«۲۰ خصوصیت ایرانیان; از تقلید تا زیاده‌گویی‌ و شخصیت‌پرستی‌»

دکتر مصطفی ملکیان: در صد سال‌ اخیر بیشتر کسانی‌ که‌ درباره‌ مشکلات‌ جامعه‌ سخن‌ گفته‌ و مطالعه‌ کرده‌اند، معمولا مجموعه‌ علل‌ و عواملی‌ را که‌ باعث‌ این‌ همه‌ مشکلات‌ علمی‌ و مسائل‌ نظری‌ برای‌ جامعه‌ شده‌ است‌ و بیچارگی‌ و بدبختی‌ جامعه‌ ما را فراهم آورده را در سه‌ محور کندوکاو کرده‌اند.

اولین‌ محور مداخله‌ کشورهای‌ خارجی‌، استعمار و انواع‌ و اقسام‌ سلطه‌طلبی‌ها بوده‌ است‌. دومین‌ نکته‌ رژیم‌های‌ سیاسی‌ حاکم‌ و مساله‌ سوم‌ تلقی‌ مردم‌ از دین‌ بوده‌ است‌.

این‌ سه‌ عامل‌ تاکنون‌ بیشتر مورد تاکید بوده‌ است‌ و بسته‌ به‌ دیدگاه‌های‌ مختلف‌ بر یکی‌ از این‌ عوامل‌ بیشتر تاکید شده‌ است‌. اگرچه‌ معمولا کسی‌ هم‌ نیست‌ که‌ دو عامل‌ را انکار کرده‌ باشد. اما مساله‌ای‌ که‌ مهمتر از این‌ سه‌ عامل‌ است‌ وضع‌ فرهنگی‌ مردم‌ است‌. به‌ تعبیر دیگر آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ مردم‌ ایران‌ و اینکه‌ به‌ لحاظ‌ فرهنگی‌ چه‌ امور نامطلوبی‌ در ذهن‌ و ضمیرشان‌ راسخ‌ شده‌ است‌. بنابراین‌ سخنان‌ من‌ به‌ معنای‌ انکار سه‌ عامل‌ دیگر نیست‌. ولی‌ تاکید بر این‌ است‌ که‌ مهم‌تر ازآن‌ نگرش‌های‌ فرهنگی‌ ماست‌.

در باب‌ نگرش‌های‌ فرهنگی‌ هم‌ من‌ یک‌ تفسیر دوگانه‌ دارم‌.

من‌ معتقدم‌ وقتی‌ گفته‌ می‌شود که‌ از ماست‌ که‌ بر ماست‌ و اینکه‌ گفته‌ می‌شود ما باید از درون‌ تغییر کنیم‌ دو نوع‌ تغییرکردن‌ مراد است‌ که‌ من‌ به‌ یک‌ نوع‌ آن‌ می‌پردازم‌.

گاه‌ وقتی‌ گفته‌ می‌شود که‌ ما باید عوض‌ شویم،‌ یعنی‌ تا ما رفتار اخلاقی‌ سالمی‌ نداشته‌ باشیم‌ وضعمان‌ بهبود پیدا نمی‌کند و این‌ نکته‌ گفته‌ می‌شود که‌ سود سرانجام‌ و بالمآل همه‌ در اخلاقی‌ زیستن‌ است‌. این‌ اخلاقی‌ زیستن‌ یکی‌ از دو بخش‌ مطلب‌ محل‌ اشاره‌ من‌ است‌. اما وضع‌ فرهنگی‌ به‌ بحث‌ اخلاقی‌ ما بستگی‌ ندارد و به‌ یک‌ سری‌ نگرش‌های‌ ذهنی‌ هم‌ بستگی‌ دارد و من‌ می‌خواهم‌ به‌ این‌ نگرش‌های‌ ذهنی‌ بپردازم‌.

نگرش‌های‌ ذهنی‌ اموری‌ هستند که‌ آگاهانه‌ یا ناآگاهانه‌ در ما راسخ‌ شده‌اند و ما در همه‌ کنش‌ها و واکنش‌ها تحت‌تاثیر این‌ نگرش‌ها هستیم‌ که‌ لزوما جنبه‌ اخلاقی‌ هم‌ ندارد و برای‌ تغییر آنها نباید رفتار اخلاقی‌ ما تغییر کند. برعکس‌ این‌ نگرش‌ها هستند که‌ اخلاق‌ ما را به‌ سمت‌ ناسالمی‌ می‌کشند.

می‌شد این‌ نگرش‌ها را تحت‌ عنوان‌ جامعه‌شناسی‌ قوم‌ ایرانی‌ بحث‌ کرد. اما موضوع‌ بحث‌ من‌ درباره‌ جامعه‌شناسی‌ ایران‌ معاصر نیست‌. به‌ تعبیر دیگر من‌ به‌ این‌ بحث‌ نمی‌پردازم‌ که‌ شاخه‌ای‌ از روان‌شناسی‌، روان‌شناسی‌ اقوام‌ است‌ و شاخه‌ای‌ از جامعه‌شناسی‌ و روان‌شناسی‌ مربوط‌ به‌ اقوام‌ است‌. بنابراین‌ این سخنان‌ را نباید در عداد کتاب‌ روح‌ ملت‌های‌ زیگفرید یا نوشته‌ مرحوم‌ بازرگان‌ که‌ گفتند زیگفرید به‌ روح‌ ملت‌ ایران‌ نپرداخته‌ و من‌ به‌ روح‌ ملت‌ ایرانی‌ می‌پردازم‌ تا نوشته‌ کامل‌تری‌ ‌شود قرار داد.

