چند قدم تا ایستگاه آخر

هنوز صدای پسرش را می‌شنود که در میان شعله‌های آتش زنده است و مادر را صدا ‏می‌زند. هر شب کابوس می‌بیند. فریاد‌های ‌ای‌دایان ‌ای‌دایانِ (به معنی مادر) صادق، در میانه آتش خنجری بر دل و جانش است. ٣ سالی که روز و شب اشک ریخته اما هنوز تمام نشده است. منتظر اعدام قاتلان پسرش است. انتظاری که دیگر دیر نخواهد بود.

‏ ٣‌ سال از آن روزی که صادق برمکی قربانی  نقشه هولناک ٣ دوستش شد، می‌گذرد. جنایتی که با منتشر شدن  فیلم‌هایش در ذهن همه حک شد. با ساطور و سنگ حمله کردند صادق را کشتند و به آتش کشیدند. فجیع‌ترین جنایت ‌سال ٩٦ بود. جنایتی که قاتلان بی‌رحم  از ثانیه به ثانیه آن هم فیلم گرفتند. اما همین فیلم بود که راز این جنایت دهشتناک را فاش کرد. راز ٣ پسر  مهابادی را. آخرین روز از تابستان‌ سال ٩٦ بود. دانشجو  ١٩ ساله با همکلاسی‌هایش همراه شد تا به میهمانی برود اما هرگز بازنگشت. جسد سوخته‌اش را چوپانی پیدا کرد. انگشتر و دسته کلید همراه جسد نشان از  پیکر بی‌جان صادق بود   که روز پس از آن میهمانی مرگبار پیدا شد. با کشف جسد انگشت اتهام به سمت دانیال دوست صادق رفت. دوستی چند ساله که او را به میهمانی دعوت کرده بود، اما زیر بار نمی‌رفت .تا این‌که فیلم جنایت وحشتاک لو رفت. فیلمی که قرار بود دست یکی از دوستان این متهم محفوظ بماند. قرار بود نیما هرگز این فیلم را باز نکند، نبیند، با کسی درباره آن سخنی نگوید اما تنها کنجکاوی بود که فیلم باز شد، دیده شد و در اختیار تیم جنایی مهاباد گذاشته شد. دانیال اعتراف می‌کند. اعترافی تلخ و دردناک. غم‌انگیزترین اعتراف یک متهم . فریادهای صادق در فیلم زجرآور است وقتی مادرش را آیدان صدا می‌کند تا کمکش کند اما مادر نیست حتی خبر هم ندارد که پسرش را زجرکش کرده‌اند. وقتی هنوز نفس دارد آتشش می‌زنند، او را می‌سوزانند و رهایش می‌کنند.  مادر وقتی خبردار می‌شود که  دانیال اعتراف می‌کند.  انتقامجویی، درگیری یا حتی وجود یک دختر انگیزه این جنایت در مراحل رسیدگی به پرونده عنوان شد. دانیال با همدستی ٢ دوست دیگرش این سناریوی تلخ را اجرایی کرده بود، اما این پرونده نفر چهارمی هم داشت که ساطور و وسایل قتل را به متهمان داده بود. اردیبهشت ماه ‌سال ٩٧ محاکمه قاتلان صادق برمکی جوان مهابادی در دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوانان شعبه مهاباد به صورت فوق‌العاده برگزار شد، زیرا سن یکی از چهار متهم پرونده زیر ۱۸‌سال بود، بنابراین مطابق قوانین آیین دادرسی کیفری محاکمه سایر متهمان نیز باید همراه وی در دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوانان انجام  می‌گرفت.

خرداد ‌سال ٩٧ و یک‌ سال بعد از این جنایت،  حکم قصاص برای متهمان ردیف اول تا سوم قاتلان صادق برمکی به جرم قتل عمد صادر شد و متهم ردیف چهارم به جرم معاونت در قتل عمد که دو قبضه ساطور و تبر  را با علم به نقشه قتل، در اختیار قاتلان قرار داده بود، به ۱۰‌ سال و یک روز زندان  محکوم شد.

 ٣‌ سال و ١٢ روز از این جنایت گذشت تا این‌که با ارسال پرونده قاتلان برمکی از دیوانعالی کشور به اجرای احکام دادگستری مهاباد، دو قاتل پرونده در یک قدمی چوبه دار قرار گرفتند. نفر سوم این جنایت هم اما پیش از رفتن پای چوبه دار با مرگ گره خورد.  او در زندان سکته کرد و جان باخت.  بعد از  شورش  فروردین ماه زندانیان زندان مهاباد، به زندان میاندوآب منتقل  شدند. دو روز نگذشته بود که خبر مرگ متهم نفر سوم قتل صادق برمکی در فضای مجازی منتشر شد. اما شایعات زیاد بود؛ زندانی  مهاباد شکنجه شده  یا این‌که خودکشی کرده است. اما پزشکی قانونی، علت مرگ متهم را سکته قلبی گزارش کرد و فرضیه مرگ  متهم به دلیل خودزنی یا شکنجه در زندان رد شد. متهمی که معتاد به شیشه هم بود، اما سرنوشت نفر چهارم این پرونده هم سیاه است. او که به ١٠‌ سال حبس محکوم شده بود با ضربه چاقو   یکی از زندانیان چشمش را از دست داد و کور شد.

