با اجرای دو حکم قصاص نفس در زندان مرکزی مشهد، چهار جوان فقط به خاطر سوءظن به کام مرگ فرو رفتند تا هشداری جدی برای آنانی باشد که به راحتی تسلیم حدس و گمان می شوند و بدون کنترل خشم خود دست به جنایت هایی هولناک می زنند!
به گزارش اختصاصی خراسان، شامگاه بیست و سوم مرداد سال 89، زنگ تلفن همراه قاضی ویژه قتل عمد مشهد، خواب را از چشمان مقام قضایی ربود! یکی از نیروهای پاسگاه انتظامی آبروان مشهد از وقوع جنایتی هولناک خبر داد و گفت: جسد جوانی حدود 25 ساله در حاشیه جاده خاکی روستای کلاته شورک به میرزاخان رها شده است.
در پی دریافت این خبر بلافاصله قاضی شبانه عازم محل کشف جسد در حوزه استحفاظی کلانتری آبروان شد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده میدانی ادامه یافت. بررسی های مقدماتی نشان می داد جسد مربوط به جوانی مجهول الهویه است که با وارد آمدن ضربات چاقو و تبر داخل رودخانه خشکیده حاشیه جاده روستایی به طرز وحشتناکی به قتل رسیده است. در ادامه تحقیقات مشخص شد که موتورسیکلت تریل قرمز رنگ بدون پلاکی نیز که در کنار جسد رها شده بود احتمالا به مقتول تعلق دارد بنابراین هویت مقتول به نام «حسین-ب» شناسایی شد.
بنابر گزارش خراسان، در حالی که جسد جوان 25 ساله با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، گروه ویژه ای از کارآگاهان موفق شدند برخی از عوامل مرتبط با این جنایت هولناک را شناسایی کنند اما متهم اصلی پرونده که «داوود» نام داشت همچنان فراری بود.
بالاخره بعد از گذشت پنج سال از این ماجرای وحشتناک به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد متهم فراری با عنوان جعلی در یکی از روستاهای بخش میان جلگه نیشابور ازدواج کرده است و زندگی مخفیانه ای دارد. بنابراین عملیات دستگیری وی در دستور کار قرار گرفت. آنان متهم را در روستای همایی در حالی به دام انداختند که 24 ساعت در اطراف روستا به کمین نشستند تا این که متهم فراری سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت وارد روستا شد و به دام کارآگاهان افتاد.
این جوان که آن زمان 25 ساله بود توسط قاضی صفائیان مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت و در اعترافات خود گفت: برادرش نقش مهمی در ارتکاب قتل نداشته و تنها یک ضربه چوب به گردن مقتول زده است. وی در بازسازی صحنه جنایت نیز مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و گفت: «حسین» جوان 25ساله (مقتول) مدام برای خواهرم ایجاد مزاحمت می کرد او حتی پیامک های تهدیدآمیز نیز برای ما می فرستاد و من از این موضوع، که شکل ناموسی به خود گرفته بود ناراحت بودم. تا این که روز حادثه درحالی که با برادرم سوار موتورسیکلت بودیم او را دیدیم که در همین مسیر تردد می کند. من از قبل چاقو و تبر در دست داشتم موتورسیکلتم را داخل رودخانه متوقف کردم و برادرم بالای تپه رفت تا آمدن او را به من اطلاع دهد. وقتی او از سراشیبی رودخانه پایین آمد کنار من توقف کرد که من هم در یک لحظه با تبر ضربه ای به گردن و دستش زدم که ساعت او هم روی زمین افتاد.
متهم این پرونده جنایی افزود: جوان 25 ساله روی زمین افتاده و یک پایش نیز زیر موتورسیکلت قرار گرفته بود که در این هنگام برادرم نیز از بالای تپه پایین آمد و به خاطر کینه ای که از قبل داشت با چوب ضربه آرامی به گردن او زد این درحالی بود که آن جوان قصد داشت از روی زمین بلند شود و با چاقو به من حمله کند، اما من با چاقو ضرباتی دیگر بر پیکر او وارد کردم ولی او هنوز زنده بود به همین خاطر یک پای اورا گرفتم و پیکر خون آلودش را روی شن های رودخانه کشیدم تا به مکانی ببرم که در معرض دید افرادی که از آن جا عبور می کردند، قرار نگیرد. در آن جا هم چند ضربه چاقو به او زدم و دوباره به محل درگیری بازگشتم و موتورسیکلت او را تا کنار جسدش بردم با تبر ضربه ای هم به موتورسیکلت او زدم چرا که او قبلا موتورسیکلت مرا تخریب کرده بود. بعد از آن هم سوار موتورسیکلت خودم شدم و با عبور از روی پاهای مقتول، به همراه برادرم فرار کردیم. آن روز تکه ای از چاقو در بدن مقتول شکسته بود و من تبر و تکه دیگر چاقو را داخل آبگیری که در فاصله خیلی دورتر از این جا قرار دارد، انداختم. وی ادامه داد: بعد از آن هم به یکی از روستاهای نیشابور رفتم و با هویت جعلی به زندگی ام ادامه دادم و در آن جا با دختری ازدواج کردم که صاحب یک فرزند نیز شدم. بعد از آن و در تاریخ سیزدهم اردیبهشت 94 به دام کارآگاهان افتادم.
