اگر بخواهید نوجوانی موبایلش را کنار بگذارد و با شما صحبت کند چه کار باید بکنید؟
جیمی کلارک تا مغولستان رفت تا بلکه پاسخی برای این پرسش پیدا کند.
عبور با موتورسیکلت از دل درهای دورافتاده در مغولستان زمان خوبی بود تا جیمی کلارک به صدای باد و موتور گوش دهد و در تفکراتش غرق شود.
بعد از چند ساعت موتور را نگه داشت تا کلاهش را بردارد و نگاهی به نقشه بیاندازد.
او عاشق همین چیزهای ماجراجویی است - تنهایی، مناظر و این حس که سرنوشت شما در دست خودتان است.
اما وقتی پسر ۱۸ ساله جیمی موتورش را کنار او پارک کرد، نگاه متفاوتی به مسیر درازی داشت که در کنار هم طی کرده بودند.
برای او تنها ماندن با افکارش پدیدهای جدید و مغشوشکننده بود: "وای! خیلی بد بود! من نمیتوانم این شکلی با آنچه تو ذهنم میگذشت، کنار بیام."
اما آنها دقیقا به همین دلیل تصمیم گرفته بودند که دل به این ماجراجویی بزنند.

آقای کلارک که همه عمرش را به اسکی، کوهنوردی و پیادهروی گذرانده است، نگران این بود که رابطهاش با پسرش کوبی که تمام روز در خانه سرش در گوشی تلفن بود در حال از دست رفتن است. آنها در شهر کلگری کانادا زندگی میکنند.
او تا حدودی خودش را مقصر میداند. او هم مثل دیگران تلفن هوشمند دارد و وقتی پسرش کوچک بود روی تلفن بلکبری خود با او بازی میکرد.
آقای کلارک به بیبیسی گفت "اگر امروز اعتیادی در ما به عنوان فرد یا یک خانواده هست، ما والدین آن را دایمی کردهایم. در جذابیت این وسایل شکی نیست، ولی این حس به ما دست داده بود که این وسایل بر ما مسلط شدهاند و نه برعکس."
این مساله نهایتا در جریان سفری خانوادگی به اوج رسید. آنها به مناسبت تولد پنجاه سالگی آقای کلارک به پیست اسکی دورافتادهای رفته بودند که نه اینترنت وایفای داشت و نه آنتن تلفن.
کوبی به بیبیسی گفت "راستش اولین باری بود که یک آخر هفته کامل را بدون دسترسی به تلفن گذرانده بودم. حس واقعا عجیبی بود."
او قبول دارد که آن موقع از اینکه به این سفر رفته بود عصبانی بود و به خاطر عدم دسترسی به اینستاگرام و اسنپچت و بیخبری از دوستانش حال و روز خوشی نداشت.

این اتفاق باعث شد تا آقای کلارک درباره نقشی که فناوری در زندگی خانوادگیش پیدا کرده بود - و یافتن راهی برای حل این معضل - به فکر فرو رود.
او مدتها بود که آرزو داشت با موتورسیکلت در مغولستان سفر کند. حالا که پسرش بزرگ شده بود، چرا با هم این کار را نکنند؟
حدود یک سال پیش بود که این ایده را با کوبی در میان گذاشت. ولی کوبی در ابتدا علاقهای نشان نداد.
او میگوید "نسبتا سریع مخالفت کردم. اما به مرور به ایدهای سرگرمکننده تبدیل شد...اینقدر مقدمات داشت که خود سفر خیلی جذاب شده بود."
کوبی گواهینامه موتورسیکلت خود را گرفت و دو نفری به سفرهای طولانیتر رفتند. با اینکه پدرش دو بار به قله اورست صعود کرده بود، کوبی حتی یک بار هم از هیچ کوهی بالا نرفته بود و باید این کار راه هم یاد میگرفت.
آنها روز ۲۸ ژوئیه خانه را ترک کردند و طی یک ماه با موتورسیکلت، اسب و شتر مسافتی برابر با ۲٫۲۰۰ کیلومتر را در مغولستان پیمودند.
با اینکه این سفر قطعا به درد اینستاگرام میخورد، ولی آنها هیچ عکسی پیش از برگشتن به خانه منتشر نکردند.