آن‌ بخش‌ از مسائل‌ فرهنگی‌ که‌ به‌ نگرش‌های‌ ایرانیان‌ مربوط‌ می‌شود من‌ بیست‌ عامل‌ را احصا کرده‌ام‌. استدلال‌های‌ من‌ هم‌ بر این‌ مطالب‌ بیشتر درون‌نگرانه‌ است‌. یعنی‌ مخاطب‌ باید به‌ درون‌ خودش‌ مراجعه‌ کند و ببیند که‌ در خودش‌ چنین‌ حالتی‌ وجود دارد یا اگر وجود دارد می‌توان‌ گفت‌ سخن‌ روی‌ ثواب‌ دارد
1. پیش داوری‌
اولین‌ خصوصیتی‌ که‌ در ما وجود دارد، پیشداوری‌های‌ فراوان‌ نسبت‌ به‌ بسیاری‌ از امور است‌.
اگر هر کدام‌ از ما به‌ درون‌ خودمان‌ رجوع‌ کنیم‌ پیشداوریهای‌ فراوان‌ می‌بینیم‌. این‌ پیش‌داوری‌ها در کنش‌ و واکنش‌های‌ اجتماعی‌ ما تاثیرات‌ منفی‌ زیادی‌ دارد. معمولا وقتی‌ گفته‌ می‌شود پیشداوری‌، بیشتر پیشداوری‌ منفی‌ محل‌ نظر است‌ ولی‌آثار مخرب‌ پیشداوری‌ منحصر به‌ پیشداوری‌ منفی‌ نیست‌. پیشداوری‌های‌ مثبت‌ هم‌ آثار مخرب‌ خود را دارد. از جمله‌ خوشبینی‌های‌ نابه‌جا که‌ نسبت‌ به‌ برخی‌ افراد و قشرها و لایه‌های‌ اجتماعی‌ داریم‌.
 
2. دگماتیسم‌ وجمود
نوعی‌ دگماتیسم‌ و جمود در ما ریشه‌ کرده‌ است‌. من‌ اصلا تحقیقات‌ روانشناختی‌ و تحقیقات‌ تاریخی‌ در این‌باره‌ ندارم‌ که‌ چرا ملت‌ ایران‌ تا این‌ حد اهل‌ جزم‌ و جمود است‌.

یعنی‌ واقعیت‌ آن‌ برای‌ من‌ محل‌ انکار نیست‌ اگرچه‌ تبیینش‌ برای‌ من‌ امکان‌پذیر نیست‌. آنچه‌ که‌ در ما وجود دارد که‌ از آن‌ به‌ جزم‌ و جمود تعبیر می‌شود این‌ است‌ که‌ باور ما یک‌ ضمیمه‌ای‌ دارد. یعنی‌ ممکن‌ است‌ که‌ ما معتقد باشیم‌ که‌ فلان‌ گزاره‌ درست‌ است،‌ این‌ سالم‌ است‌ اما اگر معتقد باشیم‌ که‌ فلان‌ گزاره‌ محال‌ است‌ که‌ درست‌ نباشد. این‌ «محال‌ است»،‌ انسان‌ را تبدیل‌ به‌ انسان‌ دگمی‌ می‌کند. و ما کمتر می‌شود که‌ به‌ چیزی‌ معتقد باشیم‌ و یک‌ «محال‌ است»‌ منضم‌ به‌ این‌ اعتقادمان‌ نباشد. به‌ تعبیر دیگر وقتی‌ ما یک‌ عقیده‌ داریم‌ که‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است‌ یک‌ عقیده‌ دوم‌ داریم‌ که‌ گریزناپذیر است‌ که‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ نباشد.
3. خرافه‌پرستی‌
ویژگی‌ دیگر ما خرافه‌پرستی‌ است‌ هم‌ خرافه‌ در بافت‌ دینی‌ و مذهبی‌ و هم‌ در بافت‌های‌ غیر دینی‌ و مذهبی‌، خرافه‌ در بافت‌ مذهبی‌ یعنی‌ چیزی‌ که‌ در دین‌ نبوده‌ و در آن‌ وارد شده‌ است‌.

