ایران وایر - شاهد علوی : پس از دعوت امیر تتلو از دختران زیر سن قانونی برای برقراری رابطه جنسی و تلاش موفقیتآمیز کنشگران و فعالان مدنی برای بسته شدن صفحات او در شبکههای اجتماعی موضوع آزار جنسی و تجاوز به کودکان و نوجوانان بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.
اما یکی از موضوعاتی که در پیوند با آزار جنسی کودکان کمتر به آن پرداخته شده است، مساله آزار و اذیت جنسی در محیط خانواده است. نگاه سنتی به خانواده تا حد تقدیس آن توام با فرهنگ پدرسالار و انگاره ضد فرهنگی که از آن با عنوان آبرو و شرف یاد میشود، موجب میشود خشونت جنسی علیه کودکان در صورت وقوع، انکار و یا پنهان شود.
خشونت جنسی علیه کودکان در محیط خانواده، عموما از سوی یکی از اعضای درجه یک خانواده که به کودک دسترسی بیواسطه دارند رخ میدهد و همین امر، انکار و پنهان کردن آن را محتملتر میکند. در ایران، علاوه بر نگاه سنتی خانواده، فاکتورهایی مانند فقدان آموزشهای لازم برای کودکان در محیط مدرسه و خانواده، نوشتن قانون براساس فرهنگ فقهی که کودک را مایملک پدر و جد پدری میداند و فقدان قوانین حمایتی از کودکان همه موجب شده است، آزار جنسی کودکان حتی پس از اطلاع یافتن از آن چندان قابلپیگیری نباشد و عملا کودک بیپناه رها میشود.
در این گزارش از رهگذر روایت زنی ۳۴ ساله، اهل تهران که اکنون در این شهر به طبابت مشغول است و در نوجوانی برای ۵ سال قربانی آزار جنسی پدرش شده است به این پرسش میپردازیم که آزار جنسی کودکان در خانواده چه بر سر کودکان میآورد و روانشناسان و حقوقدانان در ایران چگونه با آن برخورد میکنند.
****
«در نوجوانی به مدت ۵ سال از طرف پدرم مورد آزار جنسی قرار گرفتم. از ۱۳ سالگی شروع شد و تا ۱۸ سالگی ادامه یافت. البته او به تمام آنچه میخواست نرسید، من مقاومت میکردم اما آن ستیز و گریز و وحشت، نوجوانی و زندگی من را تباه کرد، روحم زخم خورد، زخمی که ترمیمپذیر نیست. سالهاست شبها با چراغ روشن میخوابم، درحالیکه در اتاقم را قفل کردهام.»
«آئین» (نام مستعار)، پس از ۱۶ سال سکوتش را درباره فاجعهای میشکند که به گفته خودش «فرصت زندگی کردن و عشق ورزیدن» را از او گرفت. فاجعهای که شمار نامعلومی از کودکان در دنیا و ازجمله ایران، در سن زیر ۱۸ سال و به شیوههای مختلف در خانواده خود با آن مواجه میشوند اما هنوز در بسیاری از کشورها، صحبت کردن درباره آن همچنان تابو است. در ایران برابر با آماری که ایلنا سال پیش داده بود ۴۲ درصد از آزار جنسی کودکان از سوی والدین یا اعضای اصلی خانواده انجام میشود. در امریکا هم ۳۰ تا ۴۰ درصد از کودکان آزاردیده از سوی اعضای خود مورد آزار جنسی قرار میگیرند.
مطالعات دیگر هم نشان میدهند که در میان دختربچهها، آمار کودکان آزاردیده ۱ نفر از هر ۴ دختر و در مورد پسربچهها، ۱ نفر در هر ۶ پسر است.
آئین که هنوز در یک خانه با پدر و مادرش زندگی میکند میگوید تلخی تجربه او این است که فکر میکند نه جنایتی که در حق او شده است قابل روایت است و نه آنکه او را آزار داده است قابل مجازات: «قصه آدمهایی مثل ما قصه تلخی است. ما دقیقا از جایی زخم میخوریم که قرار بوده مرهم باشد. من بارها در توییتهایم غیرمستقیم به این زخم قدیمی اشاره کردم. به تکیهگاهی که روی سرم آوار شد.»
