«چشمهایش من را ترساند» دختر دانشآموز اما نگاه متفاوتی دارد و میگوید: «اولین باری که او را دیدم، بیشتر چشمهایش مرا ترساندند. چشمانش سیاه و قهوهای بود، معمولی نبود.»
البته پسر دانشآموزی که در کنار او ایستاده همزمان میگوید: «بعد از مدتی به آن عادت میکنی.»
آقای اوده علاوه بر بدن چشمهایش را نیز رنگ کرده است. داخل چشمهای او هنوز میشود تأثیر سرنگ را حس کرد. خودش میگوید: «قطرهها باید هر دو ساعت یکبار استفاده شوند. برای این کار باید شب بیدار شوید. یک وضع آشفتهای است. این کار یک قمار است، شاید اصلا کور شوم، به همین خاطر انجام آن را به دیگران پیشنهاد نمیکنم.»
شاید برای دانشآموزان بد هم نباشد این معلم جوان میگوید: «در ابتدا وقتی خالکوبی میکردم، خودخواهانه این کار را برای خودم انجام میدادم و به بقیه چیزها فکر نمیکردم. اما به مرور زمان و در تماس با بچهها بود که دیدم چقدر آنها با دیدن من درباره تحمل و احترام به دیگران چیزهای زیادی میآموزند. شاید به طور ناخواسته احتمال بیشتری وجود دارد که کودکان در بزرگسالیشان نژادپرست نباشند، همجنسگراهراس نباشند، به افراد معلول به عنوان افراد عجیب و غریب نگاه نکنند. بنابراین فکر میکنم این مثبت هم بودهاست.»