هیچ کس نمیداند تاکنون چند نفر در جنگ بر سر قره باغ کشته شدهاند. رئیس جمهور روسیه اخیرا گفته بود حدود پنج هزار نظامی و غیرنظامی جان خود را از دست دادهاند.
داستان برخی از مردانی از هر دو طرف را که در جریان این جنگ کشته شدند از زبان بازماندگانشان میشنویم:
مشکناز هازییوا، در مکالمه تلفنی از خانهاش در شهر کوردامیر در جمهوری آذربایجان میگوید: "برای من خیلی سخت است ولی من افتخار میکنم که خون پسرم در خاک ما ریخته شد"
زیاد خان علییوا، که ۲۴ سال داشت در رشته برنامهریزی کامپیوتر تحصیل کرده بود و به خواندن کتابهای تاریخ علاقمند بود. او عجلهای برای ازدواج نداشت و منتظر پایان خدمت نظام وظیفهاش تا چند هفته دیگر بود. ولی تنها چند روز پس از شروع مناقشه، در اول اکتبر، جان باخت.
زیاد خان در درگیری برای بازپس گرفتن دهکده تالش کشته شد.
زیاد خان علییوا، که ۲۴ سال داشت در رشته برنامهریزی کامپیوتر تحصیل کرده بودخانواده او در اصل اهل روستای سلطانلی واقع در بخش جنوبیتر منطقه جبرئیل بودند ولی هنگامی که در دهه ۱۹۹۰، این ناحیه به دست ارمنیها افتاد، مجبور شدند با صدها هزار نفر دیگر خانههای خود را رها کنند.
پدر زیاد خان در اولین درگیری بر سر قرهباغ جنگیده بود. در خاتمه درگیری آتش بس اعلام شد ولی معاهده صلح امضاء نشد. قرهباغ را جامعه بینالمللی بخشی از خاک جمهوری آذربایجان میشناسد ولی کنترل آن در دست اقلیت ارمنی این منطقه است.
مادر او میگوید: "اگر آب را با خاک مخلوط کنید گل درست میشود ولی اگر خاک را با خون مخلوط کنید سرزمین مادری را به دست میآورید"
مناقشه جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان در تاریخ ۲۷ سپتامبر شروع شد.
جمهوری آذربایجان جزئیات تلفات خود را اعلام نمیکند ولی خاک سپاریهای متعددی گزارش شده و عکسهای جدید از گورستانهای نظامی انتشار یافته است.
شمار رسمی سربازان ارمنی که در این درگیری کشته شدهاند بیش از یک هزار و صد نفر اعلام شدهاست. اکثر این سربازان که در حین نبرد کشته شدند جوان بوده و از سال ۲۰۰۰ به بعد متولد شده بودند.
شمار تلفات غیرنظامیان دو طرف بیش از ۱۳۰ نفر اعلام شدهاست.
قریه سلطانلی، یکی از بیش از یکصد دهکدهای است که ارتش جمهوری آذربایجان اخیرا بازپس گرفته و مشکناز هازییوا، معتقد است که تنها راه باز پس گرفتن سرزمینشان، عملیات نظامی است.
"ما به آنجا باز خواهیم گشت، خانه و مدرسه خواهیم ساخت و در باغهای خودمان درختکاری خواهیم کرد. از یک طرف قلب من خونین است زیرا پسرم را از دست دادهام ولی از طرف دیگر خیلی خوشحالم چون دیگر ناچار نخواهیم بود پناهنده باقی بمانیم."
این مناقشه در حالی ادامه دارد که اپیدمی ویروس کرونا در هر دو کشور قربانی میگیرد. ولی ما اطلاع داریم که در ارمنستان شمار تشییع جنازه سربازان بیشتر از شمار قربانیان ویروس کروناست.
برای کشور کوچکی با سه میلیون جمعیت، تلفات جانی یک چنین مناقشهای بسیار زیاد بودهاست.
سرکیس هاکوپیان، هنرمند ۱۹ سالهای بود که از کودکی نقاشی یاد گرفته بود و آینده نویدبخشی در انتظارش بود. سِد، پسر عمویش به خاطر میآورد که چگونه سرکیس اولین عکس ماهی را در سه سالگی کشیده بود.
در ژوئیه ۲۰۱۹ سرکیس به خدمت نظام وظیفه احضار شد. کمی بعد مادرش را که خیلی به او وابسته بود از دست داد.
دوست کودکی سرکیس میگوید: "رؤیای سرکیس ورود به آکادمی هنرهای زیبا بود"در ۱۷ اکتبر، مرگ سرکیس به خانوادهاش اطلاع داده شد. آنها هنوز منتظر تحویل گرفتن جسد او هستند.
