«عباس دینی» یکی از مهمترین داوران فوتبال ایران بود. او سال ۱۳۶۵ به خاطر پسرش «نیما» که مشکل حرکتی داشت، داوری در لیگ ایران را رها کرد و ساکن نروژ شد. پسر اما از نوجوانی همه رویایش پا گذاشتن جای پای پدر بود. نیما به آرزویش رسید. او در فوتبال نروژ داوری میکند با پایی که ۳۰ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
گزارش زیر، داستان زندگی نیما دینی است با روایت پدر و پسر.
***
داستان پدر به تنهایی میتوانست روایتی برای کتاب خاطرات فوتبال ایران باشد. یکی از حکایتهایی که در جمع نقل میشد و شاید از دلش، افسوس و اندوه یا پند و عبرتی بیرون میآمد.
پدر، عباس دینی است. سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شد و سال ۱۳۵۱ تصمیم گرفت زندگی خود را به سمت داوری در فوتبال ببرد. از سال ۱۳۵۳ در «لیگ تخت جمشید»، به عنوان داور و کمک داور قضاوت کرد. پس از انقلاب هم داوری را ادامه داد تا این که سال ۱۳۶۵ تصمیم گرفت از ایران خارج شود.
مقصد پدر، کشور نروژ بود: «برای معالجه پای پسرم به نروژ آمدم. پسرم از ناحیه پا مشکل مادرزاد داشت. ما در حقیقت بعد از سه یا چهار ماه متوجه مشکل حرکتی پسرم شدیم.»
نیما سال ۱۳۶۵ متولد شد و همراه خانوادهاش برای معالجه به اروپا سفر کرد. پدر و مادر طی کمتر از یک سال، سه بار نیما را زیر تیغ جراحی پزشکها سپردند اما نتیجهای نداد که نداد. نتیجهاش این شد که عباس دینی، داوریهایش را برای لیگ ایران به خاطره تبدیل کرد و برای همیشه در نروژ ماند تا شاید راهی برای علاج کامل نیما پیدا شود.
مشکل حرکتی نیما دینی، دررفتگی لگن در زمان تولد بود. ابتدا او را در نوزادی فیزیوتراپی کردند و نرمش دادند اما جواب نداد. سه عمل اول جراحی او به دلیل تشخیص اشتباه، نتیجه معکوس داشتند. بعد مجبور شدند که عملهای جراحی را تکرار کنند.
حالا که به سن ۳۴ سالگی رسیده است، بیش از ۳۰ عمل جراحی را روی تنش امتحان انجام دادهاند و با لگن مصنوعی، آرام آرام راه میرود.
داستان پسر اما از ۱۶ سالگی غریب شد؛ از وقتی فهمید پدر، یکی از نخبههای داوری ایران در پیش و پس از انقلاب بوده است و تصمیم گرفت که خودش هم مانند پدر، داور شود.
عباس دینی همراه نیما به فدراسیون فوتبال نروژ رفته، خودش را معرفی کرده و درخواستش را خیلی صریح گفته بود: «پسرم میخواهد داور شود.»
مسوولان فوتبال نروژ استقبال کرده بودند. نیما دینی در ۱۶ سالگی در اولین دوره داوری شرکت کرد و با بالاترین نمره قبول شد.
عباس دینی به «ایرانوایر» میگوید: «خودم مشوقش بودم. بازیهای لیگ ایران و اروپا را میدید.»
نیما دینی خودش را در ایران، هوادار «استقلال» و در اروپا هوادار «چلسی» معرفی میکند: «میدانیم که باید بیرون از زمین هوادار باشیم. من از وقتی پدرم در نروژ گهگداری داوری میکرد، همراهش میرفتم. یک دوره کلاس مقدماتی برای من گذاشتند و بعد وارد کلاسهای پیشرفته شدم.»
برخورد فدراسیون فوتبال نروژ با نیما برای خودش و خانوادهاش عجیب بود. عباس دینی از نخستین روزهایی که فرزندش در نوجوانی وارد کلاسهای داوری شده بود، نقل میکند: «فقط میتوانم بگویم که انسانهای بسیار شریفی هستند. برای نیما بهترین کارشناسها و ناظران را انتخاب میکردند. وقتی اشتباهی در کلاسهای تئوری یا عملی داشت، ابتدا تمام ویژگیهای مثبتش را یکی یکی به او میگفتند و بعد با متانت سراغ نکته منفی میرفتند. جوری برخورد کردند که حتی انگیزهاش برای داوری بیشتر میشد.»
در سالهای اول، انگیزه نیما تغییر کرد. این بار میخواست خودش را به فدراسیون فوتبال نروژ و ناظرانش تحمیل کند.
او حالا در ۳۴ سالگی، داور ردههای ۱۴ سال پسران و زیر ۱۶ سال دختران نروژ است. تابستان سال ۲۰۱۹ میلادی و پیش از شیوع کرونا، فدراسیون فوتبال نروژ به او ۸۶ بار فرصت داوری داد.
سخت میدود، برایش جابهجا شدن، آن هم با سرعت بازیکنانی در این رده سنی ساده نیست. برخی بازیهای رده سنی زیر ۱۳ سال را باید بدون کمک داور، خودش به تنهایی قضاوت کند. پایش گاهی درد میگیرد اما خسته نمیشود.
سال ۲۰۱۹ به او اجازه داوری در لیگ زیر ۱۶ سال هم داده شد اما تصمیم گرفتند به دلیل فشار نیامدن به لگنش، او را در لیگ زیر ۱۳ سال نگه دارند. گاهی قضاوت بازیهای بالای ۳۵ سال (پیشکسوتها) در نروژ که در زمین هفت نفره انجام میشود را هم به نیما سپردهاند.
نکته جالب این جا است که فدراسیون فوتبال نروژ گاه و بیگاه دستمزد نیما دینی را بیش از آنچه توافق شده بود، پرداخت میکند. دلیلش، دلگرم کردن او و تلاش برای ماندنش در داوری است.
نیما میگوید: «مدتی من را ماه به ماه به رده بالاتر میبردند تا جایی که در لیگهای زیرگروه بزرگسالان نروژ هم قضاوت کردم. اما تصمیم فدراسیون فوتبال این بود که سلامتی مهمتر از قضاوت من است. گفتند در ردههای بالاتر به پاهایت فشار میآید و بهتر است در ردههای پایین بمانی.»
او پدرش و مردم نروژ را بزرگترین عامل داوری خود میدانند: «وقتی داوری را شروع کردم، به حدی از من تعریف میکردند و خوبیهایم را میگفتند که حس میکردم دیگر هیچ وقت نباید این کار را کنار بگذارم. با اینکه مشکلاتی در پا دارم اما فوتبال را میفهمم.»
در موردش میگویند که دید فوتبالش فوقالعاده است و از روی حرکات بازیکنان میتواند حرکت بعدی را پیشبینی کند. همین هم به جاگیری او در زمین و کمتر دویدنش کمک میکند: «حرفی که میزنند، به من روحیه میدهد. میگویند همین که آمدی و با پایی که درد میکند، داوری کردی، ممنون هستیم. خب آدم چه چیزی میخواهد جز چنین احترامی؟»
داستان پسر جذاب میشود وقتی کنار روایت پدری قرار میگیرد که میخواست در رفتگی پای پسرش را در اروپا درمان کند و همانجا هم ماندگار شد. داستان پسر، روایت حرکتی است که یک کشور دست به دست هم داد تا کامل شود.