یک رمان ممنوع در ایران: روایت «بختیار» از «طایفه آخوند»

 زمان رمان، آخرین سال‌های حکومت قاجار است و نویسنده، با توصیف وضعیت معیشتی خانواده بختیار، ارزشی مردم‌شناسانه به اثر خود می‌بخشد. رادیو فردا ، آرش گنونی
اعتراضات کارگران ایرانی در ماه‌های گذشته که به نظر می‌رسد دیگر پایانی ندارد و نیز سرکوب شدید آن از سوی حکومت جمهوری اسلامی همزمان ادامه دارد، بار دیگر بازتاب مشکلات کارگران در ادبیات یا همان «ادبیات کارگری» و پیشینه آن در تاریخ ادبیات ایران را حتی در رسانه‌های داخل این کشور مطرح کرده است.
 
در این شرایط، صرف نظر از این که ادبیات کارگری ایران در دهه‌های اخیر چه وضعیتی داشته و چه کسانی سرآمدان آن به شمار می‌روند، معرفی رمان «روز سیاه کارگر» نوشته احمدعلی خداداده که از آن به عنوان «نخستین رمان ادبیات کارگری ایران» نام برده می‌شود، ضروری به نظر می‌رسد. زیرا این رمان به دلیل محتوای بی‌پرده‌اش، امکان چاپ در ایران را ندارد و نسل جدید خوانندگان به ویژه در ایران، به ندرت با این رمان و نویسنده‌اش آشنا هستند.
 
اولین جلد از رمان دو جلدی «روز سیاه کارگر» در تاریخ ۱۳۰۵ و دومین جلد، دو سال بعد، در ۱۳۰۷ در کرمانشاه منتشر شد.
سه سال پیش، ناصر مهاجر و اسد سیف، دو نویسنده و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپا، با ویرایش تازه‌ای از این رمان، انتشار هر دو جلد در یک مجلد، نوشتن پیشگفتار و توضیحات، اضافه کردن ترجمه فارسی پیشگفتارهای چاپ روسی و کردی و نیز مقاله‌ای به ترجمه سروش حبیبی، گامی مهم در حفظ و ثبت این اثر ماندگار ادبیات فارسی برداشتند. این کتاب از سوی نشر نقطه در آمریکا منتشر شده است.
اهمیت رمان روز سیاه کارگر
پیش از انتشار اثر پژوهشی ناصر مهاجر و اسد سیف در خارج از ایران، حسن میرعابدینی در کتاب معروف «صد سال داستان‌نویسی ایران» به رمان «روز سیاه کارگر» نیز پرداخته بود.
 
میرعابدینی در فصل «رمان اجتماعی» که یکی از فصل‌های بخش اول جلد اول کتاب «صد سال داستان‌نویسی ایران» را تشکیل می‌دهد، در ابتدا به ویژگی کلی اولین رمان‌های اجتماعی در ایران می‌پردازد و می‌نویسد: «مقابله احساسی قهرمان رمان با جامعه که عاقبت به شکست قهرمان و پذیرش وضعیت موجود توسط او می‌انجامد، خصلت تمامی رمان‌های اجتماعی است.»
 
این پژوهشگر سپس با اشاره به رمان «روز سیاه کارگر» که احساسی بودن آن از همان عنوان رمان مشخص است، می‌نویسد که این رمان در میان رمان‌های اجتماعی دوره خود، «پدیده استثنائی» به شمار می‌رود.
 
همچنین باقر مؤمنی، نویسنده و پژوهشگر که برای نخستین بار قسمتی از این رمان را در نشریه «فصلی در گلسرخ» منتشر کرد، درباره این رمان نوشته است: «تسلط نویسنده بر روابط اجتماعی طبقات گوناگون اجتماعی و زبان ساده او در تصویر این روابط و مناسبات زندگی در وجوه گوناگون آن تحسین‌برانگیز است.»
 
به نظر می‌رسد که خود «احمد علی خان خداداده دینوری» (۱۲۶۱ تا ۱۳۳۴) نویسنده رمان «روز سیاه کارگر» نیز از همان سطرهای آغازین جلد اول رمانش قصد داشته بر تفاوت رمانش با دیگر رمان‌های آن دوره تأکید کند.
 
