یورونیوز :در یکی دو هفته اخیر، کیفیت رابطه ایران و چین، مهمترین موضوع سیاسی جامعه ایران بوده است.
انتقاد محمود احمدینژاد رئیسجمهور پیشین ایران از«برنامه جامع همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین» و انتشار گزارشی در نشریه پترولیوم اکونومیست درباره جزئیات این توافق، موجی از انتقادات را داخل و خارج کشور متوجه حکومت ایران کرد.
محمود احمدینژاد با انتقاد از توافق مذکور گفت: «هر قراردادی که مخفیانه و بدون درنظر گرفتن خواست و اراده ملت ایران با طرفهای خارجی منعقد شود و برخلاف منافع کشور و ملت باشد، معتبر نیست و ملت ایران آن را به رسمیت نخواهد شناخت.»
در گزارش نشریه پترولیوم اکونومیست نیز آمده بود که در سفر وزیر امور خارجه ایران به چین در اواخر ماه اوت سال گذشته، تهران و پکن توافقی را که در سال ۲۰۱۶ به نام «مشارکت جامع استراتژیک چین و ایران» امضا کرده بودند، توسعه داده و بندهایی غیر علنی به آن افزودهاند.
اما محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا گفته بود: «در اصل، توافقی در کار نیست که بندهایی داشته باشد. یک پیشنهاد برای برنامهای ۲۵ ساله است که تازه باید بنشینیم و شروع به نوشتن توافق کنیم.»
روز شنبه ۱۱ ژوئیه (۲۱ تیر) روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که چین در قبال مشارکت در پروژههای اقتصادی و نظامی، به مدت ۲۵ سال با تخفیفی ویژه از ایران نفت خواهد خرید. نیویورک تایمز هم مثل پترولیوم اکونومیست، سرمایهگذاری چین در ایران را حدود ۴۰۰ میلیارد دلار برشمرد که از این مبلغ، ۲۸۰ میلیارد دلار آن در صنایع نفت و گاز ایران و ۱۲۰ میلیارد دلار در زمینه توسعه و بهروزرسانی زیرساختهای حملونقل و تولید در ایران سرمایهگذاری خواهد شد.
در گزارش پترولیوم اکونومیست به حضور پنج هزار نیروی امنیتی چین در خاک ایران برای حفاظت از پروژههای چین نیز اشاره شده بود. همچنین در انتقادات منتقدین شایعاتی در خصوص واگذاری برخی جزایر ایرانی به چین بر اساس این برنامه همکاری مشترک شنیده میشد اما عباس موسوی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، با تکذیب این موارد گفت: «در این سند نه از واگذاری جزایر ایرانی خبری است نه از حضور نیروی نظامی.»
محمدجواد ظریف نیز در جلسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، واگذاری جزیره کیش و فروش ارزان نفت ایران را تکذیب کرده است. تکذیب آقای ظریف در حالی صورت گرفته است که خبرگزاری اصولگرای فارس نیز روز گذشته خلاصهای از گزارش نیویورک تایمز درباره همکاری ایران و چین و خرید نفت ایران از سوی چین با تخفیفی ویژه را منتشر کرد. روزنامه کیهان نیز امروز (دوشنبه) ضمن بازنشر گزارش خبرگزاری فارس، اشاره به «تخفیف ویژه» در فروش نفت ایران به چین را منتشر نکرد.
منتقدین همکاری ایران و چین با استناد به سند «برنامه جامع همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین»، که در خرداد ماه سال جاری در هیات دولت تصویب شده است، نفس این همکاری وسیع با کشور چین را در شرایطی که دست ایران از همکاری با جهان غرب کوتاه است، زمینهساز وابستگی ایران به چین میدانند.