اما مهم‌تر این‌ است‌ که‌ به‌ معنای‌ سکولار آن‌ هم‌ خرافه‌پرست‌ هستیم‌. خرافی‌ به‌ معنای‌ باور آوردن‌ به‌ عقایدی‌ که‌ هیچ‌ شاهدی‌ به‌ سود آن‌ وجود ندارد ولی‌ ما همچنان‌ آن‌ عقاید را در کف‌ داریم‌.
این‌ سه‌ مساله‌ را می‌توان‌ سه‌ فرزند استدلال‌ ناگرایی‌ ما دانست‌. هر که‌ اهل‌ استدلال‌ نباشد اهل‌ این‌ سه‌ است‌ بنابراین‌ راه‌حل‌ درمان‌ این‌ سه‌ تقویت‌ روحیه‌ استدلال‌گرایی‌ است‌.
4. بهادادن‌ به‌ داوری‌های‌ دیگران‌ نسبت‌ به‌ خود
ما به‌ ندرت‌ در «منی»‌ که‌ از خودمان‌ تصور داریم‌ زندگی‌ می‌کنیم‌ و همیشه‌ توجه‌مان‌ به‌ «منی»‌ است‌ که‌ دیگران‌ از ما تصور دارند و همیشه‌ ترازوی‌ ما در بیرون‌ ماست‌. این‌ بهادادن‌ به‌ داوری‌های‌ دیگران‌ علت‌العلل‌ یک‌سری‌ مشکلات‌ فرهنگی‌ جامعه‌ ماست‌.
5. همرنگی‌ با جماعت‌
نکته‌ پنجم‌ ناشی‌ از نکته‌ چهارم‌ است‌ به‌ این‌ معنا که‌ ما هیچ‌وقت‌ در برابر جمهوری‌ که‌ با آن‌ سروکار داریم‌، نتوانسته‌ایم‌ سخنی بگوییم‌ که‌ در مقابله‌ با آن‌ است‌ و همیشه‌ همرنگ‌ شدن‌ با جماعت‌ برای‌ ما مهم‌ است‌.
6. تلقین‌پذیری‌
تلقین‌ یعنی‌ رأیی‌ را بیان‌ کردن‌ و آرای‌ مخالف‌ را بیان‌ نکردن‌ و مخاطب‌ را در معرض‌ همین‌ رای‌ قرار دادن‌. هر وقت‌ شما در برابر هر عقیده‌ای‌ نظر مخالفان‌ آن‌ را هم‌ خواستید نشان‌ می‌دهد که‌ تلقین‌پذیر نیستید. تلقین‌پذیری‌ یعنی‌ قبول‌ تک‌آوایی‌.
7. القاپذیری‌
القاپذیری‌ به‌ لحاظ‌ روان‌شناختی‌ با تلقین‌پذیری‌ متفاوت‌ است‌. در القا یک‌ رای‌ آنقدر تکرار می‌شود تا تکرار جای‌ دلیل‌ را بگیرد. اگر من‌ گفتم‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است‌ شما از من‌ انتظار دلیل‌ دارید اما من‌ به‌ جای‌ اینکه‌ دلیل‌ بیاورم‌ 200 بار فلان‌ گزاره‌ را تکرار می‌کنم‌ و کم‌کم‌ ما فکر می‌کنیم‌ که‌ تکرار مدعا جای‌ دلیل‌ را می‌گیرد. یعنی‌ به‌ جای‌ اقامه‌ دلیل‌ خود مدعا تکرار می‌شود و این‌ هنری‌ است‌ که‌ در پروپاگاندا یا آوازه‌گری‌ وجود دارد.
اینکه‌ رسانه‌ها وقتی‌ در دست‌ قدرت‌ها قرار می‌گیرند آنها خوشحال‌ می‌شوند به‌ دلیل‌ وجود همین‌ روحیه‌ القاپذیری‌ در مردم‌ است‌. والا اگر ملتی‌ القاپذیر نباشد هرچه‌ که‌ رسانه‌ها بگویند چون‌ دائما دلیل‌ می‌خواهند کسی‌ از به‌ دست‌ گرفتن‌ رادیو و تلویزیون‌ اظهار خوشحالی‌ نمی‌کند.
8. تقلید
منظور من‌ از تقلید نه‌ آنست‌ که‌ در فقه‌ گفته‌ می‌شود. مراد تقلید به‌ معنای‌ روانشناختی‌ آن‌ است‌. یعنی‌ اینکه‌ من‌ آگاهانه‌ یا ناآگاهانه‌ تحت‌ الگوی‌ شخصی‌ باشم‌.
یعنی‌ من‌ خودم‌ را مانند تو می‌کنم‌ و به‌ تو تشبه‌ می‌جویم‌ و تقلید، یعنی‌ من‌ تو را الگو گرفته‌ام‌. آن‌چه‌ که‌ در عرفان‌ گفته‌ می‌شود که‌ تشبه‌ به‌ خدا بجویید، اگر این‌ کار را با انسان‌ها انجام‌ دادیم‌ تعبیر به‌ تقلید می‌شود و این‌ تقلید هم‌ در ادیان‌ و مذاهب‌ و عرفان‌ مورد توبیخ‌ است‌.
9. تعبد ]نادرست[
تعبد یعنی‌ سخنی‌ را پذیرفتن‌ صرفا به‌ این‌ دلیل‌ که‌ فلان‌ شخص آن‌ را گفته‌ است‌. یعنی‌ اینکه‌ اگر صورت‌ استدلالی‌ من، ‌ ذهن‌ من‌ را آزار ندهد که‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است‌ چون‌ فلان‌ شخص گفته‌ است:‌ «فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است»،‌ من‌ اهل‌ تعبدم‌.

آیه‌ای‌ در قرآن‌ است‌ که‌ معمولا کمتر نقل‌ می‌شود اتخذو احبارهم‌ و رهبانهم‌ من‌ دون‌ا… که‌ در باب‌ روحانیت‌ نصاری‌ و یهود است‌ که‌ فراوان‌ می‌گوید که‌ یهودیان‌ و نصاری،‌ روحانیون‌ خود را می‌پرستیدند چه‌ من‌ دون‌ا… را به‌ جای‌ خدا بگیرم‌ یا علاوه‌ بر خدا. صحابی‌ از امام‌ باقر(ع) می‌پرسد که‌ آیا واقعا می‌پرستیدند حضرت‌ در جواب‌ می‌گوید: هرگز این‌گونه‌ نیست،‌ روحانیون‌ مسیحی‌ به‌ مردم‌ نمی‌گفتند که‌ ما را بپرستید و اگر هم‌ می‌گفتند، کسی‌ نمی‌پرستید. اما اینکه‌ قرآن‌ به‌ آنها این‌ نسبت‌ را می‌دهد به‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ رفتاری‌ که‌ با خدا باید می‌داشتند با روحانیون‌ خود داشتند. مجموعه‌ عوامل‌ دسته‌ دوم‌ ناشی‌ از یک‌ عمل‌ واحد است‌ و آن‌ اینکه‌ ما زندگی‌ اصیل‌ نداریم‌. زندگی‌ اصیل‌ به‌ تعبیر روانشناسان‌ انسان‌گرا و به‌ تعبیر عرفا یعنی‌ زندگی‌ براساس‌ فهم‌ و تشخیص خود. زندگی‌ اصیل‌ را فقط‌ کسانی‌ انجام‌ می‌دهند که‌ دو سرمایه‌ دارند: عقل‌ در مسائل‌ نظری‌ و وجدان‌ در مسائل‌ عملی‌.
10. شخصیت‌پرستی‌
کمتر مردمی‌ به‌ اندازه‌ ما شخصیت‌پرستند و شخصیت‌پرستی‌ جز این‌ نیست‌ که‌ شخصیتی‌ خود را بر خود عرضه‌ می‌ کند و خوبی‌هایی را‌ که‌ در زندگی‌ اطراف‌ خودمان‌ نمی‌بینیم،‌ از سر توهم‌ به‌ او نسبت‌ می‌دهیم‌ و او را به‌ دست‌ خودمان‌ بزرگ‌ می‌کنیم‌.
11. تعصب‌
تعصب‌ هم‌ افق‌ با شخصیت‌پرستی‌ است‌. تعصب‌ به‌ معنای‌ چسبیدن‌ به‌ آنچه‌ که‌ داریم‌ و نگاه‌ نکردن‌ به‌ چیزهای‌ فراوانی‌ که‌ نداریم‌. اگر من‌ شیفته‌ آن‌چه‌ که‌ دارم‌ شدم‌ و فکر کردم‌ جای‌ نداشته‌ها را هم‌ برایم‌ می‌گیرد من‌ نسبت‌ به‌ آن‌ تعصب‌ پیدا کرده‌ام‌ و اینجاست‌ که‌ من‌ نسبت‌ به‌ کسانی‌ که‌ به‌ آن‌ وفاداری‌ ندارند، دو دیدگاه‌ پیدا می‌کنم‌. گروهی‌ خودی‌ می‌شوند و گروهی‌ غیرخودی‌.