کوبی میگوید دور ماندن از تلفن چالش بزرگی بود. به گفته او "فکر کنم تمام مدت ذهنم درگیر نبودن تلفن بود. حوصله آدم سر میرود. من معمولا وقتی حوصلهام سر میرود یوتیوب یا نتفلیکس تماشا میکنم. خب حالا چه کار کنم؟ ستارهها را نگاه کنم و دستهایم را به هم بمالم؟"
اما او در عین حال میگوید که آشنایی بیشتر با پدرش به همه اینها میارزید. مخصوصا مواقعی که با هم در چادر یا یورت بودند و حرف میزدند و غذا میپختند.

او میگوید "چیزی که برایم عجیب بود این است که وقتی پدرم از محیط کار و خانواده دور است رفتارش بیشتر به سن و سال من میخورد."
از طرف دیگر آقای کلارک هم از بلوغ فکری پسرش وقتی در رابطه معمول پدری و پسری محصور نیستند متعجب شده بود.
او میگوید "به من کمک کرد تا درک جدیدی از کوبی داشته باشم. تا قبل از آن کوبی پسری بود که کاپشنش را روی میز ول میکرد و ظرفهایش را نمیشست. دیدم که میتواند مثل یک مرد جوان رفتار کند و از نحوه کنار آمدنش با سختی و فشار لذت بردم."
کارولاین نور، دبیر بخش تربیتی کامن سنس مدیا، میگوید احتیاجی نیست که برای برقراری رابطه با فرزندانتان به آن سر دنیا بروید. کامن سنس مدیا سازمانی غیرانتفاعی است که به والدین درباره رسانه و فناوری آموزش میدهد.
او میگوید "والدین میتوانند استفاده از تلفن را در زمانهای مشخصی در خانه ممنوع کنند، مخصوصا در تعطیلات."
او میگوید سعی کنید در این زمانها کارهای سرگرمکننده بکنید، مثلا بازی کنید، پیادهروی کنید یا حتی فیلم ببینید.
کوبی میگوید که زندگی در چادر جذابترین بخش سفر بود خیلی راحت است که در تعطیلات وقتی روی کاناپه دراز کشیدهاید سراغ تلفن بروید، اما خانم نور میگوید که شما باید دقیقا همانطور رفتار کنید که از فرزندانتان انتظار دارید.
به گفته او "مساله واقعا مهم این است که والدین به فرزندانشان توضیح دهند که ارزش این کار در چیست. چرا ما باید به عنوان انسان به دور از حواسپرتی تلفن با اعضای خانواده رابطه داشته باشیم. مشخصا بگویید که میخواهم تلفنم را خاموش کنم تا با خانوادهام وقت بگذرانم."
او در عین حال معتقد است که نباید فناوری را بد جلوه داد، یا فرزندان را بابت استفاده از آن سرزنش کرد.
او میگوید "فکر میکنم که خیلی وقتها والدین به شدت نگران نقش رسانهها در تغییرات رفتاری فرزندانشان میشوند. اما پیشبرنده واقعی این تغییرات بخشی طبیعی از مراحل رشد است که در آن کودک به زندگی خانوادگی بیعلاقه میشود و به فرهنگ عامه گرایش پیدا میکند."
این بخش طبیعی نوجوانی البته توسط نرمافزارهایی مانند اسنپچت و تیک تاک شدت داده میشود، چون هدف آنها نگه داشتن حداکثری کاربران پای تلفن است تا بتوانند بیشترین درآمد را از تبلیغات داشته باشند.
به گفته خانم نور "این شمشیری دولبه است."
آقای کلارک میگوید حالا که سفرشان تمام شده است، او و پسرش دارند سعی میکنند برخی از درسهای این سفر را در زندگی روزمره خود نیز اعمال کنند.
او میگوید "من باید بفهمم که فناوری ارزشمند است و از آن استفاده کنم، او هم دارد متوجه میشود که چطور باید از آن استفاده کند. و شاید هر دو باید به یاد بیاوریم که رئیس کیست - شما یا اپلیکیشن."
کوبی میگوید که سعیش این است که فناوری را به چیزی تبدیل کند که "دوست دارد داشته باشد، نه چیزی که محتاجش است."
به گفته او "تصور کنید که با عدهای نشستهاید و مثلا قرار است با یکدیگر معاشرت بکنید، ولی سر همه در تلفنهایشان است. این همان چیزی است که من میخواهم عوض کنم. عدم توجه کامل به دیگران بیادبی است."