«مخالفان توافق، سیاسیکار و طرفدار غرباند»
محمدحسین ملائک، سفیر ایران در چین در دولت اول محمد خاتمی، با انتقاد از منتقدین سند «برنامه جامع همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین» به یورونیوز گفت: «مخالفین این توافقنامه دو دستهاند. دسته اول، با عرض معذرت، مخالفین لمپن هستند که فاقد تحلیل سیاسی درست هستند. این افراد چیزهایی به شکل کمعمق میگویند که باید با اغماض از کنار حرفهایشان گذشت. دسته دوم، کسانیاند که با نظام یا دولت فعلی مشکل دارند که حرفهایشان بیشتر جنبه پلمیکی سیاسی دارد. یعنی اگر خودشان به جای مقامات سیاسی ایران بودند، همین کار فعلی را انجام میدادند ولی چون در چنین شرایطی نیستند، سخنان انتقادآمیز مطرح میکنند. به نظرم حرفهای هر دو گروه فاقد عمق و ارزیابی کافی است. چینیها اصلا نقطه اتکای ایران برای مقابله با آمریکا محسوب نمی شوند. چین تازه باید امتیازی هم به ایران بدهد که با آمریکا درگیر است و این کشور را در غرب آسیا مشغول میکند.
احمد نقیبزاده استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز منتقدین همکاری گسترده و بلندمدت ایران و چین را «طرفدار غرب» میداند و در دفاع از این همکاری میگوید: «وقتی که غرب تمام درها را به روی ایران میبندد، باید منتظر باشد جمهوری اسلامی به روسیه یا چین روی بیاورد. بالاخره دولتها آزادند در محدوده منافع ملی قراداد ببندند و فسخ کنند. فکر نمیکنم که جمهوری اسلامی که این قدر به استقلال و حاکمیت ملیاش حساس است، خودش را زیرمجموعه چین قرار دهد. اگر قراردادی بسته شود، فکر میکنم منافع ایران لحاظ شود. سر و صدا کردن در این مورد، به نظرم از طرف غرب یا طرفداران غرب است. انتقادات غربگرایان به این توافق وارد نیست؛ برای اینکه قرار نیست ایران جزو اقمار چین باشد. قراردادی بسته میشود در حد قراردادهایی که ایران با روسیه یا اروپا بسته است. ایران سیستم حاکم بر کشور چین را که قبول نکرده است. اتفاقا ایران تلاش زیادی میکند وارد پیمان شانگهای شود ولی چین و روسیه سنگاندازی میکنند و مانع این امر میشوند. به هر حال ایران باید راهی پیدا کند و از این بنبست خارج شود و در این تنگنا دچار خفگی نشود.»
«مدافعان توافق به حکومت وابستگی دارند»
اما علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، ضمن اینکه مدافعان سند همکاری بلندمدت ایران و چین را افرادی میداند که هر یک به نوعی به حکومت ایران وابستگی دارند، در نقد سند منتشر شده از سوی وزارت خارجه میگوید: «واگذاری تمام پروژههای یک کشور از صدر تا ذیل به کشوری دیگر، انحصار ایجاد میکند و انحصار هم وابستگی سیستماتیک در پی دارد. چرا در دنیا مزایده میگذارند؟ برای اینکه رقابت ایجاد شود و امکان گزینش و کنترل وجود داشته باشد. این سند همکاری، یک عدم موازنه شدید ایجاد میکند و همه چیز به نفع چین میشود. این سند همکاری، چونکه امکانات ایران را به شکلی نامتوازن در اختیار یک کشور خارجی میگذارد، وابستگی ساختاری برای ایران میآورد و به همین دلیل بر ضد منافع ملی ماست. یعنی بحث بر سر چین نیست؛ این نوع همکاری با هر کشور خارجی، خلاف استقلال و منافع ملی ایران است. وقتی شما به ناچار همه امکانات کشور را در اختیار یک کشور دیگر میگذارید، در واقع دست آن کشور را باز میکنید که پروژهها را با کیفیتی نازل انجام دهد؛ چراکه آن کشور رقیبی در صحنه نمیبینید و فقط نیاز شما را میبیند.»
