درست وقتی از این صحبت میکنیم که در دنیا به همدلی بیشتری نیاز داریم، بعضی کارشناسان معتقدند خودشیفتگی که همزاد شیطانی آن است افزایش پیدا کرده است.
خودشیفتگی از روی مبلهای راحتی روانکاوان و از میان بخشهای روانپزشکی در بیمارستانها بیرون جهیده و حالا درست در وسط گفتگوهای روزمره آدمهای معمولی روزگار نشسته است.
وبلاگها و کتابهای بسیاری درباره خودشیفتهها همهجا دیده میشود و در شبکههای اجتماعی، جایی که "نسل جدید سلفیبگیرها" جا خوش کردهاند، پیدا کردن خودشیفتهها یک جور سرگرمی شده است.
در کتاب"احساست را درک میکنم:خودشیفتگی و خودشیفتهها" جولیون جنکینز به ما یاد میدهد که چطور خودشیفتهها را بشناسیم، او با فرد مشهوری که قبول دارد خودشیفته است، ملاقات میکند و به ما میآموزد که چگونه با خودشیفتگی برخورد کنیم، وقتی از حد میگذرد و تبدیل به ناهنجاری میشود. او همچنین به این پرسش پاسخ میدهد که آیا واقعاً خودشیفتگی رو به افزایش است؟
خودشیفتگی چیست؟
در فرهنگ لغت انگلیسی کالینز، خودشیفتگی اینطور تعریف شده است:"علاقهای خاص یا تحسین افراطی از خود، بهویژه در مورد وضعیت ظاهری خود" که نوعی خودپرستی است و اغلب با علاقمندی افراطی و شدید به آسایش شخصی و مهم بودن و توانایی زیاد همراه است.
خودشیفتگی مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی است که در همه ما تا حدودی وجود دارد اما در موارد حاد و افراطی آن به عنوان نوعی اختلال شخصیتی و ناهنجاری ذهنی شناخته میشود که به آن اختلال شخصیت خودشیفته میگویند.
چطور خودشیفتهها را بشناسیم؟
دکتر تنیسون لی از مشاوران نظام بهداشت و درمان بریتانیا و از متخصصان خودشیفتگی است. او برای ما توضیح میدهد که ۹ نشانه برای تشخیص این بیماری در افراد وجود دارد و اگر فرد ۵ مورد از این موارد را داشته باشد، بیمار تلقی میشود.
این نشانهها عبارتند از:
همه ما بدون تردید کسی را میشناسیم که این مشخصات را داشته باشد اما لی میگوید: " آنچه ماجرا را تبدیل به بیماری میکند زمانی است که این نشانهها به طور افراطی و شدید در فرد دیده شوند و به نوعی ایجاد رنج و دشواری در زندگی شخصی فرد یا آدمهای اطراف او کنند".
این بیماری چقدر رواج دارد؟ دکتر لی بر این باور است که این نشانهها و حالتها بسیار بیش از آنچه فکرش را میکنیم، رواج دارد:"من فکر نمیکنم این نشانهها نوعی عوارض بالینی شناخته شده باشند و نیاز به مراقبتهای تخصصی پزشکی داشته باشند".
آنوشکا مارسین که خود از چنگ رابطه با فرد خودشیفتهای که بیماریاش تشخیص داده نشده بود، رهایی یافته است، حالا کار مشاوره روانشناسی میکند ودیگران را در شناخت خودشیفتهها راهنمایی میکند. او فکر میکند:"این حالت همهگیر است. بدون تردید موارد بسیاری از آن در دنیای ما وجود دارد".
یکی از خودشیفتههای معروف بریتانیا مردی است که خود را اچ گ تودور میخواند. او میگوید که بهخوبی از همان سالهای کودکی میدانسته است که خودشیفته است: "من از آزار دادن دیگران برای رسیدن به هدفها و مقاصد خودم ابایی نداشتم و بعد از آنکه دوران دانشگاه را تمام کردم دختری که بعداً دوستدختر من شد (و فارغالتحصیل روانشناسی بود) برای من توضیح داد که به نظرش من اختلال شخصیت خودشیفته دارم". تودور از آن زمان دریافت که مبتلا به این اختلال است.
تودور میگوید: "من به دلیل سطح هوش و آگاهیام خوب میفهمیدم که چرا کارهای من از دید دیگران آزارنده است، اما برایم اصلاً مهم نبود چون مرا به خواستههایم میرساند".
