داستان عجیب یک آخوند از چسباندن دست قطع شده توسط حضرت علی

حیف از اون هزینه صدا و سیما و اون زمانی که برای اشاعه این اراجیف صرف میشه!

[::پارس 1404 - ایران، ایران::]. این اگر اینقدر معجزه داشت . پس چرا زمانی‌ که عمر در خانه با لگد به شکم زنش زد.همنیجوری نگاه کرد و یک کلمه حرف نزد؟ نمی‌‌خام از عمر دفاع کنم .که کار خوبی کرد. ولی‌ این عرضه نداشت از زن خود دفاع کند. چگونه توانست یک چسب آبکی‌ قوی تولید کند. که حتا دست را هم می‌‌چسباند. از آن طرف هم که در عاشورا دو دست پسرش عباس را قطع کردند. نمی‌‌توانست ۲ دقیقه این بهشت ترک کند؟ "پسر جان ،بیا به کوری چشم یزید .دوباره دست را می‌‌چسبانم".

اخوندهای اسنو حشره ای ایران چون خودشان را پیروحضرت علی میدانند هر منتسبی را میتوانن به این حضرت بچسپانن وگرنه علی هم انسانی معمولی بیش نبوده ! شما نگاه کنید همین اخوندها این سردار پاسدار سلیمانی را چقدر بزرگ کردن و چه شاخ و بالی برایش میسازند . اگر حضرت علی مثلا" توانای ماورای داشت میتوانست چشم کور بابایش عبدالمطلب را خوب کند و یا جلوی فوت همسرش فاطمه زهرا میگرفت و یا اینکه حداقل چند سانتی به قدش میافزود که قدش کمی بلندتر شود هزاران دلیل دیگر وجود دارد که ادعاهای این اخوندها را در مورد انکه در باره معجزات حضرت علی میفرمایند را باطل کند.

خب سوال، خود حضرت چطوری کشته شد؟

بازم خوبه چیز دیگه ای قطع نشد که بیفته، دست زیاد مهم نیست یکی دیگه هم داره.

خب چرا نتونست کله مبارک خودش را بچسپونه وقتی حضرت ابن ملجم(بنده حقیر و فقیر سراپا تقصیر)اونو مثل هندوانه قاچ کرد!