مرد روز نوشت: من قرار نیست قصه بگویم. دوست دارم سرنوشت تقریبا خاص و به مقدار زیاد تصادفی خودم را برای تان تعریف کنم.
من یک هستم. کاش جامعه ما اینقدر بسته و با تصورات غلط از زن نبود و من می توانستم در خیابانها رژه بروم و زندگی ام را در معرض دید همه بگذارم.
همسرم ۲ سال پیش وقتی که مست بود در یک تصادف رانندگی فوت کرد. ۱۸ سال از ازدواج مان می گذشت. با همه وجود به او وفادار بودم. دوستش داشتم و هر کمکی که از من بر می آمد انجام دادم که الکلی نشود. اما از همان سال اول ازدواج، مشروب خوردن هایش به مرور او را به یک فرد الکلی تبدیل کرد …
متاسفانه هیچوقت هم نخواست بپذیرد که الکل خودش و زندگی مان را از بین می برد. مرد حساس و مهربانی بود ولی شرایط و روزگار با او که مردی بسیار باهوش و فنی بود نساخت. دو تا از شریک هایش از وضعیت الکلی بودنش سواستفاده کردند و کارخانه کوچک با درآمد زیاد را که با همت او راه افتاده بود از چنگش در آوردند.
من شغل خودم را که معماری است در طول زندگی مشترک حفظ کردم. ۴۸ ساله شدنم مصادف شد با بیوه شدنم… یک سال اول زندگی ام بدون هیچ تغییری گذشت اما کم کم متوجه شدم که مردان محیط کارم به من که می دانستند بیوه هستم توجه بیشتر نشان می دهند.
تجربه تلخ تعهد زناشویی که همه جوانی ام را از من گرفته بود باعث شد که به خودم قول دهم هرگز وارد یک رابطه جدی و طولانی مدت با هیچ مردی نشوم. ولی این قول باعث نشد که مرا از آشنایی و ایجاد رابطه با مردان منع کند.
از سال گذشته به نگاه ها و توجه مردانی که خودم می پسندیدم جواب مثبت دادم. داشتم ۵۰ ساله می شدم ولی قد بلند و اندامی که همیشه به خوبی حفظ کرده بودم مرا جوانتر نشان می داد. به خاطر شغلم، تمیز و مرتب و جدی لباس می پوشیدم و برای همین متوجه شدم مردانی را به خودم جذب می کنم که دنبال شخصیت مستقل و البته به نظر خودشان بی دردسر من بودند.
من هم با همین قصد مشخص با آنها دوست می شدم که دنبال هیچ تعهدی از طرف آنها نیستم. به مردان متاهل اصلاً رو نمی دهم و خوشبختانه در طی یک سال و نیم گذشته چندین معشوقه خوب و واقعاً محترم و دوست داشتنی داشته ام.
دو بار ناچار شدم رابطه ام را به هم بزنم چون دیدم توقع بیشتر از معشوقه از من دارند و صحبت از ازدواج و تعهد می کنند.
من فکر نمی کنم دچار افراط شده ام یا سبک زندگی و توقع من از مردی که می خواهم وقتم را با او بگذرانم پایین آمده است. من هیچوقت یک زن با تمایلات جنسی بالا نبوده ام. الان هم نیستم ولی موقعیتی که برای خودم ایجاد کردم به من اجازه می دهد که از سکس خوب لذت ببرم.
من به هیچ مردی در این مدت دروغ نگفته ام. نه در باره سن خودم نه در مورد احساسی که به آنها دارم. از همان اول هم قید می کنم که دوستی ما نمی تواند بیشتر از ۶ ماه باشد. به هیچکدام هم تا حد ممکن چیزی در باره معشوقه قبلی یا بعدی ام نمی گویم.
من تازه فهمیدم که مردها هم اگر بدانند دنبال ازدواج یا وابستگی مادی به آنها نیستی خیلی راحت تر و انسانی تر و حتی عادلانه تر رفتار می کنند. البته طبیعتاً خیلی هم خوشحالند که رابطه جنسی بدون دردسر و حتی هزینه نصیب شان شده است. من این فرصتی که برای شان ایجاد می شود را کم ارزش یا بد نمی دانم چون خودم تصمیم گیرنده و انتخاب کننده و پایان دهنده رابطه ام هستم.
اعتبار شغلی ام بیشتر شده است. خلاقتر از همیشه هستم. به سلامت و ورزشم می رسم و به معنای دقیق کلمه یک زن آزاد و مستقل هستم که از زنانگی ام مثل خیلی از مردهای مجرد، لذت کامل می برم.
من این موقعیت و شخصیتم را با بردباری و حتی تعهد طولانی به همسرم به دست آورده ام. من هیچ شکی ندارم که زن نجیبی هستم. وارد زندگی و حریم هیچ زن متاهلی نمی شوم. از مردان ضعیف النفس یا آنها که فقط زن برای شان یک وسیله جنسی است پرهیز می کنم.
من واقعاً از سطحی از شعور و تجربه برخوردار شده ام که نجیب ترین مردان مجرد را پیدا می کنم. پیش آمده است با مردی بوده ام که آه در بساط نداشته یا مردی معشوقه ام بوده که می توانست هر دختر جوانی را با ثروتش مجذوب خود کند.
من یک زن بیوه آزاد و مستقل با عطش جنسی آرام و تنظیم شده هستم. تعداد دفعاتی که رابطه جنسی دارم از یک زن متاهل شاید بیشتر نباشد ولی چون با مردان مختلف هستم هر کدام شان به اندازه یک ماه عسل، زیبا و جذاب و پرشور است.
منبع: مرد روز