نظام جمهوری اسلامی یک ساختار مافیایی است با یک نمای مسلکی ساخته شده از اسلام بدفهمیده شده و مارکسیسم بدفهمیده شده
«مهم ادامه اوهام و احلام شیرین یک رژیم شکستخورده است رژیمی که بدترین دشمن خودش است»ایندیپندنت فارسی :امیر طاهری
در بررسی نظامهای سیاسی، نگاه به خویش هر نظام میتواند همانقدر مهم باشد که نگاه به دیگران. در اکثریت نزدیک به اتفاق موارد این دو نگاه، البته با تفاوتهای اجتنابناپذیر، نزدیک به یکدیگرند. نگاه دیگران به سوئیس و ویتنام، بهعنوان دو مثال، تفاوت چندانی با نگاه به نظامهای آن کشور ندارد.
در مورد جمهوری اسلامی در ایران، با یک استثنا روبهرو هستیم. نگاه دنیای بیرون به این نظام، اگر نخواهیم بگوییم نگاه بسیاری از ایرانیان داخل و خارج، به شدت منفی است.
در این نگاه، نظام جمهوری اسلامی یک ساختار مافیایی است با یک نمای مسلکی ساخته شده از اسلام بدفهمیده شده و مارکسیسم بدفهمیده شده. اما نگاه درونی نظام، نگاه به خویش کاملا متفاوت است. در این نگاه که با سخنرانیهای فراوان آیتالله خمینی در آغاز کار شکل گرفت، جمهوری اسلامی یک «طرح الهی» است که در همه زمینهها، در همه جا و برای همیشه موفق و پیروز است.
به این سبب است که فقط در این هفته یک نماینده مجلس شورای اسلامی میگوید: «تحریمهای ترامپ فرصتهای بسیاری برای جمهوری اسلامی به وجود آورد.» یک مشاور ارشد آیتالله علی خامنهای، ولی فقیه، مدعی است که تصمیم امارات متحده عربی و بحرین برای عادیسازی روابط با اسرائیل، نتیجه «پیروزیهای پیاپی مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی» است.
وزیر خارجه اسلامی از «پیروزی بزرگ ما» در فرستادن چند نفتکش و چند کشتی حامل مواد غذایی سخن میگوید. رئیس جمهور اسلامی هنوز اصرار دارد که «برجام»، یک «پیروزی بزرگ دیپلماتیک اسلامی» بود.
در هفتههای اخیر دستگاههای تبلیغاتی اسلامی، سر و صدای فراوانی پیرامون «نجات ونزوئلا» به راه انداختهاند. یک پایگاه خبری تهران مینویسد: «ما اقیانوس اطلس را درنوردیدیم تا به کمک ونزوئلا که ۶۰ درصد مردم آن گرسنهاند، برویم. ما نشان دادیم که از کسی ترس نداریم.»
البته هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود نداشت. زیرا آزادی کشتیرانی در همه آبهای جهان، در چارچوب قوانین بینالمللی تضمین شده است. از سوی دیگر هیچ قدرتی فرستادن سوخت، موادغذایی و مواد دارویی به ونزوئلا یا هر کشور دیگر را منع نکرده است. از همه مهمتر، واقعیت این است که کمکهای جمهوری اسلامی در ازای گرفتن طلا و دلار از ونزوئلا، تنها بخشی از نیازهای این کشور را برآورده میکند؛ آن هم فقط برای سه هفته.
پرسشی که پیش میآید این است: «چرا جمهوری اسلامی این پیروزی بزرگ و تکاندهنده را در جاهای دیگر تکرار نمیکند؟»
مثلا همین الان ۳۲ کشور برای کمک به ۱۳ هزار آواره اردوگاه موریا در جزیره یونانی لسبوس بسیج شدهاند، اما جمهوری اسلامی جزو آنها نیست. جالب اینجاست که تقریبا صددرصد این آوارگان نگونبخت، مسلمانند. از این بدتر به گزارش دفتر آوارگان سازمان ملل دست کم ۸۵۰ تن از آنان، ایرانیان گریزان از جمهوری اسلامیاند.