قرآن‌ خودی‌ و غیرخودی‌ را رد کرده‌ است‌ چرا که‌ درباره‌ حب‌ و بغض‌ می‌گوید: وقتی‌ با گروهی‌ دشمنید دشمنی‌ باعث‌ نشود درباره‌ آنها عدالت‌ و انصاف‌ را فراموش‌ کنید.

درباره‌ دوستی‌ هم‌ می‌گوید: همیت‌ جاهلیت‌ شما را نگیرد. همیت‌ جاهلیت‌ یعنی‌ اینکه‌ چون‌ فلانی‌ از قبیله‌ من‌ است‌. طرف‌ او را چه‌ ظالم‌ باشد یا عادل‌ می‌گیرم‌. به‌ عبارت‌ دیگر ویژگی‌های‌ خود او مهم‌ نیست‌ بلکه‌ ویژگی‌های‌ تعلقی‌ او مهم‌ است‌.
12. اعتقاد به‌ برگزیدگی‌
هر کدام‌ از ما اگر به‌ خودمان‌ رجوع‌ کنیم‌ می‌بینیم‌ به‌ نوعی‌ فکر می‌کنیم‌ که به‌ نوعی‌ مورد لطف‌ خدا هستیم‌. یعنی‌ درست‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ وضع‌ ما به‌ مو بند باشد، اما پاره‌ نمی‌شود و اکثر اهمالها و بی‌توجی‌ها ناشی‌ از همین‌ نکته‌ است‌. لایپ نیتس‌ اصطلاحی‌ داشت‌ که‌ برای‌ موارد دیگری‌ به‌ کار می‌برد. این‌ اصطلاح‌ هماهنگی‌ پیش‌ بنیاد بود به‌ معنی‌ اینکه‌ گویا همه‌ امور از پیش‌ حاصل‌ آمده‌ است‌ اما گویا ما این‌ هماهنگی‌ پیش‌بنیاد را راجع‌ به‌ خودمان‌ قائلیم‌.
13. تجربه‌ نیندوختن‌ از گذشته‌
پس‌ از اقدامات‌ انسان‌دوستانه‌ افرادی‌ چون‌ ماندلا واسلاوهاول‌ و اقدامات‌ انسان‌دوستانی‌ که‌ در باب‌ «فرهنگی‌ کردن‌ سیاست‌» تلاش‌ کردند، زیاد شنیده‌ایم‌ که‌ ببخش‌ و فراموش‌ کن‌ یا ببخش‌ و فراموش‌ نکن‌. اما داستان‌ بر سر این‌ است‌ که‌ اگر شما ببخشایید و فراموش‌ کنید باز هم‌ از همانجا ضربه‌ می‌خورید. انسان‌های‌ سالم‌ کسانی‌ هستند که‌ در درونشان‌ می‌توانند بزرگترین‌ دشمنان‌ خود را از لحاظ‌ عاطفی‌ ببخشایند، چرا که‌ از لحاظ‌ عاطفی‌ باید بخشود اما از لحاظ‌ ذهنی‌ نباید فراموش‌ کرد. اما متاسفانه‌ ما عکس‌ این‌ عمل‌ می‌کنیم‌،از لحاظ‌ عاطفی‌ نمی‌بخشیم‌ و کینه‌جویی‌ در ما زنده‌ است‌، اما به‌ لحاظ‌ ذهنی‌ فراموش‌ می‌کنیم‌ چرا که‌ حافظه‌ تاریخی‌ ملت‌ ما بسیار کند و تار است‌.
14. جدی‌ نگرفتن‌ زندگی‌
سقراط‌ از ما می‌خواست‌ که‌ در عین‌ شوخ‌طبعی‌ زندگی‌ را جدی‌ بگیریم‌ کسانی‌ زندگی‌ را جدی‌ می‌گیرند که‌ دو نکته‌ را باور کنند.
1- باور به‌ مستثنی‌ نبودن‌ از قوانین‌ حاکم‌ بر جهان‌.
دلیل‌ هر جدی‌ نگرفتن‌ مستثنی‌ ندانستن‌ خود از قوانین‌ هستی‌ است‌.
2- نسبت‌سنجی‌ در امور