سِد، پسرعموی سرکیس میگوید او جوان با استعدادی بود، صدای خوبی داشت و به شعر علاقمند بود. دوستان دختر زیادی داشت و هر کجا میرفت همه دوستش داشتند.
آنوش خاچاطوریان، دوست کودکی سرکیس میگوید: "رؤیای سرکیس ورود به آکادمی هنرهای زیبای ایروان بود. هیچ کس نمیتواند در قلب من جای خالی او را پُر کند."
تلفات انسانی این مناقشه هر دو ملت را اندوهناک کرده ولی پیشروی نظامی جمهوری آذربایجان روحیه مردم را در داخل کشور قوی کرده و به نظر میرسد حمایت فوقالعاده برای ادامه جنگ وجود دارد.
عزیزه حسناُوا که ۲۷ سال دارد برای مرگ شوهرش فریز حسناُوا، عزاداری میکند.
"آخرین بار او را در ۱۰ اکتبر دیدم. برای یک دوش گرفتن سریع به خانه آمد و حتی غذا نخورد فقط سه قطعه شکلات برداشت، گفت عجله دارد و بچهها را بوسید."
عزیزه میگوید فریز که ۳۴ سال داشت شخص خوددار و مهربانی بود. موقعی که ۱۹ ساله بود به ارتش پیوست. او به مسئله قره باغ خیلی فکر میکرد. برخی مواقع میگفت که آنها مشکل را از پدرانشان به ارث بردهاند ولی به عهده نسل اوست که اطمینان دهد جمهوری آذربایجان سرزمینهای از دست داده را باز خواهد یافت.
عزیزه میگوید: "دخترم میگوید پدرش یک فرشته شده و از آسمان به ما نگاه میکند."روز یازدهم اکتبر تلفنهایی که فریز میکرد متوقف شد و چند روز بعد عزیزه دریافت که همسرش در نبرد بر سر شهر فضولی، که ارتش جمهوری آذربابجان باز پس گرفته بود، کشته شده. پنج روز بعد جسد او دفن شد.
عزیزه میگوید: "دخترم میگوید پدرش یک فرشته شده و از آسمان به ما نگاه میکند. او حرفهای من را تکرار میکند. بچهها هنوز درک نمیکنند که او دیگر با ما نیست."
خانواده فریز همیشه پرچم جمهوری آذربایجان را در خانه داشتهاند و حالا عزیزه امیدوار است که روزی روسلان، پسر چهار سالهاش به ارتش پیوسته و یک ژنرال شود.
"من به بچههایم یاد خواهم داد که از ارمنیها متنفر باشند زیرا آنها پسران ما را کشتند. زنان بسیاری بیوه شدهاند، مادران فرزندانشان را از دست دادهاند. ولی این خاک ماست. همه میدانند که این سرزمینِ آذربایجان است."
اقلیت ارمنیها هم قرهباغ را که آن را آرتساخ، میخوانند "سرزمین مادریشان" میدانند- آخرین پایگاه پادشاهی مسیحی باستان آنها و بسیاری حاضرند برایش جانشان را فدا کنند.
داوید هوانسیان، که ۲۵ ساله است از نوجوانی میخواست در ارتش خدمت کند. وقتی کودکی بیش نبود برای عکس گرفتن، یونیفورمهای نظامی میپوشید و جلوی دوربین ژست میگرفت.
داوید در تاریخ ۱۰ اکتبر در جنوب شرق قره باغ کشته شد.
داوید هوانسیان از نوجوانی میخواست در ارتش خدمت کندنلی پتروسیان، دختر عموی او میگوید داوید سرودهای میهنی را خیلی خوب میخواند و دوست داشت با فامیل شوخی کند و لطیفه بگوید.
"آخرین بار در ماه سپتامبر او را دیدم؛ ما برای تماشای یک صومعه قرن یازدهم که در روستای شاتین قرار داشت رفته بودیم. داوید طبیعت را واقعا دوست داشت و برای خواهرش شاخههای درخت زالزالک را جمع کرده بود. روز شادی بود و من هرگز نمیتوانستم تصور کنم که این آخرین دیدار ما خواهد بود.
"من میخواهم که ارمنیها و جهان، داوید را به عنوان یک قهرمان و یک میهن پرست حقیقی به یاد بیاورند."
جنگ بر سر قره باغ، ادامه دارد و نشانهای از فروکش کردن جنگ از هیچ یک از دو طرف دیده نمیشود.
سه نوبت آتش بس برقرار و نقض شده است. ارتش جمهوری آذربایجان همچنان به پیشروی نظامی خود ادامه میدهد و بخش مهمی از مناطقی را که قبلا تحت کنترل ارمنستان بود بازپس گرفته و نخست وزیر ارمنستان متعهد شده "برای هر قطعه سنگ یا یک سانتیمتر و حتی میلیمتر" از خاک قره باغ بجنگد.