یکی از بستگان «امیرحسین قاسمی»، تازه دامادی که پنج ماه قبل مراسم ازدواجش را برگزار کرده و در تعطیلات ژانویه برای تجدید دیدار با همسر و بستگانش به ایران آمده بود، به «ایرانوایر» میگوید: «امیرحسین اهل کرمان بود. سه سال قبل برای ادامه تحصیل به کانادا مهاجرت کرد. تعطیلات امسال، برادر دیگرش که در امریکا زندگی میکند، به ایران آمد. امیرحسین هم از تعطیلات ژانویه استفاده کرد تا بتواند بعد از شش سال که او را ندیده بود، چند روزی در کنار برادر، همسر نوعروس و خانوادهاش باشد.»
این فرد نزدیک به خانواده رستمی میگوید: «حتما مراسم فرمایشی برگزار شده برای امیرحسین را دیدهاید. اگر ندیدهاید، حتما عکس او را روی بنر نصب شده بر سر در ورودی محل برگزاری مراسم در شبکههای اجتماعی دیدهاید که کراواتش را سانسور کردهاند. ما فقط برای این که مراسم در آرامش و بدون دردسر برای عزیزانی که زحمت کشیدند و برای همراهی آمدند برگزار شود، ناچار شدیم کوتاه بیاییم. سپاهیها خودشان بنر را به محل برگزاری مراسم آوردند و در مقابل در ورودی نصب کردند. تمام وجودمان آتش بود. خون خونمان را میخورد اما جان و توانی نبود که مقاومت کنیم.»
اشاره او به تصویری از امیرحسین قاسمی است که کراوات او را با پرندهای جایگزین کرده و در کنار نامش، از لقب «شهید» استفاده شده است.
امیرحسین قاسمی دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی پزشکی در «دانشگاه مانیتوبا» شهر «وینیپگ» در کانادا بود. به گفته یکی از دوستان نزدیکش، انسان امیدوار به آیندهای بود که قصد داشت با اتمام تحصیلاتش به ایران برگردد.
«مرتضی توکلی»، دوست و همدانشکدهای امیرحسین در دانشگاه به شبکه تلویزیونی «سیبیسی» (CBC) گفته است: «مثل این میماند که برادرم را از دست داده باشم. ما همه جا با هم بودیم. امیرحسین خیلی آدم همراهی بود؛ با همه دوستانش.»
منبع نزدیک به خانواده قاسمی که با «ایرانوایر» گفتوگو کرده، آخرین تصویر از امیرحسین قاسمی را در اختیارمان قرار داده است؛ یک سلفی که امیرحسین پیش از پرواز در هواپیما از خودش گرفته و پیغام داده که پروازش انجام شده است: «انگار میدانست که دیگر دیداری در کار نیست. با همه وقتی خداحافظی میکرد، میگفت تا یک سال دیگر نمیتوانم بیایم. این عکس را هم فرستاد و نوشت ما پریدیم، پنج ساعت دیگه میرسیم. این کارش هیچ سابقه نداشت. تو را به خدا صدای ما باشید.»

به عکسهای اینستاگرام امیرحسین قاسمی که نگاه میکنید، هیچ عکسی را نمیبینید که لبخند نزده باشد. لبخند ساختگی نه، خندههای از ته دل. در یکی از آنها در کنار عروس جوانش ایستاده است و هر دو لبخند به لب دارند و به هم خیره شدهاند.