باز هم همین الان ۵۴ کشور در طرح کمک به بازسازی لبنان نامنویسی کردهاند. باز هم جمهوری اسلامی به یاد آنان نیست. برعکس، ولی فقیه، با بهرهگیری از فشار حزبالله، میکوشد تا مانع تشکیل حکومت جدید لبنان شود.
در حالی که جمهوری اسلامی سالهاست در کشتار مردم سوریه نقش مستقیم و غیرمستقیم دارد، حتی یک تن از هشت میلیون آواره سوری به ایران دعوت نشدهاند.
بیش از ۸۰ کشور برای کمک به کاهش رنجهای ۱.۵ میلیون مسلمان فراری از میانمار (برمه)، شرکت دارند، اما جمهوری اسلامی میان آنها نیست.
باز هم همین الان اکثریت اعضای سازمان ملل متحد، البته با درجات مختلف از جدیت، در مورد اسارت دو میلیون مسلمان اویغور، تاتار، کازاک، قرهباغ و سغدی در اردوگاههای کار اجباری در چین، موضع گرفتهاند. اما جمهوری اسلامی در این مورد نیز، خفقان گرفته است. نظام «همیشه پیروز» آقای خمینی، در مورد لغو موقعیت ویژه کشمیر، یعنی بلعیدن کامل آن توسط هند، نیز خاموش مانده است.
جمهوری اسلامی بلعیدن اوستیای جنوبی و آبخازی، دو نقطه مسلماننشین گرجستان، از سوی روسیه را نیز زیرسبیلی - یا زیر ریشی- در کرده است. وقتی میگویند از هیچ کس نمیترسیم، منظورشان «ژی جینگ پینگ» و «ولادیمیر پوتین» نیست.
صندوق اوپک، که ایران در زمان محمدرضا شاه، بنیانگذار آن بود، برای کمک به کشورهای فقیر، بهویژه اسلامی تاسیس شد. اولین مدیر کل آن، محمد یگانه، وزیر دارایی پیشین ایران، در زمان شاه طرحی جاهطلبانه برای بیرون کشیدن ۱۸ کشور آفریقایی و آسیایی از فقر تهیه کرد. اما با استقرار ولایت فقیه در تهران، آن طرح فراموش شد و جمهوری اسلامی ایران از رده کشورهای کمکدهنده خارج شد.
یک نمونه تکاندهنده از سیاست مزورانه جمهوری اسلامی را در یمن میبینیم. تهران حاضر است مبالغی هنگفت برای رساندن سلاح به گروه انصارالله و در نتیجه ادامه جنگ از سوی حوثیان خرج کند، اما حاضر نشده است حتی یک کشتی موادغذایی و دارویی برای کمک به مردم ستمدیده آن سرزمین روانه کند. البته ملایان تهران گاهگاه برای یمنیها اشک تمساح میریزند و سینهزنی میکنند. اما از کمک واقعی، نان شب و آنتیبیوتیک نجاتبخش، خبری نیست.
جمهوری اسلامی حاضر است سلاح بفرستند تا جنگهای عراق، سوریه، لبنان، نیجریه، ونزوئلا یا هر جای دیگری ادامه پیدا کند، اما از کمکهای انسانی خبری نیست. اسماعیل حنیه رهبر حماس در غزه میگوید که جمهوری اسلامی برای ایجاد تونل و نقب برای قاچاق اسلحه به غزه، سرمایهگذاری کرده است. اما جمهوری اسلامی هرگز پولش را برای ساخت یک مدرسه یا یک درمانگاه در آن سرزمین نفرین شده، خرج نمیکند.
