شکست قابل توجه سیاست جمعیتی خامنه‌ای در دهه ۹۰

 ایندیپندنت فارسی - مجید محمدی: بنا به آخرین آمارهای سازمان ثبت احوال، تعداد تولد در سال ۱۳۹۸، ۱۷۰هزار کمتر از  سال ۱۳۹۷ بوده است. در سال ۱۳۹۷ هم تولد ۱۲۰ هزار کمتر از  سال ۱۳۹۶ بوده است. تعداد تولدهای سال ۱۳۹۷  در مقایسه با سال ۱۳۹۴ نشان دهنده کاهش ۲۰۳۷۱۰ نفری است. همچنین، میزان موالید  از حدود ۲۰ در هر هزار نفر جمعیت در سال ۱۳۹۴ با کاهشی محسوس به ۱۶.۷ در هر هزار نفر جمعیت در سال ۱۳۹۷ رسید. 
 
علی خامنه‌ای کارزار خود برای افزایش رشد جمعیت را در سال ۱۳۹۱ شروع کرد و خواستار دو برابر شدن جمعیت شد، اما از همان سال کاهش رشد جمعیت (و نه کاهش جمعیت) نیز قابل توجه بوده است. نرخ رشد جمعیت ایران از ۱.۲۹ درصد در سال ۱۳۹۰، به ۱.۲۴ درصد در سال ۱۳۹۵ رسید و در سال ۱۳۹۸ به کمتر از یک درصد افت کرد. البته حتی با رقم یک درصدی رشد، سالانه حدود ۸۳۰ هزار نفر به جمعیت ایران افزوده خواهد شد.
 
این رخداد علی‌رغم همه اقدامات دولت در جهت افزایش جمعیت مثل قطع توزیع وسایل مجانی پیشگیری از بارداری در خانه‌های بهداشت، در نظر گرفتن عوامل تشویقی در فرزند‌آوری (یک میلیون به حساب نوزاد)، استخدام و پرداخت دستمزد برای رشد جمعیت و حذف عوامل تنبیهی یا تشویق ناکننده، و تبلیغات دولتی و حکومتی همه‌جانبه برای تشویق افراد به داشتن فرزندان بیشتر («فرزند بیشتر، آینده بهتر») صورت گرفته است. این تحول در یک جهت مشخص، یعنی نادیده گرفته شدن دستورات و سیاست رسمی حکومت، چگونه قابل فهم است؟
مخالفت زیرپوستی بخش قابل توجهی از مردم ایران ممکن است از ترس سازمان سرکوب به خیابان برای اعتراض نیایند، اما حداقل در نادیده گرفتن دستورات و خواست‌های علی خامنه‌ای از کسی نمی‌ترسند. علی خامنه‌ای به مهندسی اجتماعی جامعه حتی در حد اندرونی- بیرونی کردن معماری درون خانه‌ها باور دارد و تا حدی که توانسته، آن را در مسکن سازی دولتی اعمال کرده است، اما هنوز موفق نشده به رختخواب افراد راه پیدا کند و زنان و مردان را به تولید مثل بیشتر وادار سازد. این مخالفت زیرپوستی جامعه، ریشه در عوامل ساختاری دارد. در این نوشته نخست به پنج عامل ساختاری تعیین کننده کند شدن رشد جمعیت در ایران و در نهایت به هدف برآورده ناشده علی خامنه‌ای اشاره می‌کنم:
 
