نقشه کارمند صرافی برای سرقت ۴۰۰ هزار یورو

کارمند صرافی که با سناریوی دروغین آدم ربایی قصد داشت 400 هزار یورو سرقت کند، وقتی فهمید ممنوع الخروج شده خود را تسلیم پلیس کرد.
 
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، اوایل مهر مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و گفت: من کارمند یک صرافی در مرکز تهران هستم. همیشه برای خرید ارز به کشورهای اروپایی می‌روم. چند روز قبل نیز برای تهیه یورو به ترکیه رفتم و ظهر امروز به ایران برگشتم. معمولاً هربار که با مقدار زیادی ارز به کشور برمی‌گشتم یک نفر از صرافی به فرودگاه می‌آمد و مرا به صرافی می‌برد اما این بار کسی نیامد و خودم با تاکسی برگشتم. اما در یکی از خیابان‌ها هنگامی که قصد داشتم از عرض خیابان عبور کنم راننده خودرو پژو 405 نقره‌ای که در کنار خیابان توقف کرده بود مرا صدا کرد و آدرس پرسید اما وقتی به نزدیک خودرو رسیدم ناگهان دو سرنشین دیگر پژو مرا با زور و تهدید اسلحه سوار ماشین کردند. بعد از اینکه سه ساعت مرا در شهر چرخاندند، گوشی تلفن همراه، 400 هزار یورو و هر چه پول نقد به همراه داشتم را با خود بردند و مرا در خیابانی خلوت از ماشین به بیرون پرت کردند. خواستم شماره پلاک را یادداشت کنم اما مخدوش شده بود.
بازبینی دوربین‌های مداربسته
بعد از این شکایت بلافاصله کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت به دستور بازپرس سهرابی تحقیقات خود را آغاز کردند. در تحقیقات میدانی مشخص شد محلی که شایان مدعی بود مردان مسلح او را سوار بر خودروشان کرده بودند، مجهز به دوربین‌های مداربسته است، اما در بازبینی دوربین‌ها هیچ تصویری از آدم ربایی به دست نیامد.

همین موضوع باعث شد دروغ شایان برملا شود. بنابراین کارآگاهان دوباره به سراغ وی رفتند تا از او تحقیق کنند اما مشخص شد فرار کرده است.

از آنجا که احتمال خروج وی از کشور وجود داشت بازپرس جنایی دستور ممنوع الخروج کردن او را صادر کرد. بررسی‌ها برای شناسایی مخفیگاه شایان ادامه داشت تا اینکه شنبه 20 مهر کارمند فراری صرافی به اداره آگاهی رفت و خود را تسلیم کرد.
وسوسه سرقت یوروها
متهم گفت: وقتی برای خرید یورو به ترکیه رفتم در راه بازگشت وسوسه سرقت 400 هزار یورو به جانم افتاد و نقشه آدم ربایی مسلحانه را طراحی کردم و به دروغ گفتم که یوروها را از من سرقت کرده‌اند. بعد از طرح شکایت به پلیس، بلیت خریدم و می‌خواستم با یوروها از کشور خارج شوم که متوجه شدم ممنوع الخروج هستم. وقتی دیدم فرار بی‌فایده است خودم را تسلیم کردم.