سردار قاسم سلیمانی فقید در طی دو دهه، مبلغی نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار از پول ایران را خرج هوسبازیهای امپراتوریسازی آقای خامنهای کرد. بخش عمده این پولها به جیب مافیای حزبالله لبنان و شعبههای آن در عراق و بحرین ریخته شد. منابع فرانسوی میگویند حزبالله لبنان چیزی نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار در فرانسه و بریتانیا سرمایهگذاری کرده است. بخشی از پول تیمسار سلیمانی نیز به جیب بشار اسد ریخته شد و باز هم از اروپا سر در آورد. اما در هیچیک از این کشورها، جمهوری اسلامی برنامهای برای کمک به توسعه اقتصادی و بهبود خدمات اجتماعی عرضه نکرد.
البته مشاطهگران جمهوری اسلامی ادعا میکنند که تهران نتوانسته است به یمن یا لبنان یا غزه کمک انسانی برساند. زیرا این کار با مخالفت فیزیکی آمریکا یا اسرائیل روبهرو خواهد شد.
این اما عذر بدتر از گناه است. جمهوری اسلامی هرگز این فرض را در عمل امتحان نکرده است. چه چیزی مانع از آن است که جمهوری اسلامی با اجاره دهها کشتی، حتی زیر پرچم دیگر کشورها مانند پاناما، موادغذایی و دارویی به یمن بفرستد؟ کدام قدرت جلوی چنان ناوگانی را خواهد گرفت. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، با فرستادن یک ناوگان کمکهای انسانی به غزه و رودررویی با اسرائیل نشان داد که لااقل حاضر است تا عمق آب را بسنجد. جمهوری اسلامی چنین شهامتی نداشته و ندارد.
آقای اردوغان، مانند خمینی و خامنهای، در آرزوی تاسیس یک امپراتوری اسلامی شخصی است. اما روش او با روش دو ملای ایرانی تفاوت دارد. اردوغان کارت همکاری و توسعه را بازی میکند. او در آفریقا، فرودگاه، استادیوم ورزشی، بیمارستان، جاده و راهآهن میسازد. بیآن که از مردم محل بخواهد دین خود را عوض کنند و «ولایت فقیه» را بپذیرند. در تبلیغات آقای اردوغان تبلیغات اسلامی بر عهده سازمان دیانت است. اما از آن جا که اکثریت مسلمانان آفریقا، آسیای مرکزی و بالکان، سنی مذهب حنفی هستند، جذب دوستی آنها برای ترکیه دشوار نیست. در مورد ایران، مشکل این است که تهران در پی تشویق مسلمانان حنفی به پذیرفتن مذهب جعفری و فراتر از آن پیروی از مکتب خاص خمینی میکوشد. در نتیجه تهران تنها میتواند با دو کارت پول نقد و اسلحه وارد بازی شود و بدین سبب نتوانسته است در هیچ نقطهای از جهان اسلام موقعیتی پایا به دست آورد.
برنامه امپراتوریسازی اردوغان، یک امتیاز دیگر نیز دارد. اردوغان نشان داده که تصمیماتش را غلط یا درست، خودش میگیرد و به راستی از کسی بیم ندارد. اما آقای خامنهای آشکارا همواره مواظب است کاری نکند که ولادیمیر پوتین برنجد. این واقعیت را در مورد «کوزوو» بهخوبی میتوان دید.
این تازهترین کشور مستقل مسلمان، از سوی بیش از صد کشور به رسمیت شناخته شده است. اما ایران جزو آنان نیست. زیرا پوتین برای حمایت از صربستان و اکثریت ارتدودکس آن، مخالف شناسایی کوزوو است. در سوریه نیز آقای خامنهای در مقام لولوی دوم گاسپادین [آقای] پوتین قرار گرفته است.
در زمان شاه ایران یکی از ۱۲ کشور توسعه دهنده جهان شده بود. در سالهای ۱۹۷۰ میلادی تا انقلاب اسلامی، ایران همچنین به بسیاری از کشورهای پیشرفته مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا، کمک مالی داد.
