انتخاب: حسنی محلی در المیادین نوشت: در خصوص نقش روسیه در سوریه و مضمون رابطه بین ولادیمیر پوتین و روسای جمهور سوریه و ترکیه، به اضافه بنیامین نتانیاهو، صحبتهای زیادی شده و جمع بین منافع متناقض میان اینها، در تمام ابعاد سیاسی و اقتصادی و مهمتر از آن، ابعاد نظامی، امنیتی و استراتژیک، واقعا دشوار است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: برای اینکه دلایل سیاستهای متناقض روسیه در منطقه، بویژه در رابطه با اسرائیل را دریابیم، چارهای نداریم جز اینکه به صفحات تاریخ باز گردیم، که در آن اسباب همنوایی روسیه-اسرائیل، وجود دارد.
از قرن دوم قبل از میلاد، یهودیان در روسیه زندگی میکردند و عملیات تبعید و آزار زیادی از سوی حاکمان روس علیه آنها انجام میشد.
با اعلام امپراطوری روسیه در سال ۱۷۲۱، یهودیهان حاضر در روسیه مورد ظلم زیادی قرار گرفتند و امپراطور روس، کاترینا دوم، دستور جمع شدن یهودیها در یک منطقه و اجبار آنها به زندگی در آن، بدون داشتن حق خروج از منطقه مذکور را داد، تا به گفته خودش یهودیان باعث فساد اخلاقی دیگران نشوند.
این شرایط ادامه داشت، تا اینکه در سال ۱۸۸۱، یهودیان حاضر در روسیه به دلیل دست داشتن در ترور قیصر، نیکولا دوم، در یک عملیات شبیه به هلوکاست، هدف کشتار جمعی قرار گرفتند.
از آن پس، قیصرهای روس، محدودیتهایی را در زندگی، تحرکات و فعالیتهای تجاری یهودیان اعمال کرده و به آنها اجازه حضور در شغلهای حساس را ندادند.
این شرایط ادامه داشت تا اینکه یهودیان به تظاهرات و تحرکاتی که علیه پادشاهان روس میشد، پیوستند و این تحرکات با انقلاب لنین در تاریخ ۱۹۱۷ به پایان رسید، تا آنجا که یهودیان توانستند رهبری این انقلاب را تا حدی به دست گیرند، اما لنین با زیرکی از شر آنها خلاص شد. با این حال، یهودیان از روح انقلاب بهره بردند و به سرعت تعداد آنها در ادارات دولتی، دانشگاهها و ارتش، افزایش یافت.
در آغاز انقلاب، وزارت دفاع، اقتصاد و وزرات خارجه در اختیار یهودیان بود. در این زمان بود که فعالیت سازمانهای صهیونیستی بین یهودیان افزایش یافت. در ادامه، استالین تصمیم گرفت از تعداد یهودیان در دانشگاهها، ارتش و مناصب حساس دولتی بکاهد، همانطور که تصمیم گرفت تعداد کل یهودیان حاضر در جامعه روسی، از ۸ درصد تجاوز نکند. استالین در سال ۱۹۲۸، یک منطقه خودگردان مختص یهودیها در نزدیکی مرزهای چین تاسیس کرد.
مواضع ضد یهود استالین ادامه داشت، تا اینکه زمان تشکیل دولت اسرائیل رسید، دولتی که استالین معتقد بود احتمالا به دلیل مهاجرات یهودیان روس، کمونیست میشود. همین امر، وی را بر آن داشت تا از تقسیم حمایت کرده و اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
با کاهش محدودیتهای مهاجرت از روسیه در سال ۱۹۶۸، تحت فشارهای اروپایی و آمریکایی، ۳۷۵ هزار یهودی از روسیه به اسرائیل رفتند و ۸۵۰ هزار یهودی دیگر نیز پس از سقوط شوروی سابق وارد اسرائیل شدند، تا یهودیان روسیه حدود یک ربع از ساکنان اسرائیل فعلی را تشکیل دهند.
این یهودیان روس، راز موضع روسیه در قبال تل آویو هستند، به این دلیل که ثقل زیادی در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته، رادیوها، باشگاهها، روزنامهها و اماکن تجمع خاص خود را دارند، همچنان به روسی صحبت میکنند و نژاد روس دارند.
به نظر میرسد پوتین نمیخواهد رابطه خود با یهودیان روس را قطع کند، همانطور که در سال ۱۹۹۹ پس از دریافت قدرت، حمله معروف خود علیه آنها را به راه انداخت. اما در حال حاضر، پوتین در یک صلح حساس و هوشمندانه با آنهاست، به این دلیل که نمیخواهد اسرائیل ثقل و نقش خود را از دست دهد، علاوه بر اینکه به این شکل نقش لابیهای یهودی در آمریکا و تمام جهان، حفظ میشود. درست مانند رابطه مسکو با آنکارا، که براساس محاسبات استراتژیک استوار است و پوتین نمیخواهد این رابطه را قربانی سوریه یا هر کشور عربی دیگری کند.
همین مساله، موضع پوتین در قبال اسرائیل و معترض نشدن آن به تجاوزهای صهیونیستها به سوریه را تفسیر میکند. این حملات نتوانسته است مسکو را در مورد ضرورت واگذاری موشکهای اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰ به دمشق، برای مقابله با حملات هوایی اسرائیل، قانع کند. با اینکه در جریان حملات مذکور، پایگاههای ایران و حزب الله، که هم پیمان روسیه در سوریه هستند، هدف گرفته شده است.
به این ترتیب، منافع روسیه با اسرائیل و ترکیه، پیوند مشترک سیاستهای پوتین در منطقه است، که از دروازه سوریه وارد منطقه شده است و اگر سوریه نبود، روسیه نمیتوانست وارد مدیترانه شود.
اگر سوریه نبود، تمام این منافع استراتژیک منطقهای و بین المللی روسیه، در رابطه با اردوغان نیز محقق نمیشد. رئیس جمهور ترکیه اغلب اهداف خود در سوریه را با چراغ سبز روسیه محقق نموده است.