روانشناسان‌ اصطلاحی‌ دارند با این‌ مضمون‌ که‌ انسان‌ باید بتواند وزن‌ امور را نسبت‌ به‌ هم‌ بسنجد. انسان‌هایی‌ که‌ زندگی‌ را جدی‌ نمی‌گیرند چیزهای‌ مهمتر را برای‌ چیزهای‌ مهم‌ رها می‌کنند. فراوانند انسان‌هایی‌ که‌ در طول‌ زندگی‌ خطای‌ تاکتیکی‌ نمی‌کنند اما خطای‌ استراتژیک‌ عظیم‌ دارند یعنی‌ کل‌ زندگی‌ را می‌بازند اما در ریزه‌کاری‌ها وسواس‌ دارند.
15. دیدگاه مبتذل‌ نسبت‌ به‌ کار
دیدگاه‌ کمتر مردمی‌ نسبت‌ به‌ کار تا حد دیدگاه‌ ما نسبت‌ به‌ کار مبتذل‌ است‌. ما کار را فقط‌ برای‌ درآمد می‌خواهیم‌ و بنابراین‌ اگر درآمد را بتوانیم‌ از راه‌ بیکاری‌ هم‌ به‌ دست‌ آوریم‌ از کار استقبال‌ نمی‌کنیم‌.
در واقع‌ ما کار را اجتناب‌ناپذیر می‌دانیم‌ در حالی‌ که‌ باید دیدگاه‌ مولوی‌ را درباره‌ کار داشته‌ باشیم‌ که‌ معتقد بود کار جوهر انسان‌ است‌.
16. قائل‌ نبودن‌ به‌ ریاضت‌
ریاضت‌ در این‌ جا نه‌ به‌ معنای‌ آنچه‌ که‌ مرتاضان‌ انجام‌ می‌دهند ریاضت‌ به‌ معنای‌ اینکه‌ باید دانست در زندگی‌ همه‌ چیز را نمی‌توان {به دست آورد}‌. بنابراین‌ باید چیزهایی‌ را فدا کرد تا چیزهای‌ باارزش‌تری‌ را به‌ دست‌آورد. قدمای‌ ما می‌گفتند دنیا دار تزاحم‌ است‌ یعنی‌ همه‌ محاسن‌ در یک‌جا قابل‌ جمع‌ نیست‌ به‌ تعبیر نیما یوشیج‌ تا چیزها ندهی‌ چیزکی‌ به‌ تو نخواهند داد.

در زبان‌های‌ اروپایی‌ قداست‌ از ماده‌ فداکاری‌ است‌. عارفان‌ مسیحی‌ می‌گفتند اینکه‌ فداکاری‌ و قداست‌ از یک‌ ماده‌اند به‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ قداست‌ به‌ دست‌ نمی‌آید مگر به‌ قیمت‌ از دست‌ دادن‌ چیزهای‌ فراوان‌.

ولی‌ ما می‌خواهیم‌ همه‌ چیز را داشته‌ باشیم‌ و وقتی‌ دیدگاهمان‌ نسبت‌ به‌ کار آنگونه‌ است‌. نسبت‌ به‌ مصرف‌ هم‌ دیدگاهمان‌ این‌گونه‌ می‌شود و باعث‌ می‌شود دچار مصرف‌زدگی‌ شویم‌. وقتی‌ ما بحث‌ مصرف‌زدگی‌ را مطرح‌ می‌کنیم،‌ مطرح‌ می‌کنند که‌ شما از اوضاع‌ جامعه‌ و فقر خبر ندارید. باید گفت‌ مصرف‌زدگی‌ یک‌ دیدگاه‌ است‌ نه‌ یک‌ امکان‌؛ یعنی‌ فرد فقیر هم‌ در سرسویدای دل خود می‌گوید کاش‌ بیشتر داشتم‌ و بیشتر مصرف‌ می‌کردم‌. کدام‌ یک‌ از ما برای‌ آرمان‌های‌ خود حاضر است‌ به‌ قدر ضرورت‌ اکتفا کند. این‌ مصرف‌زدگی‌ ما را به‌ دنائت‌ می‌کشد. اگر ما بودیم‌ و فقط‌ ضروریات‌ زندگی‌ مجبور به‌ کرنش‌ کردن‌ نبودیم‌.
17. از دست‌ رفتن‌ قوه‌ تمیز بین‌ خوشایند و مصلحت‌

