شرق: پسر جوانی که قصد داشت به یک طلافروشی دستبرد بزند، ناکام ماند و در بازجوییها به سرقت مسلحانهای که دو سال قبل انجام داده بود اعتراف کرد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 13:30 پانزدهم اردیبهشت گزارش سرقت مسلحانه در یک طلافروشی به مأموران کلانتری نواب اعلام شد و مأموران به این طلافروشی رفتند. آنها با حضور در محل با سارق دستوپابسته و مرد طلافروش درحالیکه دست راستش مجروح شده بود، مواجه شدند.
صاحب طلافروشی به مأموران گفت: روز گذشته این متهم برای خرید انگشتر به مغازهام مراجعه کرد و قرار شد روز بعد برای خرید بیاید. اما امروز - روز حادثه- که به مغازه آمد، وقتی سینی طلاها را مقابلش قرار دادم، اسلحه کلتی را که به همراه داشت به سمت من گرفت. با او درگیر شدم و او حتی دست راستم را نیز زخمی کرد، اما با سروصدای من، همسایهها به کمک آمدند و سارق را دستگیر کردند.
مأموران بعد از بازداشت این سارق به نام پدرام متوجه شدند همدست او فرار کرده است. بهاینترتیب تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه پیدا کرد و او ساعاتی بعد در مخفیگاهش بازداشت شد.
کارآگاهان در ادامه فهمیدند پدرام دو سال پیش نیز به یک جواهرفروشی دستبرد زده است. پسر صاحب آن طلافروشی گفت: مرداد سال گذشته پدرم برای انجام کاری از مغازه بیرون رفت و من تنها بودم. مردی وارد مغازه شد و گفت مقداری طلای دستدوم دارد و میخواهد آنها را بفروشد تا بتواند برای همسرش انگشتر بخرد. من هم سینی انگشترها را برایش بردم، اما او ناگهان اسلحه کشید و با تهدید سرقت کرد.
در نهایت پدرام که مردی 27 ساله و دارای مدرک لیسانس است، دیروز در شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت مورد بازجویی قرار گرفت و در اظهارات خود گفت: متأهل هستم. من پیش از سرقت اخیر در سال 97 دست به اقدامی مشابه زده بودم، اما در آن مورد همدست نداشتم و بهتنهایی سرقت کردم. در آن مورد هم مانند این مورد روز قبل از سرقت به مغازه طلافروشی رفتم و گفتم میخواهم طلاهای همسرم را عوض کنم. یک انگشتر را هم انتخاب کردم و از طلافروش خواستم آن را برای من کنار بگذارد. با این شیوه نگاهی کلی به مغازه میانداختم و فرصت داشتم نقشه را در ذهنم مرور کنم. در سرقت سال 97 من 900 گرم طلا دزدیدم و بعد از فروش آنها 30 میلیون تومان به دست آوردم، بعد هم شروع به خرجکردن پولها کردم. سال گذشته وقتی پولها تمام شد، مجبور شدم به آن بنگاهی که در آن با همدستم آشنا شدم بروم و پس از مدتی که آنجا کار کردم و از همدستم شناخت پیدا کردم، ماجرای سرقت سال 97 را برای او تعریف کردم و پیشنهاد این سرقت را به او دادم که او در نهایت پذیرفت. متهم ادامه داد: در سرقت اول صورتم را نپوشانده بودم و در این سرقت هم صورتم را نپوشانده بودم. فکر نمیکردم به دردسر بیفتم و فکر میکردم همهچیز به راحتی سرقت قبل باشد. در سرقت قبل مغازهدار پسر جوانی بود و دست او را به میله وسط ویترین بستم و با پای پیاده فرار کردم، در این سرقت اما ماجرا آنطور که انتظار داشتم پیش نرفت و دستگیر شدم.
در پی این اظهارات، بازپرس اظهارات همدست پدرام را نیز ثبت کرد. متهم دوم با تأیید گفتههای همدست خود گفت: من طمع کردم و فکر نمیکردم دستگیر شویم.
درحالحاضر پرونده این دو سارق به اداره یکم پلیس آگاهی که ویژه رسیدگی به جرائم مسلحانه است ارسال شده تا تحقیقات درخصوص این دو مجرم ادامه یابد.