وی در پاسخ به سوال قاضی صفائیان که پرسید ماجرای پیامک «خداحافظ تا پای چوبه دار!» چیست؟ نیز گفت: فردی که آن پیامک را برایش ارسال کردم بی گناه است و در این جنایت نقشی ندارد من تنها خواستم بگویم که من فلانی را کشته ام! بنابر این گزارش، در ادامه بازسازی صحنه قتل، متهم ردیف دوم این پرونده نیز اظهارات برادرش را عین واقعیت دانست و گفت: هر آن چه را برادرم گفت قبول دارم.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، این پرونده جنایی پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به شعبه پنجم کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و قضات متهم اصلی پرونده را به قصاص نفس محکوم کردند.
با تایید قطعی رای صادر شده در شعبه 20 دیوان عالی کشور، پرونده مذکور به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و با دستور قاضی عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی در امور اجرای احکام) در مرحله اجرا قرار گرفت. بنابراین گزارش، با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم، سپیده دم روز گذشته داوود که دیگر حدود 30 سال داشت در زندان مرکزی مشهد و در حضور قاضی اجرای احکام و دیگر مسئولان ذی ربط پای چوبه دار رفت و به مجازات رسید تا دو جوان فقط به خاطر سوءظن یک ارتباط غیرمتعارف به کام مرگ فرو روند.
اشتباه گرفتی!
ماجرای تلخ سوءظن دیگری که دو جوان را به کام مرگ فرستاد، از بیست و دوم خرداد سال 95 و در روستای تقی آباد از توابع شهرستان تربت جام زمانی شکل گرفت که جوان 25 ساله ای به نام مهدی در منزل مسکونی اش به قتل رسید و متهم فراری این پرونده چند ساعت بعد با لباس های خون آلود در چنگ نیروهای انتظامی گرفتار شد.
یکی از همسایگان که صدای فریادهای «اشتباه گرفتی!» مقتول را در سحرگاه بیست و دوم خرداد سال 95 شنیده بود به بازپرس پرونده گفت: صبح که برای ادای نماز بیدار شدم صدای فریادهای همسایه را شنیدم که جیغ می کشید: تو را جان مادرت نزن! اشتباه گرفتی! ابتدا فکر کردم مهدی با پدرش دعوا می کند اما وقتی به همراه یکی دیگر از همسایگان به خانه آن ها رفتیم با پیکر غرق در خون او روبه رو شدیم که هدف اصابت ضربات چاقو قرار گرفته بود!
گزارش خراسان حاکی است، متهم 26 ساله این پرونده نیز در حالی که به صراحت ارتکاب قتل را گردن گرفته بود در اظهاراتش گفت: به مهدی سوءظن داشتم و احساس می کردم با خواهرم ارتباط دارد به همین دلیل سپیده دم از دیوار منزل آن ها بالا رفتم تا این که جوان 25 ساله (مقتول) از سرویس بهداشتی بیرون آمد دیگر امانش ندادم و ضربات چاقو را بر بدنش فرود آوردم!
اگرچه قصد کشتن او را نداشتم ولی وقتی خون آلود روی زمین افتاد از محل گریختم!
بنابر گزارش خراسان، با تکمیل تحقیقات و اعترافات صریح متهم، این پرونده در شعبه اول کیفری یک مورد رسیدگی قرار گرفت و قضات دادگاه، وی را به قصاص نفس محکوم کردند. رای صادر شده اما مورد اعتراض متهم و وکیل مدافع وی قرار گرفت و به شعبه 19 دیوان عالی کشور ارسال شد. قضات دیوان عالی نیز پس از بررسی دقیق محتویات پرونده، رای صادر شده را مطابق با موازین قانونی و شرعی دانستند و حکم به تایید آن دادند.
این گونه بود که پرونده مذکور نیز به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد سپرده و متهم 31 ساله با حضور قاضی اجرای احکام به دار مجازات آویخته شد و بدین ترتیب چهارمین جوان نیز تنها به خاطر سوءظن زندگی خود را از دست داد.