«شورای مدیریت گذار به رئیسجمهور چین نامه نوشته است»
محسن سازگارا تحلیلگر سیاسی و عضو «شورای مدیریت گذار» نیز در دفاع از منتقدین همکاری بلندمدت ایران و چین میگوید: «منتقدین قرارداد به درستی در حال پیشگیری و علاج واقعه قبل از وقوع هستند. چنانکه پدران ما در مورد قراردادهای رویترز و ۱۹۱۹ چنین کاری کردند و نهایتا هم نگذاشتند آن قراردادها به تصویب و اجرا برسد و سند بندگی ایران را به دست استعمار انگلیس بدهند. اینجا نیز منتقدین از یکسو به دولت چین هشدار میدهند، مثل نامهای که شورای مدیریت گذار به رئیس جمهور چین نوشته است، از سوی دیگر به حکومت ایران اخطار میکنند که حق ندارد چنین گشادهدستانه، همه دروازههای کشور را به روی یک اجنبی بدسابقه و تبهکار باز کند. این کار درستی است و به نظر مناین سند همکاری، چونکه امکانات ایران را به شکلی نامتوازن در اختیار یک کشور خارجی میگذارد، وابستگی ساختاری برای ایران میآورد و به همین دلیل بر ضد منافع ملی ماست..»
شورای مدیریت گذار، با محوریت برخی از مخالفان برجسته حکومت ایران در خارج کشور، نهادی سیاسی است که هدف خودش را «عبور از جمهوری اسلامی و تحقق دموکراسی در ایران» اعلام کرده است.
آیا توافق ایران و چین استعماری و قجری است؟
در روزهای گذشته بسیاری از منتقدین با اشاره به قرارداد ترکمنچای بین ایران و روسیه در اوایل دوره قاجار، توافق ایران و چین برای همکاریهای گسترده و بلندمدت را «ترکمنچای دوم» نامیدهاند. محسن سازگارا نیز در پاسخ به این سوال که چرا این توافق را خیانت به منافع ملی ایران قلمداد میکند، به آنچه که ماهیت استعماری این توافق میداند اشاره میکند و میگوید: «توافق ایران و چین از این نظر که تمام بخشهای اقتصاد ایران را در بر میگیرد، تمام بخشهای خدماتی و فرهنگی را شامل میشود، از دریای مازندران تا خلیج فارس را میپوشاند و دست یک کشور خارجی را در تمام شئون مملکت باز میکند، بینظیر است. حتی قراردادی مثل ۱۹۱۹ وثوقالدوله یا قرارداد رویترز، که خیانتبارترین قراردادهای تاریخ معاصر ایران بودهاند، فاقد این گشادهدستی برای باز کردن تمام بخشهای مملکت به روی یک قدرت خارجی بودند. به این ترتیب باید گفت این چارچوب همکاری تنظیمشده با قدرتی که سوءپیشینه زیادی هم در مبادله و ارتباط با کشورهای دیگر دارد، قدرت وحشی، آدمکش، سرکوبگر و حقهبازی مثل چین، کلید ایران را تقدیم چنین قدرت شروری میکند و به این دلیل باید خیانت بزرگی محسوب شود.»
اما محمدحسین ملائک در نقد نظر آقای سازگارا میگوید: «قراردادهای گذشته تقریبا امتیاز بوده و ایران را محکوم میکردند در طولانی مدت به تعهداتی پایبند باشد. قراردادهای جدید هیچ کدام امتیاز نیستند؛ توافقاتی هستند که هر چند وقت یکبار باید مورد بررسی مجدد قرار گیرند. توافقات جدید این طورند. توافقات استعماری امتیاز بودند. بنابراین قجری بودن این قرارداد نمیتواند محل بحث باشد.»