«محمد مشفقی»، روانشناس و رواندرمانگر ساکن ایران، معتقد است در مساله آزار جنسی کودکان در محیط خانواده، وقتی آزارگر والدین کودک هستند، اغلب هم تحلیل مساله برای کودک دشوارتر خواهد بود و هم رنج بیشتری به کودک تحمیل میشود: «کودک از دیگری بیرون از خودش آزار میبیند که قرار بوده از او محافظت کند، او را دوست داشته باشد و تائید کند و اینها همه براساس آنچه که در کودکی در درون ما شکل میگیرد. بچههای زیادی هستند که از والدین خود آزار میبینند. چه آزار جنسی و چه آزارهای فیزیکی و یا روحی و روانی اما کودکان متاثر از همان رابطه کودک والد که علاقهای نیست که ما انتخاب کنیم، عموما والد یا والدین آزارگر خود را حتی پس از تجربه آزار و درک معانی آن در بزرگسالی هنوز دوست دارند.»
به گفته آئین او خودش را در آنچه رخ داده است مقصر نمیداند اگرچه فکر میکند نباید سکوت میکرد تا شاید پدرش دست از مزاحمت و آزار او میکشید: «اشتباه بزرگ من سکوت بود در مقابل جنایت بزرگی که به من شد. البته گذشته قابل اصلاح نیست. شاید اگر میشد گذشته را تغییر داد ما خودمون اشتباهاتی بودیم که پاک میشدیم؛ اما من هر ثانیه و هر لحظه از عمرم را به خاطر سکوت اشتباهم درد کشیدم.»
اما «مینا خانی»، فعال حقوق زنان که خود در کودکی قربانی آزار جنسی در محیط خانواده بوده است و پیشتر دراینباره به صورت عمومی صحبت کرده است معتقد است سکوتی که آئین از آن رنج میبرد نه ناشی از اشتباه فردی او که نتیجه مجموعهای از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی درهمپیچیده است که دائم در حال تلقین گزاره سکوت و نگفتن به کودک هستند: «کودک در این ساختار نمیتواند تشخیص دهد که رفتاری با او میشود، رفتار نادرستی است و نباید انجام شود و نمیداند با چه کسی درباره آن صحبت کند. کسی به کودک این را نگفته است نه در خانه و نه در مدرسه. گاهی حتی خانواده هم این را نمیداند. در بستر پدرسالاری موجود و تحکیم آن در فرهنگی که جمهوری اسلامی تقویت کرده است، مساله جنسی کماکان تابو است و حتی آموزش در مدرسه هم در این حوزه در خدمت تقویت همان تابوهاست و در این چارچوب اصولا امکان بیان از کودک سلب میشود.»
آئین میگوید بر این باور است که ایران پر از دخترهایی شبیه اوست که ترس از هزار انگ و طردشدگی مانع از فریاد زدن آنها میشود: «من اگرچه به خاطر شرایط خانوادهام نمیتوانم علنی صحبت کنم اما فکر میکنم با همین شیوه ناشناس صحبت کردن هم میتوانم کمک کنم توجه خانوادهها و جامعه به این فاجعه بیشتر جلب شود و با حساسیت بیشتری در خانواده مراقب کودکان خود باشند. این شاید راهی هم باشد برای جبران اشتباه سکوتم در آن سالها.»
به گفته آئین مساله مهم این است که بچهها و نوجوانان اصلا نمیدانند در چنان شرایطی چکار کنند چون نه چیزی درباره این موضوع میدانند و نه میدانند که نباید سکوت کنند: «باید به بچهها آموزش داد تا بدانند چه رفتارهایی را نباید تحمل کنند و همچنین به مادران هم آموزش داد تا بفهمند چه تغییرات رفتاری در دختر یا پسر نوجوان آنها به معنای احتمال آزار دیدن در خانواده و یا بیرون از خانواده است.»