مردمی‌ که‌ منافع‌ کوتاه‌مدت‌ را ببینند و قدرت‌ دیدن‌ منافع‌ درازمدت‌ را نداشته‌ باشند در معرض‌ فریب‌خوردگی‌ هستند. دلیل‌ موفقیت‌ سیاست‌های‌ پوپولیستی‌ در کشور که‌ در یک‌ سال‌ اخیر هم‌ رواج‌ پیدا کرده‌، ندیدن‌ منافع‌ درازمدت‌ است‌. وقتی‌ منافع‌ بلندمدت‌ دیده‌ نشود منافع‌ کوتاه‌مدت‌ تامین‌ می‌شود به‌ قیمت‌ نکبت‌ و ادبار درازمدت‌.
18. زیاده‌گویی‌
ما درست‌ برخلاف‌ آنچه‌ که‌ در ادیان‌ و مذاهب‌ گفته‌ می‌شود زیاده‌گو هستیم‌ و پرحرف‌ می‌زنیم‌.
نقل‌ است‌ که‌ عرفا هم‌ در سکوت‌ تبادل‌ روحی‌ داشتند اما ما ملت‌ پرسخنی‌ هستیم‌ و آسان‌ترین‌ کار برای‌ ما حرف‌زدن‌ است‌.
19. زبان‌ پریشی‌
بدتر از پرسخنی‌ ما زبان‌پریشی‌ ماست‌. زبان‌پریشی‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ انسان‌ حرف‌ خود را خودش‌ هم‌ متوجه‌ نمی‌شود. یعنی‌ اگر تحلیل‌ روانشناختی‌ در سخنان‌ ما انجام‌ شود اصلا برخی‌ جملات‌ معنا ندارد. سخنان‌ همه‌ مانند شهرک‌های‌ سینمایی‌ است‌ که‌ در زمان‌ فیلم‌ پر از دژ و قلعه‌ است‌ اما وقتی‌ فشار می‌دهیم‌ فرو می‌ریزد. به‌ تعبیر دیگر حرف‌های‌ ما پشتوانه‌ ندارد و همه‌ ما از صدر تا ذیل‌ یاوه‌ می‌گوییم‌. و به‌ همین‌ دلیل‌ هم‌ به‌ لحاظ‌ ذهنی‌ تا این‌ حد پریشانیم‌. کسانی‌ که‌ سرگردانی‌ ذهنی‌ دارند اول‌ باید زبان‌ خود را پالایش‌ کنند. یعنی‌ باید حرف‌ را فهمیده‌ بزنند، و از طرف‌ مقابل‌ هم‌ حرف‌ فهمیده‌ بخواهند. نوام‌ چامسکی‌ برای‌ اینکه‌ ثابت‌ کند که‌ هر جمله‌ای‌ که‌ قواعد نحوی‌ و صرفی‌ آن‌ رعایت‌ شده،‌ صرفا بامعنا نیست‌ جملاتی‌ می‌گفت‌ بطور مثال‌ می‌گفت‌: وقتی‌ می‌گویند «پسر برادر مثلث‌ ما عاشق‌ بیضی‌ شما شده‌ است‌». قواعد صرفی‌ و نحوی‌ آن‌ رعایت‌ شده‌ است، اما بامعنا نیست‌.
20. ظاهرنگری‌
ظاهرنگری‌ به‌ دلیل‌ غلبه‌ روحیه‌ فقهی‌ در دین‌، بر کل‌ کارهایمان‌ سایه‌ افکنده‌ است‌. یعنی‌ به‌ جای‌ آنکه‌ ما به‌ ارزش‌ و انگیزه‌ کار توجه‌ کنیم‌ فریفته‌ ظاهر می‌شویم‌. این‌ ظاهربینی‌ها ما را برای‌ ظاهرفریبی‌ آماده‌ می‌کند. در هر جا که‌ اخلاق‌، عرفان‌ و روانشناسی‌ فدای‌ فقه‌ و ظواهر شود این‌ روحیه‌ غلبه‌ پیدا می‌کند.

در پایان‌ پیشنهادی‌ دارم‌ که‌ دارای‌ دو نکته‌ است‌:
اول‌ اینکه‌ در باب‌ هر کدام‌ از موارد مطرح‌شده‌ فکر کنیم‌ که‌ درست‌ است‌ یا نه‌. اگر درست‌ است‌ اول‌ کاری‌ که‌ باید کرد این‌ است‌ که‌ در شخص خودمان‌ بررسی‌ کنیم‌. یعنی‌ اینکه‌ این‌ نکته‌ها را ذره‌بین‌ نکنیم‌ و روی‌ دیگران‌ بگیریم‌ بلکه‌ اول‌ ذره‌بین‌ را روی‌ خودمان‌ بگیریم‌.

نکته‌ دوم‌: اینکه‌ اگر مطالب‌ گفته‌ شده‌ درست‌ است‌ روشنفکران‌ و مصلحان‌ اجتماعی‌ به‌ جای‌ اینکه‌ همیشه‌ مجیز مردم‌ را بگویند باید از مجیزگویی‌ مردم‌ دست‌ بردارند. خطاست‌ که‌ روشنفکران‌ و مصلحان‌ اجتماعی‌ برای پیداکردن‌ شخصیت‌ اجتماعی و‌ محبوبیت‌ اجتماعی‌ مجیز مردم‌ را بگویند و بگوییم‌ که‌ مردم‌ هیچ‌ عیب‌ و نقصی‌ ندارند.
+80
رأی دهید
-6

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۳۸
    scandal - برلین، آلمان
    دکتر جان، من منکر نظریه شما نیستم ولی از سر نعمت رژیم ناپاک اسلامی تماس و آگاهی بیشتری از مرام اروپاییها را دارم که آنها دست کمی از مردم ما که قطب مقابل غرب هست ندارند، زیرا: بنی آدم اعضای یک پیکرند! حال چرا ما اینگونه با این "پدیده نوین" که همان زیر پرسش بردن فرهنگ و تاریخ ماست را شروع به تشریح کردیم، دلیل آنرا میتوان در آزادی قلم و از همه مهمتر به پرسش گرفتن مشکلات اجتماعی و اقتصادی ما مربوط میباشد و چون درد و فلاکت در ایران بیداد میکند، این پرسشها و کنکاشها بیشتر به چشم می آید که ما را وادار به راه حل اساسی آن کرده! بهرحال ما هم انسانیم و هر جایی که باشیم، آسمان رنگش آبیست! و در ابتدا نوشته تان خیلی ماهرانه و حتی زیرکانه از زیر پرسش بردن موقعیت جغرافیایی و مشکلات وابسته به آن شانه خالی کردید که نصف پاسختان را میتوانستید در این "منطقه / حاشیه" جغرافیایی پیدا نمایید زیرا دانشمندان به این امر واقف گشتند که خورشید و شدت تشعشعات آن بر روح و روان یک فرهنگ و جامعه نقش بسزایی دارد!
    8
    16
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    13cyrus - لآهه، هلند