احمد نقیبزاده هم اتهام استعماری و قجری بودن توافق ایران و چین را رد میکند و میگوید: «قراردادهای قرن بیستم، حتی در زمان پهلوی دوم، با قراردادهای زمان قاجار زمین تا آسمان تفاوت دارند. آن موقع دولتهای خارجی امتیازاتی در ایران بدست می آورند و مالک مطلق خط آهن و تلگرام و غیره می شدند و این مغایر با حاکمیت ملی ایران بود ولی الان این طور نیست. همه قراردادها در شرایط نیاز بسته می شوند. اگر نیازی نباشد قراردادی هم بسته نمی شود ولی این به این معنا نخواهد بود که چین بر سرنوشت ایران مسلط شود. متاسفانه اگر سیاست غرب در قبال ایران در درازمدت ادامه پیدا کند و جمهوری اسلامی مستاصل شود، ممکن است امتیازات بیشتری به چین بدهد. چینیها هم ثابت کردهاند که در این کار بسیار کارکشتهاند و در تمام دنیا دارند سرمایهگذاری می کنند و امتیاز بدست می آورند و متحد چندان مطمئنی نیستند ولی ایران هم در وضعیت فعلی به خودش مطمئن است که چیزی را از دست نمی دهد و هر چه هست دوطرفه است. اگر چینیها در ایران ۴۰۰ میلیارد دلار هزینه کنند، طبعا پیشرفتی در وضعیت کشور حاصل می شود و این به نفع ایران است. من بیشتر نگران آیندههای دورتر هستم که ایران در شرایط سخت قراردادهای بیشتری به چین بدهد وگرنه این حد از تعامل را طبیعی میدانم و فکر می کنم که منافع ایران در آن لحاظ شده است.»
ولی محسن سازگارا در پاسخ به دفاعیات ملائک و نقیبزاده از همکاری ایران و چین میگوید: «اولا اسم تاریخی آن قراردادها را امتیاز گذاشتهاند وگرنه رویترز و ۱۹۱۹ هر دو در چارچوب یک قرارداد تنظیم شده بودند. البته در قرارداد رویترز امتیاز کشیدن راهآهن از شمال تا جنوب را با واگذاری زمینهای اطرافش به رویترز دادند و رویترز در ازای آن باید درصدی از سود راهآهن را به دولت ایران میپرداخت. جالب است که مطابق این سندی که منتشر شده، چین قرار نیست پولی هم بپردازد. این سند ۱۸ صفحهای منتشر شده، چارچوبی است که از دل آن ممکن است صدها قرارداد بیرون بیاید. محل انتقاد این است که اساسا چه نیازی به تنظیم چنین سندی بوده است. چرا باید کشورمان را به یک قدرت متجاوز و آدمکش تعریف کنیم؟ ما در هر حوزهای که لازم داشته باشیم، میتوانیم با یک شرکت چینی، کرهای، هندی، روسی یا آمریکایی قرارداد ببندیم و کارمان را پیش ببریم. چرا باید در همه حوزهها با چین قرارداد ببندیم.»
وی افزود: « به هر حال اسم این سند را گذاشتهاند "برنامه جامع". مثل برجام که برنامه جامع بود و عملا در مجلس مطرح نشد. در این صورت این برنامه جامع مثل اسب تروایی خواهد بود که از درون آن قشون چنگیز پیاده خواهد شد. به هر حال انگیزه اصلی چینیها سواحل جنوبی ایران و دست انداختن به منابع نفت و گاز ماست. الباقی موارد ممکن است به قرارداد نرسند و چینیها باید ببینند میتوانند با آمریکا کنار بیایند یا نه. دشمنی بیکارگونه با آمریکا و غرب و کوبیدن بر طبل محو اسرائیل، به ضرر منافع ملی ماست. منافع ملی ما در گرو امکان گزینش از بین کشورهای متعدد است نه رابطه انحصاری با چند کشور. آمار صادرات و واردات ما نشان میدهد رابطه ما به هشت کشور منحصر شده و چین هم در صدر این هشت کشور است. این یعنی وابستگی و تنگ شدن دایره انتخاب ملی. ضمنا مطابق اطلاعاتی که اجمالا به دست من رسیده، این سند همکاری هم عین همان قراردادهای رویترز و ۱۹۱۹ با رد و بدل شدن رشوههای کلانی در پشت پرده تنظیم شده است.»
