روزبه میرابراهیمی ; ایندیپندنت فارسی: چند ماه پیش که جواد ظریف همزمان با حضور چند ساعته بشار اسد در تهران (که بدون اطلاع وزارت امور خارجه صورت گرفته بود) با انتشار پستی در اینستاگرام خبر از استعفای خود داد، ادعا کرد که برای دفاع از شان وزارت امور خارجه به آن اقدام دست زده است. از خبرها و برخی از موضعگیریهایی که در پی آن استعفا منتشر شد، مشخص شد که ظریف از دور زدن وزارت امور خارجه از سوی سپاه قدس و فرمانده آن، قاسم سلیمانی، و بیاعتنایی به نقش وزارت خارجه در هماهنگیهای مرتبط با حضور مقامات رسمی دیگر کشورها در ایران، شاکی است.
پیام حضور بشار اسد در تهران و ملاقات او و قاسم سلیمانی با رهبری و رئیس جمهوری، بدون اطلاع وزارت امور خارجه، این بود که در جمهوری اسلامی «وزیر امور خارجه» واقعی «سردار سلیمانی» است که وزنهای تعیین کننده در فعالیتهای منطقهای ایران محسوب میشود. این امر، نکتهای بود که میبایست واکنش مقامات وزارت امور خارجه را برمیانگیخت، و استعفای ظریف کوچکترین نشانه چنان واکنشی بود. اما استعفا به تنهایی چیزی را تغییر نمیداد و نداد، و با توجه به ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، بازگشت دوباره ظریف به محل کار، اندک اعتبار و جایگاهی را که او به خاطر «برجام»، نزد بخشهایی از جامعه بهدست آورده بود، در سراشیبی سقوط قرار داد.
او که روزگاری با موج «برجام»، سکاندار «دیپلماسی»، «مصدق» و «امیرکبیر» لقب گرفته بود، هر روز بیشتر از روز پیش در منجلاب «پوپولیسم» و اظهار نظرهای غیر قابل دفاع گرفتار شد. او برای آن که از جانب بنیادگرایان نزدیک به هسته قدرت در جمهوری اسلامی، با چوب «غربگرا» و عضویت در «باند نیویورکیها» رانده نشود و با هر «سرمقاله» و «گفتو شنودی»، در اثر «کمر درد»های کذایی زمینگیر نشود، هرازگاهی سخنانی به زبان میآورد که از نظر «قباحت»، از جواد لاریجانی (دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه که همیشه استدلالها و اظهاراتش در عرصه بینالمللی از نظر قلب واقعیت زبانزد عام و خاص است) با آن سابقه «درخشان»، کم نمیآورد؛ بهویژه زمانی که به موضوع حقوق بشر و نقض گسترده آن در جمهوری اسلامی میرسیم.
کارنامه جواد ظریف در جمهوری اسلامی، از نقش و حضور او در جریان مذاکرات پایان جنگ هشت ساله با عراق، تا حضور پررنگ در جریان مذاکرات چندین ساله هستهای (چه در دوران خاتمی و چه بعدها در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی) به خوبی نشان میدهد که او دیپلماتی کارکشته است و در فضایی که مهیای «دیپلماسی» باشد، بازیگر خوبی است. اما زمانی که صحنه، برای دیپلماسی مناسب نباشد، هر قدر هم که بازیگر قهاری در «ژانر» دیپلماسی باشید، در فیلمنامه «اکشن»، یا سیاهی لشگر خواهید بود، یا در صف اول قربانیان!