    به دو نکته اصلی‌ و اساسی‌ اشاره نکردید ، دروغ گویی و حسادت ، یعنی‌ مهمترین خصوصیتی که در ایرانیان همیشه بوده و با ظهور رژیم اسلامی چند صد برابر شده ، البته به اینها اجنبی پرستی‌ رو هم باید اضافه کرد.
    7
    46
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    amirpalang - لندن، انگلستان
    با خودزنی به جایی نمیرسیم. اتفاقا اگر شما میتوانید بد بودن خود را ببینید این به این معناست که شما "بد" نیستید بلکه تحت شرایطی ناچار به "بد" بودن شده اید. شرایطی که رژیم سراپا فساد و دروغ ایران ایجاد کرده.
    8
    17
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۸
    oghabe - بازل، سوییس
    خلاصه این مقاله یعنی آنچه واسه خودت دوست نداری واسه دیگران هم دوست ندار,بعبارت دیگربادیگران طوری رفتارکن که دوست داری باتوچنان رفتارکنند.دیگه اینهمه حاشیهوکنایه وعرفان وفقه ودین ومولوی نیمایوشیج لازم نبود جناب دکتر ملکیان.
    5
    22
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۶
    soroshkhani - توکیو، ژاپن
    [::13cyrus - لآهه، هلند::]. حسادت. اینو تو چشم و لبای مردم هر روزه میبینم. به هر حال مردم لایق هرچیزی هستن که خودشون هستن. اگه ما خودمون جهالت و دین زده و مقلد دین نبودیم این نمیشد وضعمون. بارها گفتم مشکل خودمونیم. مردم اروپای شرقی یه زماین کمونیسم بودن رفتن تو جبهه شوروی. ولی بعدش دیدن چه غلطی کردن انقلاب کردن و از زیر شوروی بیرون اومدن. شوروی هم از هم فرو پاشید. تو هر دو مورد خودشون به چیزی رسیدن که بودن و میخواستن. اینم نگین ما اگه مثل اروپای شرقی بریزیم تو خیابون کشته میشیم. چون تو اروپای شرقی هم کشته شدن. بیش از هزار نفر تو انقلاب و خیابون ریختن کشورای اروپای شرقی کشته شدن و هیچکدومشونم نگفت اگه بیان خیابون کشته میشن. ما با این رفتارمون واقعا نشون دادیم دنبال چی هستیم و تو دلمون چی میخواییم. ما یا بهتر بگم مردم دنبال جهالت و تقلید کورکورانه و عقب موندگی هستن.
    7
    10
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    آزاذه - تهران، ایران
    از خاطرات کلنل اف استیون کول از اولین فرمانده نظامی بریتانیا در ایران:آنها (ایرانیها) خیلی ساده لوح و زود باورند. مهربانند و سخت کوش. هر حاکمی که بخواهد به آنها مستبدانه حکم فرماید راحت میتواند آنها را با بازی با باورهایشان فریب دهد و بر آنها حاکم شود ولی اگر حاکمی بخواهد برایشان دل بسوزاند و حق را بر مردم دهد او را سرنگون میکنند. مردمانی اند مستحق ظلم.یادم نمی رود وقتی چای را از هند به مزارع طبرستان بردیم و کشت کردیم و با شکر مخلوط کردیم و به خوردشان دادیم وقتی سود سرشاری بدست آوردیم روحانی بزرگشان حاج ملا محمد کرمانی نزد من آمد و گفت اگر می خواهی به تجارت شکر و چایت در ایران ادامه دهی باید چهار یک سودت را به من بدهی.من او را ضعیف پنداشتم و به او خندیدم و از عمارت بیرون انداختم. بعد از چند ماه گزارش آمد که دیگر در ایران مردم چای نمی نوشند. باورم نمیشد. چطور ممکن بود. اکثر مردم به چای معتاد بودند!بعد از پاره ای تحقیقات فهمیدیم میرزای کرمانی چای و شکر را نجس و نوشیدنش را حرام اعلام کرده و مردم هم چشم و گوش بسته فقط مطیع.کلی به این ملت نفهم خندیدم.
    8
    16
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    BruceLee - بروخه، بلژیک
    یهچیزی مثله شخصیت یک گربه
    1
    8
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    آزاذه - تهران، ایران
    او (میرزای کرمانی) را به عمارت فرا خواندیم. به او گفتم حیف که چای را حرام کردی اگر راه برگشتی بود و میشد هنوز سودی از چای بدست اوریم چهار یک تو را پرداخت می کردیم. میرزا خندید و گفت تو عهدنامه را بنویس حرام و حلالش با من.او این فتوا را داد که اگر شکر (حبه قند) را به چای برسانند و بعد در دهان بگذارند نجاستش بر کنار میرود وچای و شکر از حالت حرام خارج می شود.اینگونه باز حرامی به حلال تبدیل شد و ما و میرزا به سودمان رسیدیم و مردم به رضایت خدایشان.یادم هست وقتی همین میرزای کرمانی شیاد مرد، باز همان مردم عکس او را در ماه می دیدند.نمیدانم چگونه خلقتی هستند قوم پارس.هر کس که به آنها خوش خدمتی کنند را دزد می خوانند و هر کس آنها را بفریبد را در ماه و خورشید می بینندش.شاید اعراب برای تضعیف ایران آنها را مسلمان کردند.یادم نمیرود مردم شکر (حبه قند) را بین انگشتان می گرفتند و بزور آن را به چای ته استکان می رساندند تا پاک شود بعد بخورند و من فقط به آنها می خندیدم و ته بسته های شکرم می نوشتم "شکر پاک میرزایی
    8
    17
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    آزاذه - تهران، ایران
    نمیدانم این ملاها و میرزاها در آینده چه بر سر این ملت زود باور بیاورند. کاش رستگار شوند. فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلایل ابطال آنان!خزینه ها منبع انتشار بیماری و مرگ و میر شده بودند و تنها وجه بهداشتی آنها آب آهک انتهای روز بود و چوب زالزالک . لذا در حمام ها دوش جایگزین آنها شد. علما فتوا دادند حرام است. مردم با رشوه پنهانی از خزینه استفاده می کردند.حکومت از زور استفاده کرد علما کوتاه آمدند.استفاده از لامپ برق حرام و غیر شرعی است.علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند! البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.استفاده از کله قند، حرام و غیر شرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود. علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد،