انتظار سود برابر: معقول یا نامعقول؟
در پاسخ به این سوال که در همکاریهایی از این دست بین کشوری مثل ایران با کشورهای بزرگ و بسیار قدرتمندی مثل چین یا آمریکا، آیا انتظار سود برابر و متوازن بین طرفین همکاری، انتظار معقولی است یا نه، محمدحسین ملائک میگوید: «بالاخره یک عده این همکاری را دوست ندارد و دنبال دلایلی برای این عدم علاقهشان میگردند. این بیعلاقگی از حیث اجتماعی ارزش بررسی دارد ولی ارزش سیاسی ندارد چون فاقد پشتوانه تئوریک است. به نظر من متوازن بودن منافع در این ماجرا معنایی ندارد بلکه ایران باید متناسب با شرایطش ارتباطی با کشورهای دنیا برقرار کند. باید دید در این ارتباطات چقدر از منافع خودش را میتواند تامین کند. همین که حد لازم منافع خودش را تامین کند، کفایت میکند. اگر ایران بپذیرد در یک چارچوب شاخصدار با هر کشوری، ارتباطی بلندمدت را حفظ کند، به نظر من این یک نقطه عطف در سیاست خارجی ایران محسوب می شود. بویژه اگر این کشور یک کشور بزرگ باشد. ما اصلا سابقه همکاری با کشورهای بزرگ را نداریم. از اول انقلاب دولت ایران با کشورهای بزرگ درگیر بوده و همکاری چارچوبداری را با این کشورها دنبال نمیکرده. فقط از سال ۲۰۱۵ به این طرف، همکاری نیمه استراتژیکی با روسیه داشته است. »
اما آقای سازگارا در پاسخ به سوال فوق میگوید: «اصولا وقتی بین دو کشور قرارداد همکاری بسته میشود، اولا موضوع این همکاری باید مشخص، محدد، معلوم و معطوف به هدف خاصی باشد نه اینکه سندی تنظیم شود که شما تمام شئون مملکت را بگذارید در سفره و آن را به اجنبی تعارف کنید. ثانیا وقتی توازن قوا بین ایران و کشورهای بزرگ، مثل چین و آمریکا و روسیه، وجود ندارد، اساسا ایران نباید سراغ چنین چارچوبهای همکاریای برود. منافع ملی ما در گرو این است که با همه دنیا رابطه خوب داشته باشیم، سفره کشورمان را یکجا جلوی هیچ کشوری باز نکنیم و یک دولت مستقل و ملی بر اساس منفعت مردم و کشور ایران، هر نوع همکاری مفیدی را با هر کشور و شرکتی در پیش گیرد. یعنی از بین کشورها و کمپانیهای گوناگون، یک به یک بهترین را انتخاب کند نه اینکه با یک طرف دنیا بر اساس آمریکاستیزی و غربستیزی و رویای محو اسرائیل در حال قهر و دعوا باشد و به این بهانه برود در کام یک اژدهای بدسابقه. بنابراین قابل پیشبینی است که این همکاری پیشاپیش یک طوغ بندگی و بردگی بر گردن ایران خواهد انداخت. بویژه اینکه چین هر جا رفته، با حقهبازی دام بدهی درست کرده و با زور و کشتی جنگی بنادر را با اجاره ۹۹ ساله تسخیر کرده و حتی در حد استعمارگران قرن نوزدهم هم منصف نبوده و فقط به غارت منابع پرداخته است. لذا سود و منفعتی برای ایران در این همکاری متصور نیست چه رسد به سود برابر.»
