همهی ما کسانی را میشناسیم که گاهی داستانهای باورنکردنی از مکانهای عجیب برایمان تعریف میکنند. برخی از آنها ادعا دارند که در طول شب، صداهای عجیبی شنیدهاند و حتا گاهی در مورد ارواح گذشتگانشان با ما صحبت میکنند که در بعضی روزها به آنها زل زدهاند. چه به داستانهای ماورالطبیعه اعتقاد داشته باشید و چه نداشته باشید، یک سری مناطق متروکه وجود دارند که داستانهای ترسناکی در مورد آنها گفته میشود. برخی از این داستانها در مورد ارواحی است که سالها سرگردان هستند و حتی شکنجه شدهاند.
در اینجا به 9 مکان گردشگری دنیا که به علت باورهای خرافی و قصه پردازی، به منبعی برای کسب سود از گردشگران تبدیل شده اند نگاهی می کنیم.
جزیره عروسکها (The Island of the Dolls)
بین تمام انسانهای قرن حاضر، ترس مشترکی از دلقکها، عنکبوتها و حتی پرواز وجود دارد که شاید در میان این موارد عجیبترین آن، ترس از عروسکهاست. تصور راه رفتن با چشمانی بیروح، تلوتلو خوردن و تمایل به کشتن انسانها در خواب، جزو لیست مواردی است که عروسکها را ترسناک میکند. حالا به جای یک عروسک به گروهی از عروسکها فکر کنید! اینکه این عروسکها در گوشهای از خانه یا در اتاق زیر شیروانی یا حتی آویزان از درختان به فکر کشتن شما هستند. ترسناک شد، نه؟
بد نیست بدانید جزیرهای در مکزیک به نام درXochimilco وجود دارد که در آن عروسکهای پلاستیکی به درختان آویزان هستند. خوشبختانه این عروسکها قرار نیست به دنبال شما بیفتند بنابراین از این بابت جای نگرانی نیست. اما دلیل حضور این عروسکها کمی ترسناک است. بر طبق افسانهها، مرد جوانی به نام جولیان سانتانا باررا به این جزیره نقل مکان میکند. وی بعد از مدتی، بدن دختری را در یک کانال نزدیک محل زندگی خود پیدا میکند که در کنار او عروسک شناوری وجود داشته است. جولیان عروسک را به یاد آن دختر از نزدیکترین درخت آویزان میکند. او ادعا کرده بعد از آویزان کردن عروسک از درخت، صدای قدمها و زمزمهها و حتی گاهی فریادهای دختری را میشنیده است. جولیان با آویزان کردن عروسکهای بیشتری تلاش میکند که آن دختر را آرام کند اما موفق نمیشود. میگویند صداهای آن دختر تا زمانی که جولیان در جنگل جان باخت ادامه داشته است. جالب اینجا است که گفته میشود جولیان توانسته بوده با روح دختر ارتباط برقرار کند. در حال حاضر این جزیره یک جاذبه گردشگری محسوب میشود و گردشگران ادعا میکنند که چشمان عروسکهای آویزان هر جا که میروند، آنها را دنبال می کنند.
بیمارستان هیلز واولی (Waverly Hills Sanatorium) بیمارستان هیلز واولی در ایالت جنوبی جفرسون در کنتاکی واقع شده است و در ابتدا ساختمانی دو طبقه بوده است که در آن از بیماران مبتلا به سل مراقبت میشده است. با توجه به اینکه کنتاکی بیشترین میزان مرگ و میر را در کشور به علت بیماری سل داشت، تصمیم گرفتند که این بیمارستان را گسترش دهند و هیلز واولی تبدیل به یک بیمارستان پنج طبقه برای بیماران مبتلا به «مرگ سفید» شد.
علت شهرت سل به نام مرگ سفید این بود که زمانی که فرد به این بیماری مبتلا میشد، رنگ پوست او رو به سفیدی میرفت. گفته میشود که حدودا 63 هزار بیمار تا قبل از اینکه این بیمارستان تعطیل شود، در اینجا مُردند. بعد از کشف درمان بیماری سل، این بیمارستان تبدیل به تیمارستان شد. از این دوره اتفاقات ماورالطبیعه شروع شدند. بازدیدکنندگان این بیمارستان ادعا میکنند که گاهی صداهای عجیب و غریب از راهروها شنیده میشود. برخی نیز ادعا میکنند که سایههایی را در قسمتهایی از ساختمان مشاهده کردهاند. وحشتناکترین بخش این بیمارستان اتاق شماره 502 است. این اتاق متعلق به زنی بوده که زمانی که مبتلا به بیمار سل بود، باردار شد. او خود را با سیم لامپ اتاقش دار زده بود.
