چند ساعت بعد، از یک افسر پزشک به نام کاپیتان ولز خواسته شد هیملر را معاینه کند. وقتی درون دهان هیملر را نگاه کرد، متوجه جسم کوچک آبی رنگی شد که او در گوشه دهانش مخفی کرده بود. کاپیتان ولز خواست آن را بیرون بیاورد، هیملر مانع شد و سرش را کنار کشید و آن کپسول سیانور را گاز زد و چند دقیقه بعد مرد.
هیملر برای یک مهر جعلی لو رفت، مهری که افراد خودش پای مدارک او زده بودند. این اسناد ۷۵ سال مخفی مانده بودند ولی اکنون به موزه اطلاعات نظامی در شفورد انگلستان اهدا شدهاند و برای اولین بار دیده خواهند شد.
بجز این مدارک، یک شی عجیب و غریب دیگر هم وجود دارد، یعنی بند شلوار هیملر در زمان دستگیری. در آن زمان برداشتن متعلقات افراد معروف برای یادگاری، رایج بود و بسیاری از لوازم هیملر هم به همین ترتیب برداشته شدند،یکی از گروهبانهایی که هیملر را دستگیر کرده بود، دمپاییهای او را برداشت و یکی دیگر خمیر ریش و تیغ ریش تراشیش را.
به نظر میرسد سرهنگ دوم سیدنی نوکس، هیملر را قبل از مرگش بازجویی کرده استنوکس متولد سال ۱۹۰۵، وکیل بود و در سال ۱۹۴۳ به اطلاعات ارتش پیوست ولی مامور به امآیفایو (MI۵) شد. بیشتر فعالیتهای او در امآیفایو در هاله ابهام مانده است. او بعد از جنگ او به وکالت بازگشت و در نهایت قاضی دادگاهی در شهرستان شد و در سال ۱۹۹۳ درگذشت.
چگونه این اسناد به دست سرهنگ نوکس رسید؟ در اسنادی که جزییات دستگیری هیملر را شرح میدهند، آمده ماموران امآیفایو قبل از معاینه پزشکی، از هیملر "بازجویی ملایمی" کرده بودند. طبق روال نام این ماموران فاش نشده و هویت آنها مشخص نیست. بیل استدمن، مدیر موزه اطلاعات نظامی میگوید: "فرض منطقی این است که نوکس یکی از دو بازجوی امآیفایو بوده است. هیچ راه دیگری به ذهنم نمیرسد که این مدارک را به دست آورده باشد."
او اعتقاد دارد مافوقهای آقای نوکس به او اجازه دادند بعد از استفاده اطلاعاتی، این اسناد را نگه دارد. اسناد نزد آقای نوکس و خانوادهاش ماند. برادرزاده بزرگ سرهنگ دوم سیدنی نوکس اخیرا این مدارک را به موزه اطلاعات نظامی اهدا کرده است که بعد از بازگشایی موزه به نمایش گذاشته میشوند؛ اسنادی که نشان میدهند این نازی عالیرتبه چگونه دستگیر شده است.
بیل استدمن میگوید: "اگر این مهر روی این اسناد نخورده بود، ممکن بود هیملر بتواند براحتی و بدون اینکه شناسایی شود، فرار کند همانطور که بسیاری از نازیهای تحت تعقیب فرار کرده بودند. نکته جالب داستان برای من این است که آلمانیها خودشان باعث افشای هویت او شدند."