«چین برای ایران شرط سیاسی نمیگذارد»
احمد نقیبزاده نیز ضمن اینکه سود برابر طرفین همکاری را در گرو نحوه انعقاد قراردادها میداند، درباره دلیل همکاری گسترده ایران با چین میگوید: «اینکه چرا ایران حاضر نیست با آمریکا قرارداد ببندد، دلیلش این است که آمریکا برای همکاری با ایران شرط میگذارد. شرطهایی برای سیاستهای منطقهای و موشکی و اتمی ایران. چین چنین شرطهایی نمیگذارد و با سیاست منطقهای ایران مشکلی ندارد. مشکل هم داشته باشد، حداکثر با ایران همکاری نمیکند ولی در صدد ممانعت از سیاست منطقهای ایران برنمیآید. از این نظر فرق زیادی بین چین و آمریکا است. به نظرم امکان سود برابر خیلی زیاد است. در هر صورت هیچ دولتی نمیتواند در انزوا زندگی کند. به ناچار باید در سطح بین المللی همکاری کند. ایران خیلی مایل بود با کشورهای اروپایی همکاری کند ولی دید که اروپاییها خیلی از آمریکا تبعیت میکنند و ترس و لرز دارند. بنابراین ایران اروپا را کنار گذاشت و ترجیح داد با چینی کار کند که نه میخواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند، نه میخواهد جلوی سیاستهای منطقهای ایران را بگیرد، نه با سیاستهای موشکی ایران مشکل دارد. چین حتی با انرژی هستهای ایران در سطح بمب اتم هم مشکلی ندارد. در زمانی که هیچ سرمایه خارجیای وارد ایران نمیشود و چین هم برای همکاری با ایران در پی تغییر سیاستهای کلی ایران نیست، سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران، علاوه بر اینکه تامین منافع چین، منافع ایران را هم تامین میکند و مصداق بازی برد-برد است.»
اینکه در شرایط اعمال تحریمهای گسترده و فشار حداکثری آمریکا علیه ایران، دولت چین چطور میتواند به سود سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاریاش در ایران برسد، سوالی است که علی افشاری به آن این طور پاسخ میدهد: «به نظر من کسانی که این سند خیالبافانه را نوشتهاند، به شدت افراد ضعیف و جاهلی بودهاند. مگر اینکه اینها واقعا کشور را بفروشند که چین حاضر شود در این شرایطی که در ایران بیثباتی وجود دارد، ۴۰۰ میلیارد دلار بیاورد و این کارها را در ایران انجام دهد. چین باید امتیازات بسیار بزرگی گرفته باشد برای انجام این پروژهها؛ امتیازاتی که در این سند منتشر شده، چیزی از آنها دیده نمیشود. سرمایه چینیها باید پنج ساله برگردد. یعنی چین از اجرای این پروژهها در ایران باید سالی ۸۰ میلیارد دلار سود داشته باشد. چین خوب میداند بخشی از این پروژهها که به عملکرد طرف ایرانی گره میخورد، توام با ریسک بسیاربالاست. بنابراین چینیها از مواد اولیه برمیدارند. مثل همین کاری که یک شرکت چینی با ماهیهای اعماق خلیج فارس انجام میدهد و داد همه را درآورده است. چینیها میکَنند میبرند اما نکته اساسی این است که انعقاد چنین قرارداد جامع راهبردی طولانیمدتی، با هر کشوری به صورت انحصاری امضا شود، تهدیدی برای استقلال و منافع ملی ایران است.»
«اگر چین واقعا بیاید، یعنی تصمیم سیاسی گرفته است»
اما محمدحسین ملائک درباره سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری احتمالی چین در ایران میگوید: « من شک دارم که این همکاری قریبالوقوع باشد. موضوع به شکل نادرستی بیان شده است. الان هیات دولت پیشنویس متنی را که میخواهد بر اساس آن با چین مذاکره کند، تصویب کرده است که این خودش امر نامفهوم و غریبی است و تا حالا سابقه نداشته. ما هنوز نمیدانیم که طرف چینی به این متنی که در ایران نوشته شده اعتقادی دارد و حاضر است بر اساس آن عمل کند و کلا شرایط مد نظرش چیست؟ به نظرم الان نمیتوان درباره دستاوردها و نتایج این همکاری حرفی زد. ما الان در شرایط زیر صفر هستیم و نمیتوانیم ارزیابی خاصی داشته باشیم. به هر حال درباره سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران باید گفت این سطح از سرمایهگذاری پتانسل ده تا پانزده ساله نفت و گاز و حمل و نقل ایران است. همین الان پروژههای موجود وزارت راه و شهرسازی در حمل و نقل ریلی و جادهای و هوایی را با هم جمع کنیم، از ۱۲۰ میلیارد دلار بیشتر است. همچنین امکانات تولید فرآوردههای نفتی و گازی و پتروشیمی ایران را اگر همین الان محاسبه کنیم، از ۲۸۰ میلیارد دلار بیشتر است. اگر چین بخواهد این میزان سرمایهگذاری کند در ایران، معنایش این است که چین یک تصمیم سیاسی گرفته است.»