محمد مشفقی هم میگوید یک بخش از موضوع، فراهم کردن فضایی در خانواده است که در آن کودک احساس کند به او اعتماد میشود و به خاطر مسالهای که میگوید قضاوت نمیشود، متهم نمیشود، سرزنش نمیشود و صددرصد از خانواده حمایت میبیند: «کودک اگر بتواند در مورد آزاری که میبیند صحبت کند، این امید وجود دارد که از او محافظت شود. هرچند عملا به خاطر فقدان آموزش و ناآگاهی خانوادهها، موارد متعددی دیده میشود که اصلا موضوع انکار میشود؛ مثلا بچه به مادرش میگوید پدر یا برادرش با او چنین رفتاری دارند و در واکنش، مادر موضوع را منکر میشود و میگوید کودک اشتباه میکند. در چنین وضعیتی، کودک خودش را به خاطر اشتباهش سرزنش میکند و فکر میکند ایراد اوست که درست موضوع را نفهمیده است و در موارد حادتر، کودک را به این متهم میکنند که شیوه رفتار او موجب این اتفاق شده است. اینجا مخصوصا اگر کودک قربانی دختر نوجوان باشد او به رفتار نامناسب متهم میشود. اینها مواردی است که باید هم به خانوادهها و هم به کودکان آموزش داده شود.»
آئین میگوید ناآگاهی مادرش به آنچه داشت رخ میداد در بیپناه ماندن او در مقابل پدری آزارگر نقش داشته است: «پدرم کلا آدم آزارگری بود. اصلا از اول هم انگار بیمار بود. همیشه بر سر چیزهای بیخودی دعوا راه میانداخت و کتکمان میزد. حتی مادرم را زمانی که باردار بود، کتک میزد. نوجوان که شدم و چهره و فیزیک بدنم که تغییر کرد متوجه شدم که نگاههای پدرم به من عوض شده است و مزاحمتهایش پس از آن شروع شد. من فقط ۱۳ سالم بود و آن زمان هم تمام ارتباط من با دنیای خارج از خانه جز مدرسه و روابط خانوادگی محدود، همین شبکههای صداوسیما بود. ما حتی سینما هم نمیرفتیم. من اصلا نمیدانستم چکار میتوانم بکنم، کاملا درمانده بودم.»
مینا خانی میگوید در چنین موقعیتی است که فقدان آموزش، کودک را بیش از پیش آسیبپذیر میکند. «در جوامع غربی هم آزار جنسی کودکان در محیط خانواده مسالهای جدی است اما در این جوامع، دستکم آموزشهایی در این مورد هم در مدرسه و در سطح جامعه هم وجود دارد و خود خانواده هم آموزش میبیند و هم برای محافظت از کودک هم در مقابل خانوادهاش به کودکان آموزش داده میشود. این کمک میکند کودکان در یک مقطع سنی به نوعی بیان از این مساله برسند.»
این در حالی است که به گفته آئین پدرش برای توجیه آزارگری خود به او میگفته است «اینها طبیعی است و همه باباها و دخترها باهم از این کارها میکنند و از روی لباس که طوری نیست.» و به گفته مینا خانی این جایی است که کودک ایرانی نمی تواند ماجرا را برای خودش تحلیل کند و اینکه چه اتفاقی برایش میافتد و چقدر غیرعادی است و یا رفتاری است که باید آن را تجربه کند و نباید در موردش صحبت کند.
آئین که با رسیدن به ۱۸ سالگی، نه به خاطر بزرگ شدنش که به خاطر ابتلای پدرش به بیماری، از دست آزارهای پدرش رهایی مییابد چند ماه پس از ورود به دانشگاه اقدام به خودکشی میکند اما پس از انتقال به بیمارستان نجات مییابد. آئین میگوید اکنون هم نمیتواند در مورد آنچه بر او گذشته است به طور علنی صحبت کند و اگرچه چند بار هم کمک تخصصی گرفته است اما در نهایت روند درمان را نیمهتمام رها کرده است و ترجیح داده به دنیا درونی خودش بازگردد.