دسترسی شهروندان به اطلاعاتدر دهه شصت، جامعه ایران دو کانال تلویزیونی و یک شبکه خبری رادیویی سراسری و دو روزنامه داشت که هیچ گونه اطلاع‌رسانی در برنامه آنها نبود، بلکه مملو بودند از تبلیغات سیاسی به نفع اجرای شریعت، آسمانی معرفی کردن خمینی، عامل دشمن دانستن مخالفان و انتشار و پخش اعترافات آنها، و تبلیغات جنگ. به هیچ وجه اطلاعات پزشکی و بهداشتی و خانوادگی و نیز چگونگی زندگی دیگر مردمان به مخاطبان عرضه نمی‌شد. اما در دهه نود این انحصار رسانه‌ای شکسته و مردم به انواع اطلاعات در رسانه‌های رقیب و شبکه‌های اجتماعی و اطلاعات رد و بدل شده میان شهروندان دسترسی دارند. در این شرایط نمی‌توان ایده «فرزند بیشتر آینده بهتر»را یک‌طرفه به دیگران فروخت. 
فردگرایی در دهه شصت نه تنها حکومت، بلکه جامعه بعد از انقلاب خود را توده‌ای بدون شکل تلقی می‌کرد. بدون این تصور، جامعه خود را در اختیار روحانیت قرار نمی‌داد، انقلاب صورت نمی‌گرفت، عکس خمینی در ماه دیده نمی‌شد، و صدها هزار نفر به استقبال مستبد و قصاب آینده‌شان نمی‌رفتند. اما از دهه هفتاد بدین سو، به تدریج ایرانیان دریافتند که باید «شهروند دارای حق» باشند و نه صرفا «تابع» یک دولت. شهروند دارای حق، به ترجیحات و خواست‌های خود نسبت به «جمع» تقدم می‌بخشد. چنین شهروندی، زندگی و خوشبختی خود را فدای بار آوردن پنج تا پانزده فرزند نمی‌کند. اکثریت زنان جامعه ایران در دهه نود زندگی را در شوهر کردن در سنین پایین و تبدیل شدن به ماشین تولید مثل محدود نمی‌بینند. انتظارات بیشتر یا متفاوت از زندگی، اتفاقی است که در نسل جوان در دهه‌های هفتاد تا نود رخ داده است.  
 
بالا رفتن سن ازدواج تحصیل دختران تا حد تحصیلات تکمیلی، متوسط سن ازدواج آنها را در سال‌های اخیر تا حدود ۲۴ سال بالا کشیده است. اکثر زنان ایرانی در سال اول ازدواج بچه‌دار نمی‌شوند، چون احتمال طلاق را بالا می‌بینند. متوسط سن بارداری زنان ایرانی به حدود ۲۸ سالگی رسیده است. بدین ترتیب، از میزان فرزند‌آوری در سال‌های ۱۵ تا ۳۰ سالگی زنان به نحو قابل توجهی کاسته شده است. هیچ قدرتی نمی‌تواند این امر را واژگونه سازد، چون انتظارات زنان از زندگی تغییر یافته و اکثرا تحصیل و کسب شغل را مقدم بر تشکیل خانواده می‌بینند. تلاش حکومت برای پایین نگاه داشتن سن ازدواج دختران (۹ سالگی) نه تنها به افزایش فرزند‌آوری منجر نشده است، بلکه به تعداد کودکان مطلقه افزوده و بهداشت جسمی و روانی آنها را آسیب زده است. 
دشواری تامین خانواده پایین آمدن نرخ تشکیل خانواده و فرزند‌آوری فقط ناشی از بالا رفتن انتظارات نسبت به مراسم ازدواج و نقطه شروع زندگی نیست، بلکه به تصور امکان اداره خانواده نیز بازمی‌گردد. جوانانی که با حقوق سه میلیون تومانی امروز بر سر کار می‌روند و خط فقر حدود نه میلیون تومان است، می‌دانند که از پس هزینه‌ها، حتی اگر زن و مرد هر دو کار داشته باشند (که تقریبا ناممکن است مگر برای خودی‌ها)، برنمی‌آیند. در دهه ۹۰ بیکاری جوانان (تا ۶۰ درصد در برخی مناطق کشور) و نرخ‌های تورم (۴۰ تا ۵۰ درصد در برخی سال‌ها) هیچ انگیزه‌ای برای رفتن زیر بار مسئولیت خانواده نمی‌گذارد. اکثر جوانان خود را در زیر سقف خانه پدر و مادر شادتر و راحت‌تر می‌یابند تا جدا شدن از خانواده.  
 