او می‌نویسد که «عامه مصنفین کتاب و مورخین، سرلوحه کتاب خود را اول به نام سلطان و بعد به نام وزرا یا امرا مزین می‌نمایند» اما نویسنده «روز سیاه کارگر» قصد دارد که «برخلاف مصنفین سلف، دفتر خود را به نام طبقه کارگر و عامه رنجبر... زینت» دهد.
حسن میرعابدینی در فصلی از کتاب معروف «صد سال داستان‌نویسی ایران» به رمان «روز سیاه کارگر» پرداخته است. احمدعلی خداداده با بیان اینکه طبقه کارگر در ایران «تباه‌تر از همه جا»ست، به نوعی بر «نخستین» بودن کتابش در ادبیات کارگری ایران تأکید می‌کند و می‌نویسد: «تاکنون کتابی که مجموعه زندگانی یک نفر از دهگان صحرایی مشروحا باشد، دیده نشده».
 
رمان «روز سیاه کارگر» که زبانی ساده دارد، آن طور که خود نویسنده نیز تأکید کرده، دارای غلط‌های املائی است، زیرا نویسنده «نزد ملاهای نادان» تحصیل کرده است. با این حال، خداداده می‌نویسد که کتابش هر چند ظاهر رمان دارد، باطنش «حقایق و صدق» است و او گرچه «برای آیندگان» می‌نویسد، اما قصد ندارد «تاریخ‌نویسی» کند.
 
راوی رمان «روز سیاه کارگر» دهقان‌زاده کردی به نام «بختیار» است که نویسنده، داستان او و خانواده‌اش را بازگو می‌کند و وقایعی را نیز که راوی نمی‌توانسته شاهدش باشد از زبان دیگران روایت می‌کند. در واقع، خداداده که خود نیز کرد و اهل یکی از روستاهای کرمانشاه بوده، راوی را روانه دیگر روستاهای کردنشین ایران می‌کند و برای نوشتن رمان، از ژانر «سفرنامه» که شیوه‌ای رایج در آن دوره بود، بهره می‌برد.
 
هر چند که به اعتقاد میرعابدینی در این رمان «برخلاف دیگر رمان‌های آن دوره، از جمله‌های قصار ادبی و احساساتی خبری نیست»، اما در جاهایی از رمان به جملاتی چون ایران «قانونی راجع به رعیت ندارد»، یا «مشروطه فقط لفظ بود و معنا نداشت» برمی‌خوریم.
 
زمان رمان، آخرین سال‌های حکومت قاجار و مکان آن نیز سه استان کرمانشاه، کردستان و همدان است. نویسنده، ضمن توصیف وضعیت معیشتی خانواده بختیار، هم ارزشی مردم‌شناسانه به اثر خود می‌بخشد و هم با روایت سفرهای پی‌درپی راوی، از این روستا به آن روستا، و شرح رسم‌های حاکم و شیوه کارها، بار جامعه‌شناسانه کتابش را افزایش می‌دهد.
 
مثلاً می‌نویسد که خوراک یک روستایی ایران آن زمان، در تابستان «نان گندم و بعضی اوقات جو و ذرت و دوغ بز» است و اگر آبگوشت بخورد خود را «نیک‌بخت و عیاش‌ترین مردم روزگار تصور» می‌کند. در زمستان هم «آش‌های متعدد چون ترخینه و شلم و آش عدس و بلغور».
«روز سیاه کارگر» رمانی علیه روحانیان است و نویسنده در همان ابتدا از «ملاهای نادان» می‌گوید و در لابه‌لای کتاب به فساد آنان اشاره می‌کند. همچنین در جلد اول رمان، وضع نابسامان روستاها و مناسبات اجتماعی میان مالکان و رعیت‌ها و همچنین مسائلی چون مالیات‌ها، ناامنی راه‌ها و فقدان امکانات بهداشتی بازگو می‌شود.
رمانی علیه روحانیان و به نفع زنان
رمان «روز سیاه کارگر» بی‌شک رمانی علیه روحانیان است. علاوه بر اینکه نویسنده در همان ابتدای کتابش از «ملاهای نادان» می‌گوید، در لابه‌لای کتاب نیز به مناسبت‌های مختلف، به فساد آنان اشاره می‌کند.
 
