حال خانواده سرنشینان اتوبوس مرگ خوب نیست. چه آنهایی که جگر گوشهشان را در میان آهنپارههای اتوبوس فرسوده دانشگاه از دست دادند و چه آنهایی که شبانهروز دست به دعا دارند تا فرزند دلبندشان از بستر بیماری بلند شود و بار دیگر لبخند او را ببینند.صبح دیروز برای ملاقات با مصدومان این حادثه به بیمارستان امام خمینی رفتیم. 6 دختر و پسر دانشجو حالشان وخیم است و در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند. پدر و مادرشان با چشمهایی گریان و دستهایی رو به آسمان پشت در اتاق نشستهاند و برای سلامت فرزندانشان دعا میکنند.
شکایت از مسببان حادثه
مادر کامیاب طاهری در راهروی بیمارستان نشسته و با چشـمانی گریان زیر لب دعا می خواند و منتظر پایان عمل جراحی پسرش است . دانشجوی 20 ساله رشته مهندسی شیمی که روز حادثه برای امتحان ترم سومش به دانشگاه رفته بود: «حدود ساعت 2 بعد از ظهر از طریق اخبار متوجه این اتفاق شدیم. پدر کامیاب همیشه همان حوالی دانشگاه او را سوار میکرد که وقتی متوجه این موضوع شده بود به سمت دانشگاه رفت. تصور کنید یک پدر با دیدن آن همه جسد روی زمین چه حسی پیدا میکند. او را بالای سر تک تک اجساد برده بودند. او فریاد میکشیده و کامیاب را صدا میکرده که پسرم را روی برانکارد میبیند. پسرم دست و پا و سه مهره کمر و سرش آسیب دیده و ریهاش هم آسیب زیادی خورده اما میتواند حرف بزند.»این مادر افزود: «پسرم از یادآوری آن روز کلافه است و گاهی سرش را تکان میدهد و هذیان میگوید. خدا را شکر میکنم که پسرم وضعیتش رو به بهبود است اما وقتی یاد خانوادههای جانباختهها میافتم جگرم آتش میگیرد. ما شکایت کردیم و تا مجازات مسببان این کار آرام نمینشینم. اگر بچههای ما هزار تومان کم شهریه میدادند دانشگاه اجازه انتخاب واحد به آنها نمیداد اما حاضر نبودند پولی برای ارتقای کیفیت دانشگاه خرج کنند.»
عیادت رئیس اورژانس کشور از مصدومان
پیرحسین کولیوند، رئیس اورژانس کشور که صبح دیروز به عیادت مصدومان رفته بود گفت: تعدادی از مصدومان این حادثه در وضعیت بیهوشی کامل و کما به اورژانس بیمارستان امام انتقال یافتند و حتی سه نفر از آنها امیدی به زنده ماندشان نبود اما با تلاش کادر پزشکی در وضعیت ثبات قرار دارند. سه نفر از آنها جراحی شدهاند. دیگر مصدومان این حادثه نیز در بیمارستانهای حضرت رسول اکرم، خاتم، بیمارستان عرفان نیایش بستری هستند و وضعیت جسمانی آنها نیز مساعد است.
پسرم را از میان آهنپارهها بیرون کشیدند
«سامان قضاوتی» 18 سال دارد و آخرین روزهای کلاسهایش در رشته متالورژی را میگذراند که مسافر اتوبوس زرد رنگ دانشگاه شد و بدن مجروحش را از میان آهن پارهها بیرون کشیدند. مادر و پدرش در راهرو غمزده منتظر بودند. مادرش گفت: «مغز سامان ورم کرده و گفتهاند که باید صبر کنید تا به مرور خوب شود. او حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و نه از حادثه چیزی یادش میآید و نه میداند این چند روز چه گذشته است. روز حادثه هر جا فکر میکردیم زنگ زدیم و دست آخر از طریق اورژانس فهمیدیم سامان را به بیمارستان امام آوردهاند.