاگردان و حلقه نزدیکان او صورت گرفت.
در ۱۴ خرداد ماه ۶۸ که مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، انتظار میرفت انتخاب جانشین آقای خمینی کشدار و طولانی باشد اما با توافق بر سر آقای خامنهای به عنوان رهبر موقت، این بحران با کمترین هزینه و چالش فیصله یافت و بحثها و نقطه نظراتی مانند جایگاه اجتهادی و سطح علمی او به بهانه موقت بودن کنار گذاشته شدند. موضوع موقت بودن این انتخاب سالها مخفی نگه داشته شد و با فشارهای مستقیم و غیر مستقیم حامیان سرسخت آیتالله خامنهای، همچون محمد یزدی، هم رهبری او تثبیت شد هم به عنوان مجتهد جامعالشرایط تائید مراجع را به دست آورد.
تداوم رهبری آیتالله خامنهای در ۳۱ سال گذشته باعث شده با درگذشت افرادی از حلقه و یاران رهبر پیشین و فعلی ضربهای به کلیت نظام نخورد اما بدنه حمایتی او همچون شرایط جسمیاش ضعیف و نحیف شود. اگر او در زمان بدست گرفتن قدرت یک روحانی ۵۰ ساله بود و از توان و قدرت جسمی لازم برخوردار بود، حالا به نظر میرسد در هشتاد و یک سالگی هم نیروها و حامیان آیتالله خمینی را به همراه ندارد و هم شاگردان و مریدانی هم سطح شاگردان و مریدان آقای خمینی را.
از این رو به نظر نمیرسد انتقال قدرت به رهبر آینده ایران به راحتی سال ۱۳۶۸ باشد، شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور هم با ۳۱ سال پیش قابل مقایسه نیست، ایران درعرصه داخلی و بینالمللی در شرایط کاملا متفاوتی به سر میبرد و قدرت سیاسی و یکپارچگی گذشته را ندارد.
الگوی جمهوری اسلامی؛ گردش، چرخش یا سکون نخبگان؟ روند انتقال و جابجایی افراد در ساختار سیاسی و مذهبی ایران متفاوت از تعریف گردش نخبگان است. کارشناسان نیروی محرک و رمز بقای یک نظام سیاسی را در نحوه گردش قدرت بین افرادی که سطح دانش بیشتری از توده مردم دارند، جستجو میکنند. اما گردش نخبگان در ایران در عمل کار سادهای نیست بخصوص که ساختارنظام سیاسی با این مفهوم همخوانی ندارد. با توجه به ساختار حکومت و نزدیک به چهل و دو سال تجربه حکومت دینی در ایران، بخشی از بدنه قدرت مثل جایگاه رهبر، منتخبان، منصوبان و حلقه نزدیکان او بازنشستگی سیاسی ندارند.
در ذیل آن، در سطح دوم، نه "گردش" که "چرخش" نخبگان در کار است، گروهی روحانی و غیرروحانی میآیند و میروند و بعد از مدتی دوباره به قدرت برمیگردند و در قوه اجرایی یا مجلس یا در نهادهای قضایی و مذهبی مشغول میشوند؛ کسانی چون مصطفی میرسلیم، غلامعلی حدادعادل، علیاکبر ولایتی، غلامحسین محسناژهای، مصطفی پورمحمدی، و صادق لاریجانی از این گروهند و به عنوان "بدنه نظام" شناخته میشوند. بیشتر اینها هم بیش از هفتاد سال سن دارند.
سطح سوم کارگزاران نظام هستند که امور اجرایی و سیاستها را عملیاتی میکنند. براساس قانون مصوب مجلس در سال ۷۵ مشاغلی مثل روسای سه قوه، معاون اول رئیس جمهور، نایب رئیسان مجلس و اعضای شورای نگهبان و وزیران، نمایندگان، معاونان رئیس جمهوری، فرماندهان نیروهای مسلح، جانبازان بالای ۵۰ درصد و فرزندان شهدا مشمول قانون بازنشستگی نمیشوند و اگر نیاز باشد با تائید رهبر، میتوانند مشغول به کار باقی بمانند.
روحانیون کهنسال ایران نسلی از روحانیون ایران مثل احمد جنتی، جعفرسبحانی، حسین نوری همدانی، محمد امامیکاشانی و ناصر مکارم شیرازی که در رسانهها شناختهشدهاند و به مناسبتهای مختلف موضعگیری میکنند بالای ۹۰ سال دارند، در بین آنها احمد جنتی با رهبر حکومت رابطه نزدیکتری دارد.
از روحانیونی که حدود ۸۰ سال دارند و چند سال بزرگتر یا کوچکتر، تقریبا همسن و سال آیتالله خامنهای هستند، سه دسته را میتوان نام برد: محمدعلی موحدیکرمانی، رضا استادی، محمد محمدی ری شهری، رضا اکرمی، رضا تقوی، محسن قرائتی، محسن مجتهد شبستری و احمد علمالهدی حامی رهبر شناخته میشوند که این آخری که در سالهای اخیر بیشتر در رسانهها حضور دارد.
کسانی همچون محمد خاتمی، هادی خامنهای، مهدی کروبی، محمد موسوی خوئینیها، مهدی امامجمارانی، اسدالله بیات، محمد موسویبجنوردی و مصطفی محقق داماد رابطه نزدیکی با آقای خامنهای ندارند و یا جزء منتقدان او محسوب میشوند یا رهبر ایران تمایلی به ارتباط با آنها ندارد.
گروه سوم هم کسانی مثل علی اکبر ناطقنوری هستند که در گذشته رابطه نزدیکی با آقای خامنهای داشتهاند اما حالا سکوت اختیار کردهاند.
امید به زندگی در ایران حدود ۷۵ سال است و شمار روحانیون صاحب قدرت که در مرز هشتاد سال هستند یا از این سن عبور کردهاند، کم نیست. نسل روحانیون اهل سیاست که در دهه ۶۰ فعال بودند، پیر شدهاند. گهگاه خبرهایی از بیماری یا عمل جراحی یا ضعف جسمی آنها منتشر میشود اما در صحنه سیاسی حضور دارند و میخواهند در مواقعی مثل انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ همچنان تعیین کننده باشند.