    7
    10
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    آزاذه - تهران، ایران
    البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بودند. علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.بازی شطرنج حرام است!علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.علما مدرسه رفتن در تهران و تاسیس مدرسه مدرن به جای مکتب و رادیو و تلویزیون و تریبون به جای منبر را خلاف شرع و خلاف احکام الهی اعلام کرده بودند.اولین بار که دوچرخه به ایران آمد آنرا ارابه جن معرفی کردند.اولین بار که اعلام شد مردم برای گرفتن شناسنامه به شهربانی مراجعه کنند،
    5
    11
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    آزاذه - تهران، ایران
    علمای عظام فتوا دادند که این دسیسه انگلیس است تا نام دختران و همسران شما بدانند!. اوایل خود موسیقی و بعدها دیدن ساز موقع نواختن را حرام اعلام کردند چون انسان را از یاد خدا غافل می کند.
    6
    10
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    BruceLee - بروخه، بلژیک
    یهبار گفتم من خیلی تو کامیونیتی ایرنیها نبودم بجاش بخاطرنوعه کارم هرروز با ملیتهامختلفسروکاار داشتم از ژاپنی و چینی وهندی تا اروپایی و بروتا جاماییکای و مکزیکی تنها ایرنیها وکمی هم افغانها مثله آتیش سرقلیون می مونن زود باهاتگرم میشن زود هم سرد میشن هیچ ملیتی دیگه انطورندیدم تا هالا
    1
    4
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    Liberte - ارومیه، ایران
    چندتا از این ویژگی ها بیش از بقیه در ایرانیان نمود داره: شخصیت پرستی که متاسفانه منجر میشه به عدم اعتماد به نفس در برابر یک شخصیت سیاسی ، یک پزشک یا یک ورزشکار. ظاهر نگری که منجر به این همه جراحی های زیبایی بی مورد میشه و سطحی نگری و زیاده گویی که منجر به وراجی و پرگویی در دنیای حقیقی یا دخالت در صفحات اجتماعی دیگران در دنیای مجازی میشه. این سه خصلت ایرانیان خیلی مذموم و نکوهیده است.
    0
    5
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۷
    hamidesabz - لندن، انگلستان
    سالهاست در خارج از ایران در میان ملت های مختلف زندگی کردم ، همه این خصوصیت هایی که برشمردید خصوصیات انحصاری ایرانیان نیست! همه این خصوصیات در همه اقوام و ملیت های مختلف مشترک است و یافت میشود! اما در شرایط سخت و رقابتی این خصوصیات به شدت نمودار میشود!
    1
    7
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۸
    scandal - برلین، آلمان
    @ به نویسنده و همه مردم ایران: خود کم بین بودن که همان متکی به نفس بودن ما در حد "صفر" است، باعث بدبختی ما و فرهنگ ما شد! همانند وجود آن روانشاد شاه شاهان که او را ستمگر می‌پنداشتیم و چه از آن تغذیه رایگان که آنرا آشغال می‌پنداشتیم! از جشن مهرگان و رقص و شادی آن در خیابانها و یا "هفته نیک" که شاگرد محصل ها با فروختن شکلات پول آنرا به اداره فرهنگ می بخشیدند تا با آن پول کار خیری انجام دهند! از داشتن لهجه شمالی و ترکی بگذریم که باعث تمسخر دیگران میشد! تا کی؟! یک کم متکی به نفس باشیم و به همچنین انسان! اینقدر خود را مفلوک و بدبخت نپنداریم و و و!
    2
    6
    ‌پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۱:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
    [::آزاذه - تهران، ایران::]. گرامی دست شما درد نکنه ، کامنت های بسیار خوبی بودند ، با سپاس
    4
    4
    جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۴:۰۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
    متاسفانه ، جهل ، خرافات ، غیرت پرستی ، فرهنگ چشم هم چشمی ، کنایه زدن ، تمسخر ، خود گدازی و غریبه نوازی ، چاپلوسی ، ریشه های عمیق در ایران دارند . در همین کالیفرنیا که از تقریبا نیم قرن پیش ایرانیان عمدتا تحصیل‌کرده ، فرهیخته ، پولدار زندگی می‌کنند ، تا دلتان بخواهد همچنان چشم هم چشمی ، و پز دادن رایج است ، از هزار جا وام میگیرند که ماشین آخرین سیستم و بهتر داشته باشند .‌
    3
    4
    جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۴:۱۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    آزاذه - تهران، ایران
    [::kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد::]. قابل شما را نداره
    3
    3
    جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۵
    samak - پاریس، فرانسه
    این باصطلاح دکتر ملکیان، با استناد به فرهنگ حوزوی خودش، گرته هایی از کتابها ی دست دوم روانشناسی آمریکایی را مثل شله زرد نذری به خورد این و آن میدهد. بی سواد زبان ریزی که بجز قر قره، کار دیگری از وی نمی اید. در این وانفسای قحط الرجال ایران، هر سخفی، خود را دُر یمانی می نماید.
    0
    2
    جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.