مثلاً آنجا که پدر راوی به خاطر اعتراض به ظلم، زندانی می‌شود، مادر راوی برای رهایی شوهرش تنها الاغ خانواده را به یکی از علمای سنقر پیشکش می‌کند. یا وقتی خواهر راوی نمی‌تواند سهم ارث خود را از خانواده شوهرش که از خاندان علماست بگیرد، یکی از روحانیان به راوی که قصد شکایت داشت، می‌گوید: «احمق مگر نمی‌دانستی رئیس عدلیه‌ها قابل نیستند، وزرا دست‌نشانده ماها می‌باشند و ... احکام شرع مبین به میل ماها جاری می‌شود. شما می‌خواستید از من مال بگیرید؟»
 
یا در فصلی که راوی به عراق می‌رود، به «تجارت حمل جنازه» که سود فراوان داشت و از سوی روحانیان در شهرهای مذهبی رونق دارد، اشاره می‌کند. ناصر مهاجر و اسد سیف در پیشگفتار رمان به مقاله‌ای از «ایران نامه» اشاره کرده‌اند که در آن از قول یکی از اعضای کمیته امداد کمیسیون مرزی ترک و ایران در نیمه قرن نوزدهم میلادی آمده است: «علمای شیعه با تشویق تجارت حمل جنازه، موقعیت شهرهای مقدس عتبات را به عنوان مرکز عبادی شیعیان مستحکم می‌کردند.»
 
همانطور که مهاجر و سیف تأکید کرده‌اند، با گذر زمان و کندوکاو در زندگی اجتماعی ایرانیان، بختیار (راوی رمان) به این نتیجه می‌رسد که «طایفه آخوند» در تحمیق مردم نقش اساسی داشته و دارد.
«روز سیاه کارگر» علاوه بر جنبه‌های ملی‌گرایانه، در ستایش زنان به ویژه زنان کارگر نیز نوشته شده است نویسنده رمان «روز سیاه کارگر» با اینکه مذهبی است، وجود طبقه روحانیان را یکی از بزرگترین موانع ایران در راه پیشرفت و توسعه می‌داند. او در واقع خواهان «سلب نفوذ و قدرت» روحانیان است.
 
او جلد دوم رمان خود را اینگونه به پایان می‌برد: «بختیار با کمال اطمینان وعده به خان مزبور داد که در آینده، این قوم آخوند که بر خلاف مملکت و شاید مشی عمومی است، نابود گردند.»
 
با این حال، در پیشگفتاری که اسد سیف و ناصر مهاجر بر این رمان نوشته‌اند، آمده است: «شکستن همه مشکلات بر سر آخوند، البته نوعی تقلیل‌گرایی در شناخت واقعیت تاریخی است. موانع برنشستن تجدد در ایران را باید در مجموعه‌ای از عوامل بازجست.»
 
رمان «روز سیاه کارگر» علاوه بر جنبه‌های ملی‌گرایانه، در ستایش زنان به ویژه زنان کارگر نیز نوشته شده است. مادر، همسر و خواهر راوی، هر یک زنان زحمت‌کش و شجاعی هستند که به سهم و با توان خود با بی‌عدالتی مبارزه می‌کنند.
 
میرعابدینی در اهمیت «روز سیاه کارگر» نوشته است که این رمان «زنان کشاورز را به عنوان اعضای طبقه اجتماعی معینی مورد توجه قرار می‌دهد.»
 
قرار بود جلد سوم رمان «روز سیاه کارگر» هم منتشر شود، زیرا نویسنده در پایان جلد دوم، از انتشار جلد سوم خبر می‌دهد، اما چنین اتفاقی نیفتاد.
تأثیرپذیری از ادبیات جهان و ترجمه به دیگر زبان‌ها
رمان «روز سیاه کارگر» در شرایطی نوشته شد که به نظر می‌رسد نویسنده تحت تأثیر رمان‌های قرن نوزدهم اروپا بود. رمانتیسم، رئالیسم و ناتورالیسمی که در این رمان دیده می‌شود، یادآور آثار هوگو، بالزاک، زولا و دوماست.
 