از اینترنت به اینترانت؟
محسن سازگارا مهمترین خواسته حکومت ایران از همکاری گسترده با چین را چنین برمیشمارد: «از نظر رهبری ایران مهمترین منفعت این همکاری، که پنج سال است آقای آقامحمدی را مامور پیگیری تحقق آن کرده، آوردن دستگاه اینترنتی و سرکوب چینیها به کشور ایران است. رهبر ایران میداند مردم به شدت ناراضیاند و کل دستگاه جمهوری اسلامی را قبول ندارند و یک شورش گسترده میتواند حکومت را به باد دهد. به همین دلیل رهبر ایران به سراغ سرکوبگرترین حکومت دنیا رفته تا آن بساط اینترانتی را که چین درست کرده و عملا یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون چینی را از اینترنت دنیا محروم کرده، به ایران بیاورد. دولت چین با نرمافزارهایی که مردم را از روی صورتشان تشخیص دهد و کنترل کند، با روشهایی که در حق ۴۰ میلیون مسلمان اویغور و بقیه شهروندانش اعمال میکند، جامعه چین را تحت کنترل درآورده است و مطالبه اصلی رهبر ایران وارد کردن این قدرت کنترل و سرکوب به ایران است. در واقع او میخواهد با کمک چینیها، جامعه ایران را کنترل و سرکوب کند.»
اما آقای ملائک میگوید: «قطعا کنترل امکانات آزاد اطلاعرسانی یکی از دغدغههای نظام سیاسی ایران است ولی این امر در گرو اراده سیاسی و قوانینی است که حکومت ایران در حال وضع آنهاست تا اقتدار لازم بر محیط اجتماعی خودش داشته باشد و این ربطی به چین ندارد. کمک فنی برای انجام چنین کاری، یعنی ارائه یک سری عناصر نرمافزاری و سختافزاری. اگر چین این عناصر و المانها را به ایران ندهد، آیا آنها را در هیچ جای دیگر دنیا نمیتوان پیدا کرد؟ مگر ما الان هر چه در سیستم تسلیحاتی خودمان داریم و غربیها با این داشتههای ما مخالفند، از چین و روسیه وارد کردهایم؟ بخش زیادی از این داشتهها از خود غرب دارد تامین میشود. بسیاری از داشتههای تکنولوژیک ما هم از خود غرب گرفته میشود.»
در ضمیمه سوم سند «برنامه جامع همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین» به همکاری دو کشور "در زمینه حاکمیت دولتها بر فضای مجازی" و تشویق تیم واکنش اضطراری "شبکه رایانه ملی دو کشور" برای امضای تفاهمنامه در خصوص مواردی مثل امنیت سایبری اشاره شده است.