وضعیت تودور به او کمک میکند تا زندگیاش را بتواند بگذراند. او مجموعهای از کتابهای مختلف منتشر کرده است و برای هر بار مشاوره آنلاین ۷۰ دلار دریافت میکند و به کسانی که فکر میکنند با کسی "مثل او" زندگی میکنند، توصیههایی در مورد روشهای "مقابله در برابر آنها" میکند.
درمان خودشیفتگی چیست؟ دکتر لی توضیح میدهد که تعداد زیادی از افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نزد او آمدهاند و فکر میکردند که دچار افسردگی هستند اما در واقع داروهای ضدافسردگی مطلقاً هیچ اثری بر مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته ندارد.
لی ادامه میدهد: " درمان اختلال شخصیت خودشیفته آسان نیست، این درمان نوعی رواندرمانی است که راحت و و بیدردسر نیست، اولین دشواری آن این است که معمولاً بیماران قبول ندارند که مشکلی دارند، بیشتر مبتلایان به این اختلال فکر میکنند این دیگران هستند که مقصرند. بسیاری یا خیلی دیر یا هیچوقت به فکر درمان نمیافتند چون بیشتر آنها فکر میکنند که درمان یا هر فرد دیگری که با آنها سروکار دارد اصلاً اهمیتی ندارد".
خبر خوب این است که خودشیفتگی با افزایش سن کاهش پیدا میکند. برنت رابرتز، استاد روانشناسی دانشگاه ایلینویز، میگوید: "روند افزایش سن تأثیر عمیقی بر خودشیفتگی میگذارد و به طور مشخصی آن را کاهش میدهد. اگر بتوان موردی را به طور جهانشمول باور داشت این است که افراد مسنتر کمتر از افراد جوان خودشیفته هستند. این امر در گروههای نمونه و مشاهدات بسیاری بارها و بارها تائید شده است.
آیا خودشیفتگی واقعاً رو به افزایش است؟ آیا ما با همهگیری خودشیفتگی مواجه هستیم یا با اختلال شخصیت خودشیفته یا فقط وحشت اخلاق عمومی از خودشیفتگی؟
ژان توینج، استاد روانشناسی دانشگاه سندیهگو، به شدت از این که خودشیفتگی رو به افزایش است، دفاع میکند. او حتی کتابی در این مورد نوشته است: "همهگیری خودشیفتگی".
تحقیق او نشان میدهد که دانشجویان دانشگاههای امریکا بیش از پیش خودشیفته شدهاند.
پرسشنامهای از دهه ۱۹۸۰ تا به حال استفاده میشده است و به پرسشنامه شخصیت خودشیفته معروف است. در مقایسه با گروههایی از دانشجویان که در سالهای ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۹ در این بررسیها شرکت کرده بودند با کسانی که این پرسشنامه را امروز پر کردهاند، به نظر میرسد تعداد دانشجویانی که از اصطلاحات خودشیفتهوارانه استفاده کردهاند، افزایش پیدا کرده است.
توینج میگوید: "افزایش چشمگیری در میزان دانشجویانی که فکر میکنند برای رسیدن به اهداف خود بالاتر از حد متوسط قرار دارند، دیده میشود، همچنین افرادی که باور دارند در توانایی رهبری بالاتر از حد متوسط قرار دارند و همچنین در اعتمادبهنفس فکری و اجتماعی هم بالاترند، افزایش پیدا کرده است".
کسبوکار اچگ تودور پررونق است. آیا او هم فکر میکند خودشیفتههای بیشتری در دنیا هستند؟ بله، او میگوید:"من فکر میکنم جامعه به سمتوسویی پیش رفته است که بیشتر خودشیفته شده است و همراه با آن خودشیفتههای بیشتری هم در جامعه به وجود میآیند".
اما برنت رابرتز با این موضوع مخالف است. او یافتههای تحقیقات سه دانشگاه مختلف را گردآوری و بررسی کرده است و ادعا میکند که اگر این یافتهها به طور دقیق و درست تحلیل شوند، خودشیفتگی در میان دانشجویان در سیسال گذشته کاهش پیدا کرده است.
دشوار است دریابیم که آیا واقعاً خودشیفتگی رو به افزایش است. شبکههای اجتماعی بدون شک خودشیفتگی را در افراد تقویت میکنند و ما حتی خودشیفتهای در کاخ سفید داریم، کسی که اثرگذاری زیادی دارد.
اگر در مورد یک چیز بتوانیم مطمئن باشیم این است که انگار شیفتگی ما به خودشیفتگی قرار نیست به پایان برسد.