همچنین ناصر مهاجر و اسد سیف تلخی و گزارش سیاه و همچنین نقد مذهب در رمان «روز سیاه کارگر» را با رمان «محاکمه» نوشته کافکا مقایسه کرده‌اند، هر چند تأکید کرده‌اند شکی نیست که نویسنده، این اثر کافکا را نخوانده بود. مهاجر و سیف می‌نویسند: «بختیار و ژوزف کا، هر دو در برابر دادگاه متهم به جرمی هستند که مرتکب نشده‌اند.»
 
صرف نظر از تأثیرپذیری نویسنده رمان «روز سیاه کارگر» از ادبیات جهان، ترجمه زودهنگام این رمان به یک زبان خارجی، اتفاقی نادر در ادبیات ایران به شمار می‌رود.
 
رمان «روز سیاه کارگر» سه سال پس از انتشار به زبان فارسی، به زبان روسی ترجمه و در سال ۱۳۰۹ در مسکو به چاپ رسید. گرچه به نظر می‌رسد که ترجمه این رمان به روسی یک اقدام سیاسی و آن طور که ا. شهری در مقدمه چاپ روسی نوشته در جهت انقلاب اکتبر بود.
 
از این کتاب در اتحاد جماهیر شوروی سابق چنان استقبال شد که در مدت زمان کوتاهی به چاپ سوم رسید. همچنین در ۱۳۱۴ این کتاب در تاشکند به چاپ رسید. شهری در مقدمه خود نوشته بود: «کتاب خداداده بیش از آنکه با کارگران مناطق شمالی اتحاد جماهیر شوروی حرف بزند، با زحمتکشان آسیای مرکزی سخن می‌گوید.»
 
اما حدود هفتاد سال بعد، این رمان به قلم عبدالله مردوخ، در سال ۱۳۷۴ به کردی ترجمه شد. مترجم زبان کردی در مقدمه‌ای که بر این کتاب نوشته، به اهمیت این کتاب برای کردها اشاره کرده و آورده است: «خداداده در بسیاری از موارد به آداب و رسوم کردها می‌پردازد و به بهترین شیوه، شادی و سوگواری، چگونه ساختمان‌سازی، پرورش گاو و گوسفند، شخم زدن زمین و امورات کشاوری و زندگی ییلاق و قشلاق را ترسیم کرده است.»
 
همچنین در مقاله‌ای که از سوی آکادمی علمی جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان به چاپ رسید، از «رئالیسم اصیل و عمیق» این رمان و همچنین «تیزبینی و چیره‌قلمی» نویسنده‌اش ستایش شده است.
 
گرچه دلبستگی احمدعلی خداداده به کمونیسم و هواداری او از شوروی سابق، وجه ایدئولوژیکی به رمان «روز سیاه کارگر» می‌بخشد، اما این موضوع هیچ از ارزش ادبی و تاریخی این رمان و همچنین جنبه‌های جامعه‌شناسانه و مردم‌شناسانه آن نمی‌کاهد.
+31
رأی دهید
-2

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۸۱
    گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
    بر عکس روایت های چپول های ایرانی که همه چیزشان کپی برداری از شرایط اروپای قرن نوزدهم و نوشته های کارل مارکس هست. تا این زمان حتی یک مورد جدی از حرکت نوع کارگری و کشاورزان در ایران وجود نداشته و نه تنها دیدگاه این چپول ها ملی نیست بلکه از بافت اجتماعی مردم کشور ایران هم اطلاعات اندکی دارند. تمام اعتراضات مثلا کارگری در ایران توسط کسانی صورت گرفته که حتی یکروز کارگری نکرده اند و اینان وکیل مدافع کسانی شده اند که اصلا خودشان معترض نیستند و این مثلا انتلکتوال ها بیشتر بدنبال اهداف مفتخوری خودشان بوده اند
    4
    20
    جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۸
    scandal - برلین، آلمان

    شگفتا، عجب سرنوشتی این خاندان پهلوی دارند!؟ آن رضا میرپنج، به تن مردم ایران لباس کرد و از آنان آدم ساخت و آن پسر با برکت و شادی به راه پدرش ادامه داد و الان نوه آن بزرگ مرد، باید باز با افکار پوسیده ایران دست و پنجه نرم کند و به ...‌..بپردازد! چرا ما آدم بشو نیستیم!؟
    7
    31
    جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.