به نظر مینا خانی، سکوت بزرگسالی که در کودکی آزار جنسی دیده است حتی برای آئین که موقعیت اجتماعی خوبی دارد متاثر از فرهنگ اجتماعی است که سکوت و انکار دراینباره را ترجیح میدهد: «کسی که میخواهد در مورد آزار جنسی که در کودکی دیده است صحبت کند باید اطمینان خاطری داشته باشد که گفتن این موضوع تبعات ناخواستهای برای او نخواهد داشت و امنیت روانی او را به خطر نخواهد انداخت. این احساس عدم امنیت موجب میشود فرد در بزرگسالی هم از صحبت در مورد آزاری که دیده است خودداری کند.»
مینا خانی میگوید اما او نمیتواند درباره اینکه آزاردیدهها باید به صورت علنی درباره تجربه دردناک خودشان صحبت کنند حکم یا توصیه کلی بکند چون شرایط هر آدمی خاص است و اینکه در چه سطحی میخواهد صحبت کند و چه اثراتی بر زندگی اجتماعی او خواهد گذاشت را خود فرد بهتر تشخیص میدهد: «در مورد شخص خودم گفتن این موضوع کارکرد رهاییبخش داشت اما نمیشود گفت برای همه چنین کارکردی خواهد داشت چون به حلقه حمایتی فرد بستگی دارد.»
اما مینا خانی تاکید میکند که بیان این آزار یعنی توانایی بیان کردن و صحبت کردن درباره آن حالا چه در فضای عمومی، چه گفتگو با یک مشاور و یا آدمی که فرد به اعتماد کند، خیلی میتواند به فرد آسیبدیده کمک کند: «چون برای بخشی از کسانی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، یک مساله سرکوب درونی است. گویی چیزی اتفاق نیفتاده است و این انکار متضمن انکار بخشی از کودکی و بخشی از خاطرات زندگی فرد است.»
محمد شفقی هم میگوید اگر آزارگر همچون مورد آئین، یکی از والدین کودک باشد کودک آسیبدیده در تلاش برای حفظ والدین، با یک دوگانگی با آنچه بر سرش آمده است برخورد میکند. یک قسمت از وجودش موضوع را انکار میکند و یک قسمت از وجودش دنبال خوبیهایی میگردد که والد آزارگر به او داشته است: «یک بخش این فرآیند، احساس گناه است و بیان این تجربه کمک میکند تا بچه احساس کند بیگناه است و اصولا خطایی مرتکب نشده است و یک قسمت دیگر موضوع هم آگاهی به این امر است که کودک در این تجربه هولناک تنها نیست و آدمها دیگری هم چنین آزارهایی دیدهاند. این کمک میکند وضعیت قابل تحمل شود. مشاوره کمک میکند تا با این وضعیت کنار بیاید و با آن کنار بیاید. آگاهی به اینکه بپذیرد مقصر نیست و اکنون حق دارد مستقل زندگی کند و از این تجربه بگذرد و بتواند با هر دو بخش وجودیاش کنار بیاید.»
آئین میگوید او باوجود اینکه با هویت مستعار در توییتر حضور دارد اما باز جرات ندارد درباره آنچه بر سرش آمد است بنویسد و میترسد مورد حمله قرار بگیرد و متهم شود هدف دیگری از این صحبتها دارد. این ترسی است که مینا خانی اسم آن را «هیولای پابلیک» گذاشته است: «گاهی مساله هیولای پابلیک است یعنی فرد حتی نمیتواند به صورت مستعار موضوعش را علنی و منتشر کند چون صرفا ناشناس ماندن موجب نمیشود راوی از واکنشهای نادرست و قضاوتهای بیمبنا و حملات شخصی درد و رنج نبیند؛ اما این به معنا نیست که آزاردیدهها نمیخواهند در موردش صحبت کنند. باید امکان و فضای مناسبی برای گفتگو بیابند.»