حالا اما این مادر صادق است که با قرارگرفتن دو قاتل صادق در یک قدمی اعدام از رنج‌های این ٣ ساله‌اش به «شهروند» می‌گوید. از این‌که چطور پول دیه متهمان اعدامی را جور کرد. از این‌که کمترین کمکی که در جمع‌آوری این پول به او و خانواده‌اش بود ٥ هزارتومان بود. تنها پس‌انداز  یک دختر یتیم که آن را برای دیه صادق هدیه داد.

چرا قصاص متهمان طولانی شد؟
پرونده از دو‌سال پیش، پس از قطعیت در حکم، به بخش اجرای احکام دادگستری مهاباد ارسال شده بود، اما به دلیل تفاضل دیه اجرای حکم تاکنون به تأخیر افتاده بود.

پول دیه چقدر بود؟
سال اول برای هر اعدامی ١٥٤ تومان. ‌سال دوم ١٧٠‌میلیون و ‌سال سوم ٢٢٠ میلیون. انتهای‌ سال ۹۷ و قبل از عید، دیه یکی از متهمان جمع‌آوری شد و در انتهای ‌سال ۹۸ نیز یکی دیگر از دیه‌ها واریز و تکمیل شد اما یک دیه باقی مانده بود که با مرگ  یکی از متهمان در زندان، این دیه باطل شد. دیه‌ای که از طریق پویش اینستاگرامی جمع شد.

شما چقدر از این دیه را پرداخت کردید؟
٢٠‌میلیون تومان که آن هم وام بود. من خیاطی می‌کنم و پدر صادق هم نگهبان است. ماهی ٨٠٠ هزارتومان درآمد دارد که تنها ٧٠٠‌هزار تومان پول اجاره خانه‌مان است. به همین خاطر خرج زندگی را با خیاطی می‌چرخانیم که در این روزهای کرونایی شرایط وخیم‌تری هم داریم. بهرحال خودمان  از عهده پرداخت دیه برنمی‌آمدیم. در صورتی که به دلیل عدم توانایی تأمین تفاضل دیه، این پول می‌توانست از محل بیت‌المال پرداخت شود. اما  اصرار داشتیم  که حکم سریع‌تر اجرا شود و سعی کردیم با به راه انداختن یک پویش در  فضای مجازی  از طریق کمک‌های مردمی این پول را تهیه کنیم.

 بیشترین و کمترین پولی که مردم پرداخت کردند چقدر بود؟
از ٥‌هزار تومان تا ٥٠‌میلیون تومان. ٥ هزارتومان را دختر نوجوانی پرداخت کرد که یتیم بود و نزد عمویش در یکی از شهر‌های شمالی کشور زندگی می‌کرد. او پول توجیبی‌اش را برای جمع‌آوری دیه متهمان به حسابم ریخت که خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفتم. بیشترین پول هم مدیر یک شرکت واریز کرد. آن هم ٥٠‌ میلیون تومان بود. مردم در این پویش واقعا سنگ تمام گذاشتند و هرکسی توانست به سهم خودش کمک کرد.

تاریخ اجرای حکم را می‌دانید؟
نه مشخص نیست اما قرار است اعلام کنند.

حکم در همان مهاباد اجرا می‌شود؟
حکم در مهاباد اجرا خواهد شد، اما  در ملأ عام  نیست و ممکن است در زندان باشد. یکی از دلایلش می‌تواند وجود بیماری کرونا باشد.

فکر می‌کنید با قصاص متهمان   از این  ناراحتی رها می‌شوید؟
می‌دانم که با کشتن این ٣ نفر صادق من دیگر برنمی‌گردد. ولی حداقل حق پسرم را گرفته‏ ام. خون پسرم که این‌طور بی‌رحمانه و وحشیانه کشته شد، پایمال نمی‌شود.

در این ٣‌ سال به رضایت هم فکرکردید؟
همیشه قصاص  خواسته‌ام. همانند تمام مردم مهاباد. پسرم زجر کشید و مرد. اگر پسرم آن‌قدر بی‌رحمانه کشته نمی‌‏شد، شاید گذشت می‌کردم. اما این ٣ نفر هیچ راهی برای گذشت نگذاشته‌اند. چون بعد از این ‏اتفاق من هم با پسرم سوختم.  خانواده متهمان بیش از ١٠ بار برای رضایت به در خانه‌ام آمدند. اوایل بیشتر بود. زنانی که گروه‌گروه می‌آمدند. شرمنده‌شان بودم اما حکم دلم و منطقم قصاص بود و بس.

هنوز صدای پسرش را می‌شنود که در میان شعله‌های آتش زنده است و مادر را صدا ‏می‌زند. هر شب کابوس می‌بیند. فریاد‌های ‌ای‌دایان ‌ای‌دایانِ (به معنی مادر) صادق، در میانه آتش خنجری بر دل و جانش است. ٣ سالی که روز و شب  اشک ریخته اما هنوز تمام نشده است. منتظر اعدام قاتلان  پسرش است. انتظاری که دیگر دیر نخواهد بود
+7
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.