کمک ایران به کشورهای فقیر هرگز جنبه نظامی نداشت و البته ایران در هیچ جا به دنبال صدور تروریسم نبود. یمن شمالی در آن سالها، صحنه فعالیتهای نوسازی ایران بود. فعالیتهایی که نتایج آن هنوز به شکل دبستان، درمانگاه، جاده اسکله، بندر و مزارع کشاورزی نوین، دیده میشود. در بعضی موارد که ایران با درخواست کمک نظامی روبهرو میشد، این کمکها همواره محدود بود به سلاحهای دفاعی یا وسائل حمل و نقل، مثلا جیبهای نظامی برای سومالی یا ساخت اسکلههای نظامی مثلا در بندر پورت سودان. در یک مورد مراکش، ایران یک هیات نظامی برای بازسازی و آموزش نظامی آن کشور اعزام داشت. اما هرگز در نبرد با الجزایر بر سر صحرا شرکت نکرد. نقش مهم ایران در سرکوب شورش ظفار، یک استثنا بود. اما در آن جا نیز بخش نظامی، برنامهای جزیی از یک طرح متنوعتر برای نوسازی اقتصادی سلطنت عمان بود.
محمدرضا شاه دریافته بود که در طول تاریخ، ایران توسعه نفوذ سیاسی خود را مدیون قدرت نرم یعنی فرهنگ، هنر، ادبیات، موسیقی و بازرگانی بوده است. او همچنین دریافته بود که پیام دیرین ایران، پیام دوستی با حفظ تنوع قومی، فرهنگی و مسلکی بوده است. بدین سان او هرگز نمیخواست که یک دیدگاه مسلکی محدود را به دیگران تحمیل کند. جمهوری اسلامی این واقعیت تاریخ ایران را نادیده گرفته است و اولویت خود را تحمیل مسلک خمینیگرایی بر دیگران قرار داده است. جمهوری اسلامی در این مسیر حاضر است بیحساب خرج کند و تا دلتان بخواهد اسلحه بفرستد. اما حاضر نیست برای رفع گرسنگی، کمک به توسعه آموزش و بهداشت و کاهش بیکاری صناری خرج کند.
این روش باعث شده که گیرندگان کمک از جمهوری اسلامی، به دو گروه بخش شوند. یک گروه پولی را میگیرند و با گذاشتن عکسها خامنهای و خمینی خوشحال میکنند اما زیرزیرکی مناسبات خود را با دشمنان جمهوری اسلامی نیز حفظ میکنند. بشار اسد و حزبالله لبنان، دو نمونه از این بخشاند. گروه دوم آنانی هستند که حداکثر بهره را از جمهوری اسلامی میبرند اما چیزی جز ژستهای نمادین عرضه نمیکنند. جمهوری خلق چین مقام خود را به عنوان شریک نخست بازرگانی ایران تثبیت کرده است، اما حاضر نیست در ایران سرمایهگذاری کند. از این بدتر پکن حتی حاضر نیست پول ایران را از درآمد نفت آزاد کند. روسیه نیز در همه زمینهها از جمهوری اسلامی بهره برده است. اما حتی حاضر نیست تهران را در زمینههای محدود به عنوان یک شریک مساوی و محترم بپذیرد.
البته مشاطهگران جمهوری اسلامی، خواهند گفت: وتوی اخیر چین و روسیه علیه یک قطعنامه آمریکایی در شورای امنیت، یک «پیروزی بزرگ» دیگر برای اسلام است.
برای آنان این واقعیت که هم قطعنامه مورد بحث و هم وتوی آنان بیمعنا بود، مهم نیست. مهم ادامه اوهام و احلام شیرین یک رژیم شکستخورده است. رژیمی که بدترین دشمن خودش است.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان