ابران وایر نوشت: جانی مور (نویسنده و مامور عالیرتبه کمیسیون آزادی مذهبی ایالات متحده)
امسال چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی در ایران است؛ اتفاقی که بسترساز ناآرامیهای خاورمیانه شد؛ حوادثی که تا به امروز ادامه دارند و آنقدر مکرر که متاسفانه ما به شنیدن آنها عادت کردهایم.
وقتی من به این انقلاب فکر میکنم، همیشه از خود میپرسم چه میتوانست شود و چه شد؟ مساله من، تضاد آشکار ایدههای اسلامی است که این انقلاب معرفی کرده با ایدههای اسلامی که من از رهبر مسلمان دیگری خواندهام؛ رهبری که با نوشتهاش بیش از هزار سال پیش درباره وظایف یک فرد نسبت به همسایهاش بیشک شما را هم شگفتزده خواهد کرد: «وقتی همسایهات غایب است، منافع و صلاح او را پاس دار و در حضورش وی را محترم شمار. وقتی او را رنجیده از بیعدالتی مییابی، به یاریش بشتاب. هرگز دنبال یافتن نقطه ضعف یا مشکلی در همسایهات نباش و اگر به هر رو و به صورت تصادفی از مشکلی درباره او باخبر شدی، آن را از سایرین مخفی دار. در عین حال، اگر احتمال این وجود داشت که به حرفت گوش سپارد، سعی کن وی را در رفع عادت یا رفتار بدش یاری رسانی.»(رساله الحقوق)
ما قطعا میتوانیم از نظرات روشنگرانهای نظیر این مورد در دنیای مدرن امروز بهره بگیریم؛ دنیای مدرنی که با وجود آموزش، ثروت و رفاهی که در آن کسب کردهایم، هنوز نیاموختهایم با همسایه خویش که متفاوت از ما میاندیشد، به نظر میرسد، اعتقاد دارد یا رای میدهد، با احترام و روی باز برخورد کنیم.
این رهبر ادامه میدهد: «هیچگاه همسایهات را در هنگام مصیبت تنها نگذار. اگر هر بدی در حق تو کرد، او را ببخش. خلاصه این که بر اساس اصول اخلاقی اسلام، زندگی شرافتمندانهای با همسایهات داشته باش.»
این کلمات زیبا نیازمند مدارا، همزیستی مسالمتآمیز و جامعهای است که این ارزشها را ترویج میکند. این کلمات بازتاب دهنده یک اصل اساسی در ادیان ابراهیمی است که در هر یک از آنها به نحوی منحصر به فرد تدوین شده است؛ این اصل که همه آدمیان، مرد، زن و بچه، به دست خود خدا خلق شده و جزیی از او را با خود دارند.
با این وجود، به خاطر رهبری شیعی در ایران، بسیاری از مردم جهان سخت باور خواهند کرد که این جملات ارزشمند نوشته یکی از محترمترین شخصیتهای مذهب تشیع است؛ «علی بن الحسین»[امام سجاد، امام چهارم شیعیان]، نتیجه محمد پیامبر، بنیانگذار دین اسلام.
من به عنوان دانشآموخته مذهب، گاهی از خود میپرسم خود شهروندان ایرانی که هر روز شاهد ابراز نارضایتی آنها از حکومت خویش در شبکههای اجتماعی هستیم، چهقدر باید از این واقعیت ناراحت باشند که دین دیرینهشان توسط افراطیگران ربوده و تفسیر میشود. آنها خودشان بهتر از هر کسی میدانند که حکومتشان حافظ راستین دین اسلام نیست بلکه ملغمهای است از ایدههای سیاسی اسلام و مارکسیسم؛ ایدهای که در همین صده پیش به مراتب آزموده شد و جهان را با رنج و آشفتگی فراوان رها کرد. اگر شما هم شکی در تاثیر شگرف مارکسیسم بر ایدههای اندیشهپردازان مسلمان دارید، کافی است نگاهی به آثار «علی شریعتی» و «سید قطب» داشته باشید. آن وقت قانع خواهید شد که این متفکران در اندیشههای خود به شدت بر اندیشههای مارکسیسم متکی هستند.
