به نظر شما فیلمهایی که فرزانه تأییدی در آنها بازی کرد، توانست به تغییر این فضا کمک کند؟چندتاییاش توانست کمک کند. ولی مسئله این است که وقتی از ۱۰ سناریوی پیشنهادی به او، ۹ تایش نقش فاحشه بود، یا زنی که از شهرستان بیاید و خواننده و رقاص میشود، خب طبیعتاً اغلب را رد میکرد.
مسئله این بود که زن ایرانی، آن نبود که در فیلمهای فارسی نمایش داده میشد. این که میگویم فیلمفارسی، برای این است که همین حالت شده بود، و ما هم تافته جدابافتهای نبودیم و میخواستیم با همدیگر بتوانیم آن جریان را اصلاح کنیم. در نتیجه دو دستگی به وجود میآمد. مثلا گروه آنطرفی باورش نمیشد فیلم سینمایی ما با یک سینما پرفروشتر از فیلم آنها بشود که مثلاً در ۱۳ سینما نمایش داده میشد.
با وجود اینکه من هیچ وقت فیلم آن چنان خوبی هم بازی نکردم، ولی همینهایی هم که بوده، میتوانیم سرمان را بالا نگهداریم، فرزانه هم همین طور. فرزانه سر این مسئله و برای ارائه درست نقش زن در سینما خیلی لطمه خورد.
شما با خانم تأییدی در دو فیلم «واسطهها» و «فریاد زیر آب» بازی کردهاید، به خصوص «فریاد زیرآب» فیلمی است که بخش عمدهای از تماشاگران حالا فرزانه تاییدی را با آن فیلم به خاطر میآورند. فرزانه همیشه یکی از افسوسهایش این بود که هیچکس عقلش نرسید یک فیلمی بسازد که من و تو نقش مقابل هم باشیم. البته ما نمایشنامههای تلویزیونی داشتهایم، امیدوارم آنها را نسوزانده باشند و از بین نرفته باشند، ولی فیلمی از ما ساخته نشد.
در «واسطهها»، خب آقای محمدزاده کارگردان خوبی بود. کارش شباهتهایی به خسرو هریتاش داشت. مجبور شدند نقش آقای بیک ایمانوردی را یک مقداری گسترش بدهند، برای اینکه در میانه فیلم شریک شده بود در سرمایه.
«فریاد زیر آب» هم داستانش را مختصر بگویم، من و داریوش و لیلا فروهر و شهره یک فیلمی با هم بازی کردیم به اسم «بادامهای تلخ» به کارگردانی ایرج قادری و تهیهکنندگی محمود قربانی. پولی که محمود قربانی داشت برای یک فیلم سیاه و سفید ایرانی کافی بود. در حالی که ایشان آمدند یک فیلم وایداسکرین رنگی شروع کردند با دستمزدهای بالا، به خصوص دستمزد داریوش.
تقریباً حدود ۲۰ دقیقه از فیلم را که گرفته بودیم -که بیشترش هم شمال بود، پولش تمام شد. فریاد زیرآب در اصل زاییده آن فیلم ناتمام است. محمود قربانی یک شب آمد خانه فرزانه، من هم آن جا بودم، که یک کاری بکن. نتیجه آن شد که من با سیروس الوند، که دوست بسیار نزدیک و عزیزم بود و هست، تماس گرفتم و او طرح دو دوست را که در «فریاد زیرآب» میبینید، پیاده کرد.
خیلی هم زیرک بود، تند خط قصه را جور کردیم. بعد با اصرار، فرزانه را اضافه کردیم در فیلم، که راضی نمیشد البته... این تنها فیلمی از ماست که اسم میبرند.
بهروز بهنژاد در کنار فرزانه تأییدی به انقلاب میرسیم. در آن چند سال ابتدای پس از انقلاب چه گذشت؟ در اصل انقلاب را عوض کردند و دزدیدند. ما فکر میکردیم تازه الان میتوانیم به آن آرزوهایمان برسیم و سینمایی را که میخواهیم، تولید کنیم. من و فرزانه و چند تا از دوستان دیگر توانستیم تئاترهای لالهزار را باز نگهداریم تا دوسال.
یک روز فرزانه رفت اداره تئاتر، وقتی برگشت گفت یک چیز عجیب! گفتم چی؟ گفت روی تابلو اعلانات یک اعلامیه زده بودند و نوشته بودند از این تاریخ علی نصیریان و فرزانه تأییدی در این اداره سِمتی ندارند. خیلی جا خورده بود.
دو روز بعد اسم آقای نصیریان را برداشتند، ولی اسم فرزانه مانده بود و ما نفهمیدیم چه طوری شد. انتظامی هم هیچ وقت اسمش نرفت آن بالا. تنها چیزی که بعد از چندبار مراجعه فرزانه اتفاق افتاد، کاغذی بود که دستش دادند و در آن نوشته بود خانم فرزانه تأییدی، شما مازاد بر احتیاج تشخیص داده شدهاید و از این رو، از این پس تمام حقوق و مزایای شما قطع خواهد شد.
پنج سال بیکار بودیم بعد از سال شصت. حتی اجازه فروش اموال را هم نداشتیم. من یک جور ویدئو کلاب زیرزمینی درست کرده بودم با دوستانم و فیلمهای خارجی با زبان اصلی را اجاره میدادیم و یک درآمدی داشتیم اما واقعاً در فشار بودیم.
فرزانه معمولاً خانه بود. خدمتکارش در را قفل میکرد که بیرون نرود. چون هر موقع به خیابان میرفت یک مشکلی پیش میآمد، مردم جمع میشدند دورش، او حرف میزد، و ضد حکومت هم حرف میزد.