رکنا : سوم بهمن ماه سال جاری پسری 17 ساله به نام دانیال رمضانی در مدرسه شهید مطهری واقع در خیابان سراج تهران هنگام زنگ ورزش مشغول والیبال بازی کردن بود که در یک حادثه بند یکی از انگشتانش می شکند.
در ادامه دانیال برای درمان همراه والدین خود به یکی از بیمارستانهای تهران واقع در خیابان هنگام می رود اما بنا به دلایلی کادر پزشکی از آنها می خواهد فردا برای گچ گرفتن انگشت دانیال بیایند. فردای آن روز دانیال به بیمارستان می رود که باز هم به خاطر اینکه دکتر بیمارستان در حال عمل کردن یک بیمار بود، کادر پزشکی دوباره از آنها می خواهد فردا برای درمان بیایند.
فردا آن روز ( جمعه ) پنجم بهمن ماه سال جاری دانیال همراه مادر و پدر خود به بیمارستان می رود. کارهای بستری شدن و امضا برای درمان انجام می شود، دانیال برای پین گذاری به اتاق عمل می رود، داروی بی هوشی تزریق می شود، بنا به تشخیص پزشک مربوط دانیال می بایست بی هوش شود تا کارهای پین گذاری انجام شود. ترس و اضطراب بی دلیل دانیال را فرا گرفته بود، چرا می ترسد، یک پین گذاری ساده که انقدر ترس ندارد. اما شاید ترس های او بی دلیل نبود انگار خود دانیال هم می دانسته که این لحظه آخرین باری است که چهره مادر و پدر خود را می بیند. هشت دقیقه از عمل می گذشت که یک دفعه دانیال افت فشار عجیبی پیدا کرد، دکتر اتاق عمل از کادر پزشکی می خواهد سریعا دکتر احیا را خبر کنند، یک شکستگی بند انگشت باعث ایست قلبی دانیال شده بود. دکتر احیا خود را به بیمار می رساند و احیای دانیال انجام می شود، احیا موفق آمیز بود دانیال برگشت اما مغز سیگنالی دریافت نمی کرد سطح هوشیاری به عدد 3 رسیده بود و خلاصه داستان مرگ مغزی.
این ها صحبت های دایی دانیال با خبرنگار رکنا است که روز حادثه را شرح می دهد، قبول کردن این حادثه برای همه اعضای خانواده سخت است، هیچکس باورش نمی شود که یک شکستگی ساده انگشت مرگ دانیال را رقم زده باشد.
دایی دانیال در ادامه می گوید: بعد از این اتفاق پیش هر دکتر مغز و اعصاب که بگویید رفته ایم حتی قصد داشتیم دانیال را به بیمارستان عرفان منتقل کنیم. اما طی مکاتباتی که مسئولان بیمارستان با بیمارستان عرفان داشتند این موضوع منتفی شد به خاطر اینکه احتمال داشت جا به جایی به دستگاها آسیب بزند و همه امیدمان از بین برود. این موضوع را به یکی از دوستانم که دکتر است درمیان گذاشتم، او پرسید سطح هوشیاری دانیال چقدر است، سطح هوشیاریش 3 بود، دوستم به من گفت بیمارستان شما را بازی داده است، سطح هوشیاری 3 یعنی تمام یعنی مرگ مغزی هیچ امیدی نیست.
چند روز از کما رفتن دانیال گذشته بود که خواستیم دستگاه ها را قطع کنیم اما کادر بیمارستان نگذاشتند در این مدت مادر و پدر دانیال کلی نذر و نیاز کردند، دانیال تنها فرزند آنها بود، مادر و پدرش به خاطر مرگ او یک شبه پیر شدند.
" بیمارستان واقعیت را به ما نمی گوید، چرا یک دفعه دانیال ایست قلبی کرده است؟ چه اتفاقی در اتاق عمل افتاده؟ نمی دانم کدام بیمارستان به خاطر یک پین گذاری ساده بیمار را بی هوش می کنند؟ پزشک دانیال گفت که او افت فشار داشت مگر بیمارستان مریضی را که می خواهد بی هوش کند تمام آزمایش هایی را که نشان دهد بیمار ممکن است در حین عمل به چه مشکلاتی بر بخورد انجام نمی دهد؟ حتی یک دلیل دیگر که برای افت فشار دانیال آورده اند ترس و اضطراب او قبل عمل است. تا آن جایی که من پرس و جو کردم اضطراب روی بی هوشی تاثیر ندارد.
دایی دانیال می گوید: چهارشنبه هفدهم بهمن ماه دانیال به خاطر ایست قلبی فوت کرد و پدر دانیال تصمیم بر این داشت که اعضای بدن او را اهدا کند. اما رفتار دکتر دانیال باعث شد پدر او از این کار منصرف شود. قرار بر این بود که یک کمیسیون پنج نفره برای علت مرگ مغزی دانیال برگزار شود اما روزی که قرار بود این اتفاق بیوفتند خبری از اعضای کمیسیون نشد و بازرسی که از دانشگاه شهید بهشتی برای بررسی آمده بود پدر و عموی دانیال را خواست تا با آنها صحبت کند، روز سومی بود که دانیال در کما به سر می برد و دستگاه ها هنوز به او وصل بودند، آن دکتر هنگامی که دید پدر دانیال وضعیت خوبی ندارد از او خواست آنجا را ترک کند تا با عموی دانیال صحبت کند. دکتر به عموی دانیال گفته بود که دانیال مرگ مغزی شده است و او برادرش را راضی کند تا اعضای بدن دانیال را اهدا کنیم.انگار جان یک انسان برایشان ارزشی ندارد در آن زمان که همه ما امید داشتیم دانیال چشمانش را باز کند آن دکتر این حرف را می زند، برای همین پدر دانیال تصمیم گرفت اعضای بدن او را اهدا نکند.
دایی دانیال در آخر گفت: دانیال فوت شد و از این دنیا برای همیشه رفت هیچ چیز نمی تواند او را برگرداند اما نباید حقوق هیچ شخصی پایمال شود. قصور پزشکی در این حادثه کاملا مشهود است ما تا زمانی که جواب کالبدشکافی دانیال بیاید منتظر هستیم. پسر معصوممان را سرپا، سالم و سلامت به دست کادر پزشکی بیمارستان سپردیم اما جنازه اش را به ما برگردانند. تمام پیگیری های ما هم برای این است که چنین بلایی سر کس دیگری نیاید و ما با رسانه ای کردن این حادثه قصد اطلاع رسانی داریم و از مسئولان می خواهیم نگذارند حق ما خورده شود.