آیتالله خامنهای، ولی فقیه فعلی ایران و سرسپردگانش و نبز آیتالله خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، تعریف جدیدی از مذهب شیعه برای جهانیان ارایه کردهاند که به اصل اسلام شیعی بی ارتباط است و فقط در راستای تحصیل قدرت سیاسی و شخصی برای خودشان بوده و هست. به جای این که شیعه مذهبی باشد پر از نیات خیر و حسنه در ارتباط با همسایگان و آشنایان، مذهب خمینی و خامنهای خود شهروندان ایرانی را به بدترین نحو قربانی کرده است. حکومت ایران شهروندان زنی را که به حجاب اجباری تن ندهند، به زندان میافکند و دست به رفتارهایی داعشگونه مانند اعدام در ملاء عام میزند. همچنین این رژیم به سرکوب بیرحمانه و تعقیب قضایی هزاران شهروند به خاطر گرایش دینی آنها میپردازد؛ به ویژه بهاییان، دراویش و مسیحیان. وفاداران به مارکسیسم، از غرب متنفرند در حالی که شهروندان ایرانی به شدت خواهان آزادیهای شخصی، تحصیلات، اینترنت سریع و بدون سانسور و زندگی در دنیای مدرن هستند. اینها تنها اموری است که خامنهای بر مردم خویش روا داشته است.
خارج از ایران، حمایت از اقدامات تروریستی و ترور مستقیم اشخاص مختلف توسط رژیم ایران تا کشورهای مختلف اروپایی تجاوز کرده است. واقعا چه طنز تلخی است که فرانسه و آلمان در حال منازعه برای دفاع از «برجام» و حفظ توافقنامه با ایران بودند وقتی این کشور در حال طراحی و پیادهسازی بمبگذاری مراسم «سازمان مجاهدین خلق»، که یک سازمان اپوزیسیون رژیم ایران است، در پاریس بود؛ ماموریتی شرمآور با مامورانی ایرانی که در آلمان و فرانسه میزیستند.
تمام این اقدامات شرورانه و مثالهای موجود بیشمار دیگری، همه و همه تحت نام دین و خدا انجام شدهاند؛ اقداماتی که نه تنها بر اساس هرگونه معیاری، غیرانسانی تلقی میشوند بلکه قطعا غیرمذهبی نیز هستند. برای مثال، نگاهی داشته باشید به این خبر که ایران بیش از ۱۰۰ مسیحی را درست در میان مراسم جشن ظهور و چند روز مانده به کریسمس بازداشت کرد.
آیا این اسلام شیعی همان اسلامی است که ایرانیان عادی نیز از آن حمایت میکنند؟ قطعا این طور نیست بلکه دینی است که توسط دیکتاتورشان به آنها تحمیل شده است. ایرانیان باید همواره به اقدامات خود در اعتراض به رژیم فعلی در هر گوشه از کشور خویش ادامه دهند به امید روزی که دین واقعی خویش، همان نسخه راستین پیامبر اسلام را باز پس گیرند. خود پیامبر محمد روزی به مسیحیان ساکن ایران نوشت: «شما هیچوقت به خاطر دین یا مناسک مذهبی خود مورد تعقیب قرار نخواهید گرفت بلکه حتی اجازه خواهید داشت عبادات خود را در کلیسای خویش انجام داده و مناسک مذهبی دینتان را گرامی دارید.»
آیتالله خامنهای تا کی به مصاف رودررو با پیامبر محمد و نقض گفته و سنت وی خواهد رفت؟ بسیاری از مسیحیان، از جمله خود من هر روز برای ایرانیان دعا میکنیم تا روزی به آرزوی خویش در دستیابی به آزادی و زندگی در دنیای مدرن برسند. اما به نظر میرسد عزت این تمدن باستانی امروز به شدت تحت خطر باشد و متاسفانه تمام آن اقدامات شرورانه نیز تحت نام خدا و دین انجام میشوند. همه این داستانها من را یاد گفتههای ارزشمند دیگری میاندازند که برای ایران شیعه امروز آشناترند:«من چون ذلیلان دست ذلت به شما ندهم و مانند بردگان بار ظلم و ستم شما را به دوش نمی کشم. چهقدر ذلت از ما دور است.»(امام حسین)
او ادامه داد: «آیا نمیبینید؟ دیگر نمیشود دین خدا را در هیچ جایی یافت.»
پیام حسین در کربلا، نپذیرفتن حاکمی ظالم و اجتناب از سیاسی کردن دین بود.
منبع: ابران وایر