۴ ماه زندگی مخفیانه به خاطر درگیری مسلحانه با همسایه

مرد جوان که پس از 4 سال زندگی سخت در هلند به ایران برگشته بود در جریان درگیری مسلحانه با همسایه‌اش گرفتار زندان شد.
 
 حدود چهار ماه قبل وقوع یک تیراندازی در ساختمانی مسکونی به پلیس اصفهان اعلام شد. به‌دنبال این خبر مأموران بلافاصله راهی محل شده و با بدن نیمه جان مرد جوانی مواجه شدند که با شلیک گلوله مجروح شده بود. دو مرد جوان نیز سطحی جراحت برداشته بودند. در تحقیقات مشخص شد که دو همسایه دیوار به دیوار باهم درگیر شده‌اند که یکی از آنها اقدام به تیراندازی کرده و گریخته است.
دستگیری در پایتخت
بدین ترتیب تحقیقات برای دستگیری عامل این تیراندازی به‌نام کیومرث آغاز شد. در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که کیومرث از اصفهان فرار کرده است و هیچ رد و سرنخی از او در دست نبود. اما در ادامه تحقیقات کارآگاهان موفق شدند 4 ماه بعد سرنخی از مرد جوان به دست آورند که بلافاصله راهی تهران شدند و با هماهنگی‌های قضایی با بازپرس  ایرد موسی از شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت مرد جوان دستگیر شد. متهم زمانی که در مقابل بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت، از آنجا که فکر می‌کرد در آن حادثه تیراندازی مرد همسایه را به قتل رسانده در حالی که بسیار ترسیده بود گفت: نمی‌خواستم او را بکشم. باور کنید همه چیز در یک لحظه عصبانیت رخ داد. اسلحه متعلق به مرد همسایه بود نه من. نمی‌دانم چرا این‌طور شد باورم نمی‌شود در چهل سالگی قاتل شده باشم. در این مدت یک شب هم خواب راحت نداشتم و مدام کابوس می‌دیدم. کابوس طناب دار.
اما در ادامه رسیدگی به این پرونده بازپرس به وی گفت که قتلی رخ نداده است و بدین ترتیب باتوجه به اینکه حادثه در استان اصفهان رخ داده بود متهم با قرار عدم صلاحیت به اصفهان منتقل شد.
گفت و گو با متهم
از اینکه قاتل نیست بسیار خوشحال است و نفسی براحتی می‌کشد. وی در گفت و گو با خبرنگار «ایران» از جزئیات حادثه گفت.
چرا با همسایه ات دعوا کردی؟
خانه او پاتوق معتادان شده بود. سرو صداهای عجیب و غریبشان آسایش را از من و همسایه‌ها گرفته بود. شب حادثه از او خواستم که کمی مراعات کند اما او اسلحه به رویم کشید و مرا تهدید کرد. با آنها درگیر شدم و اسلحه‌اش را گرفتم و بی‌هدف شلیک کردم. وقتی به خودم آمدم دیدم میثم و دوستانش غرق در خون هستند و از ترسم شبانه با همسرم فرار کردم و به تهران آمدم.
الان چه حسی داری؟
از اینکه زنده مانده خیلی خوشحالم. در این چهار ماه مدام کابوس می‌دیدم. برای همین هم فرار کردم و به تهران آمدم. من زندگی پر فراز و نشیبی داشتم.
بیشتر توضیح میدهی؟
4 سال قبل تصمیم گرفتم به هلند بروم. می‌خواستم پولدار شوم و راحت زندگی کنم. به همین خاطر 4 هزار دلار به یک قاچاقچی انسان دادم تا مرا به کشور هلند ببرد.شاید باور نکنید اما حدود 100 کیلومتر پیاده روی کردیم. با مهاجران دیگر که آنها هم می‌خواستند غیرقانونی به اروپا بروند از جنگل و کوهستان عبور می‌کردیم و هر لحظه خطر در کمینمان بود. شب‌ها که می‌خوابیدم فکر نمی‌کردم صبح بیدار می‌شوم. 9 ماه سفرم طول کشید و از 11 کشور گذشتیم تا رسیدیم هلند.
پس چرا به ایران آمدی؟
بدبختی از هلند شروع شد. ابتدا به کمپ رفتم و باید هفته‌ای 58 دلار پرداخت می‌کردم. برای تأمین این پول مخفیانه از کمپ خارج می‌شدم یا در رستوران کار می‌کردم یا ماشین می‌شستم و درآمدم هفته‌ای 450 دلار بود. 4 سال عذاب کشیدم و دور از خانواده‌ام بودم البته 8 ماه آخر همسرم پیش من آمد. او هم غیرقانونی آمد که مدتی بعد متوجه شدیم باردار است اما به‌دلیل شرایط سخت آنجا فرزندمان سقط شد. آنقدر زندگی برایمان سخت شد که قید زندگی در هلند را زدیم و به ایران بازگشتیم. اینجا در اصفهان خانه‌ای گرفتیم و می‌خواستیم در آرامش زندگی کنیم که از شانس بدم گرفتار همسایه‌ای شدیم که آرامش را از ما گرفته بود و سرانجام هم که درگیری مسلحانه رخ داد و من به تصور اینکه مرتکب قتل شده‌ام باز زندگی سختم شروع شد و مجبور بودم با هویت جعلی مخفیانه زندگی کنم.
+6
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.