کاهش امید به آینده شهروند حق‌مدار و فردگرا وقتی به مقایسه خود با شهروندان دیگر کشورها می‌پردازد و زندگی جوانان را با هم مقایسه می‌کند، اگر به فکر مهاجرت نیفتد (که بسیاری چنین کرده‌اند)، حداقل خود را به دست چرخه‌های باطل نمی‌سپرد تا خود را در زندان شرایط اقتصادی بدون امید به آینده ببیند. شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران در دهه نود (با وجود تحریم‌ها، برنامه پرهزینه اتمی و هزینه‌های گسترش‌طلبی در خاورمیانه) به گونه‌ای بوده است که به خوشبین‌ترین افراد نیز امیدی برای آینده بهتر برای خود و فرزندانش نمی‌دهد. در این شرایط حداقل کاری که یک فرد می‌تواند بکند، پرهیز از ازدواج و فرزند‌دار شدن بوده است. همزمان با پایین آمدن ارقام ازدواج آمار طلاق نیز در ایران افزایش یافته است (یک طلاق در هر سه ازدواج، بالاخص در پنج سال اول که زن و شوهر بیشترین نرخ باروری را دارند) که هر دو، نرخ رشد جمعیت را کاهش می‌دهند. هر دوی این شاخص‌ها تا حد زیادی ناشی از برآورده نشدن انتظارات افراد از زندگی مشترک و تشکیل خانواده در شرایط دشوار اقتصادی است. 
 
هدف چه بود؟ اساس و بنیاد خواست علی خامنه‌ای برای دوبرابر سازی جمعیت، نه رفاه و مصلحت عمومی و نه نیاز به جمعیت بیشتر برای توسعه ملی، بلکه جاه طلبی‌های امپریالیستی و گسترش‌طلبانه بوده است. علی خامنه‌ای تصور می‌کند که برای تبدیل شدن به ابرقدرت، به جمعیت ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیونی نیاز دارد تا افراد بیکار بیشتری برای استخدام در بسیج داشته باشد؛ بدون توجه به این که این جمعیت چگونه زندگی می‌کنند و چه بر سر محیط زیست آنها آمده و خواهد آمد. دقیقا به همین دلیل، مردم ایران از حیث زاد و ولد به مسیر ۱۸۰ درجه بر خلاف خواست رهبر جمهوری اسلامی ایران رفته‌اند و حتی خانواده‌های مذهبی در قشر حاکم، اکثرا به دو یا سه فرزند قناعت می‌کنند. بُعد خانوار در ایران، هر ساله به رقم ۳ نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.
+31
رأی دهید
-3

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۸۱
    گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا

    هر چقدر جمعیت بیشتر. گدا گشنه و سرسپرده بیشتر که برای یک لقمه نان هر کاری میکنند
    2
    36
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۳
    vg2000 - اسلو، نروژ

    فاصله زیادی نداریم تا بشی مثل بنگلادش ایرانی ها برای کار کردن برن افغانستان الان که عراق میرن پس بخاطر بچه هاتون به پا خیز
    2
    32
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۸
    NImam - بن، آلمان
    این وسطاش.....بدتر بدتر بدتر هم خواهد شد. مرگ بر جمهوری چرکین اسلامی
    1
    20
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۱
    جناب سروان - مونرآل، کانادا
    [::vg2000 - اسلو، نروژ::]. اون به پا خیز رو خوب اومدی. بنده خدا برای یه عده که تکون دادن و جابجا کردن آقاداییشون از جلوی سیستم شون بزرگترین کاریه که در طول سال میکنن کلمه به پا خیز یه چیزی در حد انفجار بیگ بنگ حساب میشه هاهاهاها
    12
    2
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۱
    جناب سروان - مونرآل، کانادا
    [::NImam - بن، آلمان::]. دستور جدید مریم رجوی چیه نیما جون ؟
    13
    0
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۱
    گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
    هر چی رنگ و بوی اسلام دارد زشت و کریه هست و فرقی بین اخوند و طالبان و داعش و مجاهدین و دیگران نیست. در دنیا پهن خوشبو وجود ندارد
    0
    8
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۳
    vg2000 - اسلو، نروژ
    [::جناب سروان - مونرآل، کانادا::]. تو جناب سروان ۳ستاره دیگه
    0
    6
    یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.