کار چین و آمریکا به کجا میکشد؟
محسن سازگارا درباره درباره تاثیر همکاری بلندمدت ایران و چین بر رابطه آمریکا و چین میگوید: «چین نشان داده است که دنبال منفعت خودش است و هر جا که ببیند ممکن است منافعش صدمه ببیند، پا پس میکشد. در مورد نقض تحریمهای آمریکا، در همین مدت اخیر چین بیش از نود درصد از خرید نفتش از ایران را کاهش داده و یا پروژههای نفتیاش را در ایران بدون اینکه به پایان برساند، رها کرده و رفته است. بنابراین چین الزاما تحریمهای آمریکا را نقض نخواهد کرد. هر جا که بتواند این تحریمها را دور بزند، این کار را انجام میدهد ولی هر جا که منافعش را در خطر ببیند، عقب میکشد. آنچه برای چین اولویت دارد تثبیت استقرارش در بنادر جنوبی ایران به دلیل پروژه بزرگ راه ابریشم و نیز انتقال نفت و گازش از مسیر ایران است چراکه نمیخواهد فقط وابسته به خط لوله یامال روسیه باشد. گاز ایران تنها کشوری است که میتواند رقیب روسیه باشد. باقی موارد مندرج در این سند همکاری، برای چین اهمیت ویژهای ندارد. اما آمریکا به دلایل دیگری با چین دچار مشکل شده است. این مشکل نه فقط ناشی از تراز تجاری چین بلکه ناشی از عملیات جاسوسی چینیها از مراکز علمی و دانشگاهی و نیز خرابکاری آنها در آمریکا است. تا حدی که مشاور امنیت ملی آمریکا و رئیس افبیآی چین را تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا برشمردهاند. بنابراین دعوای چین و آمریکا بسیار بزرگتر از مساله ایران به تنهایی است اما مساله ایران هم میتواند به دعوای این دو کشور اضافه شود.»
احمد نقیبزاده هم ضمن اشاره به تقابل اساسی چین و آمریکا، معتقد است همکاری چین و ایران، روسیه را نیز در کنار این دو کشور و در برابر آمریکا قرار خواهد داد. وی میگوید: «چین به هر حال با آمریکا تقابل اساسی دارد و جهان در حال حرکت به سمت یک دوقطبی جدید است که یک طرفش چین است و یک طرفش آمریکا. این ۴۰۰ میلیارد دلار هم قرار نیست یکشبه سرمایهگذاری شود. به تدریج اوضاع را میسنجند و سرمایهگذاری میکنند. یعنی چین به اندازهای که نتیجه بگیرد قدم پیش میگذارد. سیاست ایران الان این است که بندر چابهار را تجهیز کند و به سوی کشورهای شرقی گام بردارد به این معنا که نفت و گازش را به آن منطقه بفروشد. این سیاست به تدریج نفوذ چین را در ایران افزایش میدهد ولی روسیه هم در این میان هست. در واقع پیمانی سهجانبه بسته میشود تا جلوی توسعهطلبیهای آمریکا را بگیرند. منفعت چین و روسیه و ایران در این است و همکاری سهجانبه این کشورها محتمل است.»
«اگر جنگ شود، چین خودش را به خطر نمیاندازد»
آقای نقیبزاده به این سوال که آیا این توافق، چین را به شریک استراتژیک ایران بدل میکند، چنین پاسخ میدهد: «چین هنوز جزو همپیمانان استراتژیک ایران محسوب نمیشود ولی در سایه همین قراردادها و نگاهی شرقگرایانهتر، چین هم میتواند جزو همپیمانان استراتژیک ایران شود. من فکر میکنم اگر سیاست غرب در قبال ایران به همین صورت ادامه یابد، چنین پیوندی بین ایران و چین شکل خواهد گرفت. برای اینکه ایران ناچار است از نظر نظامی و دفاعی و تامین کالاهای اساسی بالاجبار به چین روی بیاورد.»
این استاد دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که آیا همکاریهای نظامی ایران و چین میتواند احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران را کاهش دهد، میگوید: « نه، متاسفانه این طور نمیشود و اگر ایران مورد حمله آمریکا قرار بگیرد، من فکر نمیکنم چین منافع خودش را به خطر بیندازد. چینیها بسیار محتاط هستند و در ساخت تسلیحات میتواند با ایران همکاری کند و تکنولوژی نظامیاش را در زمینههایی که پیشرفت کرده، در اختیار ایران بگذارد ولی اینکه ایران چنان متحد چین شود که به لحاظ نظامی و دفاعی زیر پر و بال چین قرار گیرد، وضعیتی است که بعید به نظر میرسد ایران به سمت آن حرکت کند و یا چین حاضر به انجام آن باشد و خودش را به خطر بیندازد برای ایران.»