چیچن ایتزا (Chichen Itza) هنگامی که به خانههای متروکه فکر میکنید، شاید خانههای ویکتوریایی یا حداقل یکی از خانههای قرنهای اخیر به فکرتان برسد. اینکه شاید این خانهها ارواحی داشته باشند یا خیر، آنقدر ترسناک نیست، به ویژه در برابر خرابههای متروکهای که ارواح هزار ساله را در خود پنهان کردهاند، این خانهها بیشتر شبیه شوخی هستند. ارواحی که اصولا محکوم به مرگ و سرگردانی در زمین شدهاند و حتی برخی از آنها بعد از شکنجه در این بخش از زمین، سالها سرگردان بودهاند.
چیچن ایتزا که مربوط به اقوام مایا است، مکانی بین مرگ و زندگی است. قوم مایا اعتقاد داشتند که مرگ، راه ارتباطی بین زندگی حاضر و زندگی بعدی فرد است. آنها قربانیانی را برای خدایان خود اهدا میکردند که در این میان قربانی انسانها چیز عجیبی برای آنها نبوده است. قربانیانی که روح آنها به گفته گردشگران هنوز در این منطقه حاضرند و گویی مشغول تماشای محل قربانی خود هستند. چندین گردشگر که از قسمتهای مختلف این خرابهها بازدید کردهاند، باورشان شده بود که تماشاگران عجیب و غریبی در کنار سالن راه میرفتند و همچنین برخی شعارهای قبیلهای در سراسر بخشهای مختلف شنیده میشده است.
آسایشگاه Trans-Allegheny Lunatic آسایشگاهی که در سال 1864 در وسترون ساخته شد، بعدها به بیمارستان ایالتی وستون تبدیل شد. این بیمارستان برای پاسخگویی به 250 بیمار آماده شده بود. بیمارستان بعد از گذشت مدت زمانی مجبور به پذیرش بیماران الکلی، معتادان و بیماران روانی شد. تعداد بیماران این بیمارستان به 2600 نفر رسید.
بیماران و کارکنان این بیمارستان مدام در حال عذاب کشیدن بودند که گویا این عذاب به جز دلایل بهداشتی و کمبود وسایل روشنایی، دلایل دیگری نیز داشته است. کارکنان این بیمارستان ادعا میکردند که روح سربازانی که در جنگ داخلی در این آسایشگاه بودهاند، را دیدهاند. حالا علاوه بر روح سربازان، روح بیماران و کارکنان بیمارستان نیز به ترسناک بودن این ساختمان کمک میکند!
عمارت سلطان (The Sultan's Palace) در مورد این عمارت که در نیواورلئان واقع شده، شایعات بسیاری وجود دارد. این عمارت در سال 1836 توسط مردی ترک ساخته شده است. وی ادعا میکرده که سلطان است. بعد از مدتی اقامت در این عمارت، همسایهها به وی مشکوک میشوند. علاوه بر اینکه وی چند زن و تعداد زیادی فرزند داشته، مهمانیهای عجیبی که در عمارت برگزار میشد بر شک همسایهها میافزود. مهمانیهایی که ساعتها به طول میانجامید و در آن، مهمانها به طرز وحشتناکی مواد مخدر مصرف میکردند. همچنین برخی از همسایهها ادعا میکردند سلطان، همسران و فرزندان خود را شبانه شکجه میکند.
یک روز صبح یکی از همسایهها متوجه رد خونی در کنار در ورودی میشود و به پلیس اطلاع میدهد. ورود پلیس به خانه شروع یک کابوس بود. در بخشهای مختلف خانه قسمتهایی از بدن انسان افتاده بود. دست، پا و بازوی قطع شده که در خون غلت میزدند. همانطور که پلیس در حال بررسی صحنه جرم بود بدن سلطان را کشف کردند که در حیاط خانهش زنده به گور شده بود و فقط دست سلطان از خاک بیرون مانده بود. مردم این محله ادعا دارند که هنوز صدای فریاد سلطان و برخی دیگر از اعضای خانه در سراسر این عمارت شنیده میشود.
برج لندن (The Tower of London) بیش از 900 سال از ساخت برج لندن توسط ویلیام فاتح میگذرد. برج لندن یکی از مشهورترین ساختمانهای متروکهی بریتانیا است که علت شهرت آن به دلیل اعدامها، قتلها و شکنجههایی است که در هزاران سال در پشت این دیوارها صورت گرفته است و گفته میشود ارواح این افراد هنوز در این مکان حضور دارند. ارواح مربوط به افراد مشهوریست که گفته میشود در این برج زندگی میکنند. در میان این ارواح، توماس بکت، اسقف اعظم کانتربری هم هست که به گفته مردم محلی چندبار در نزدیکی دیوار داخلی قلعه دیده شده است.
شاید یکی از معروفترین ارواح پادشاهانی که در این برج ساکن است، روح ملکه آن بولین است. وی در سال 1535 اعدام و سر از بدنش جدا شد. گفته میشود که روح بی سر او در این برج سرگردان است. در هر حال وجود یا عدم وجود این ارواح در این برج انقدرها مهم نیست. مهمترین موضوع باور مردم این منطقه است که اعتقاد دارند این ارواح در برج ساکن هستند.