دوستی برای سرقت
19 سال دارد، کافه چی است. دیپلم ریاضیاش را که گرفت در یک کافه در شمال تهران مشغول به کار شد. با کمک پدرش خودروی سمند لیزینگی خرید و گاهی شبها که از کافه بیرون میآمد تا راهی خانه شود در خیابانهای شمال پایتخت دور دور میکرد و در این دور دورها به دام دو دختر افتاد که او را به راه خلاف کشاندند.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟ دو هفته پیش ساعت دو و نیم نیمه شب در حال دور دور در خیابان بودم که خودروی 206 با دو سرنشین دختر با من کورس گذاشتند. بعد دوست شدیم و آنها را به کافهای که در آنجا کار میکردم دعوت کردم. درهمان میهمانی اول آنها به من پیشنهاد سرقت دادند. طراح این سرقتها «دنیا» بود و با اینکه سنش کمتر بود اما ایدههای خوبی داشت.
شگرد سرقت هایتان چه بود؟
گاهی اوقات «دنیا» بهعنوان مسافر کنار خیابان به انتظار رانندههایی میماند که خودروهایی مدل بالا داشتند. گاهی اوقات هم در آگهی روزنامهها بهدنبال شرکتهایی میگشتیم که منشی میخواستند. دنیا به این شرکتها مراجعه و سعی میکرد به نحوی توجه رئیس شرکت را به خودش جلب کند.بعد با طعمههایش در کافههای بالای شهر قرار میگذاشت. چند روزی که از دوستیشان میگذشت، دنیا پیشنهاد میداد برای آشنایی بیشتر به خانهشان برود تا وضعیت مالیشان را ببیند و بهتر بتوانند با هم صحبت کنند. دنیا که وارد خانه میشد در را باز میگذاشت و 10 دقیقه بعد من و نیلوفر- دوست دنیا- وارد خانه میشدیم. با تهدید از آنها فیلم سیاه تهیه و آنها را وادار میکردم که در فیلمها اقرار کنند که دنیا را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند. بعد هم با همین فیلم از آنها اخاذی میکردیم.
چه شد که دستگیر شدید؟
آخرین مورد از مالباخته 60 میلیون تومان خواستیم. او یک میلیون تومان به ما پول داد و گفت به جای باقی پول، وسایل خانه را برداریم. ما هم کلی فرش نفیس و دوربین و ال سیدی و... برداشتیم اما قرار شد فردای آن روز برگردیم و با برگرداندن وسایل سرقتی 60 میلیون تومان پول را دریافت کنیم. غافل از اینکه مالباخته به تهدیدهای ما توجه نکرده بود و موضوع را به مأموران کلانتری 104 عباس آباد اطلاع داد. وقتی وارد خانه شدیم مأموران به ما دستبند زدند.