مینا همچنین میگوید برای فرا رفتن از این تجربه دردناک مساله مهم آن است که فرد آزاردیده بپذیرد که مقصر نیست و کسی او را به خاطر بلایی که سرش آمده است قضاوت نمیکند: «خودمقصرپنداری از لحاظ دیگری هم بسیار مهم است چون فرد فکر میکند اشتباهی کرده است که آن مساله برای او رخ داده است. در این مسیر خود را مقصر دیدن، قربانی فیزیک بدن خودش را هم مقصر میداند و رابطهاش با بدنش مخدوش میشود. از بدنش لذت نمیبرد چون احساس میکند به واسطه این بدن به او تجاوز شده است یا آزاردیده است؛ یعنی نه میتواند فراموشش کند، نه توضیح مناسبی برای آن دارد و نه میتواند بیان مناسبی برای آن پیدا کند. اینجاست که رواندرمانی از جمله کمک میکند فرد از این آزار رهایی یابد و با بدن خودش نیز آشتی کند.»
اما علاوه بر اینها، آزار جنسی کودک از سوی هرکسی که انجام شود، یک جنایت قابل پیگرد است. به گفته مینا خانی در جوامع غربی عمدتا قوانینی هم برای حمایت از کودکان وجود دارد و مکانیسمهایی هم برای مقابله با این مساله طراحی شده است. چیزی که به گفته «شادی صدر»، حقوقدان، در قوانین ایران هیچ پیشبینی برای آن نشده است: «نظام قضایی ایران به طور کلی فاقد قوانین خاص برای پیگیری جنایت آزار جنسی کودکان است و دیگر اینکه فاقد نیروهای انتظامی و قضایی است که برای رسیدگی به اینگونه پروندهها آموزشدیده باشند. به این دو دلیل، حتی اگر شکایتی مطرح شود، امکان محکومیت متجاوز با توجه به نظام فقهی شیعه که مبتنی به اقرار متهم و وجود شاهد است بسیار بسیار پائین است.»
شادی صدر میگوید البته اگر تجاوز به کودکان ثابت شود میتوان متناسب با سطح نوع آزار جنسی ذیل عنوان زنای به عنف، یعنی رابطه اجباری با توسل به زور، در قانون مجازات اسلامی متجاوز را به دادگاه کشاند: «برای این مجازات تعریف شده است و جز جرایمی است که حد بر آن جاری میشود و جنبه عمومی دارد یعنی دادستان به محض اطلاع از وقوع جرم موظف است به آن رسیدگی کند؛ بنابراین به لحاظ تئوری، ممکن است و هرکسی میتواند در مورد آزار جنسی کودکان در محیط خانواده گزارش دهد و ماموران انتظامی و دستگاه قضایی موظف به پیگیری و تحقیق در مورد آن هستند اما در عمل، چون قانون خاصی برای آن تعریف نشده است و همه ذیل زنای به عنف قرار میگیرد، آزار جنسی کودکان قابلپیگیری نیست.»
خانم صدر میگوید اگر شکایتی هم با موضوع آزار جنسی کودکان هم صورت گیرد چون آن ادلهای که برای اثبات وقوع زنای به عنف وجود دارد وقتی کودک در محیط خانواده مورد آزار جنسی قرار میگیرد، قابل حصول نیست پیگیری شکایت ممکن نمیشود. خود بچه هم در موقعیتی نیست که بتواند شکایت کند و نگاه کلی حاکم بر دستگاه قضایی هم که فقهمحور است موجب میشود این طور پروندهها توجه چندانی جلب نکند و رسیدگی نشود و در نهایت در ایران کسانی که مرتکب آزار جنسی کودکان میشوند در اکثریت قریب به اتفاق موارد از پیگرد قضایی مصون میمانند.
+2
رأی دهید
-7
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۵۵
fariba1348 - رتردام، هلند
متاسفانه این معزلیست که بسیاری از کودکان چه پسر وچه دختر در گیر هستند. اکثر مواقع پسرانی که مورد ازیت قرار گرفتند خو دشان بچه های دیگر راآزار می دند . فقط میشه گفت لطفا بچه هاتون را تا ۱۳ سالگی پیش هیچکس تنها نگذارین .
1
6
شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۷
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.