خانم خوشگل چادری بر سر قبر شهید چه میکرد

[::حسین سلطانزاده - برلین، آلمان::]. یه خاطره تعریف کردم، عین واقعیت ولى مثل اینکه به مزاج دوستانى که مطمئنا از درست بودن این خاطره بخوبى آگاهى دارن خوش نیومده، آخه این اتفاق ها فقط در بین جمع خودى اینطور افراد اتفاق میافته و غیر خودى ها از این چیز ها بى خبر. وقتى رفتم سربازى، به اجبار به یگان آموزشى سپاه فرستاده شدم وبعد از گذروندن ٤٥ روز دوره آموزشى، به تیپ تازه درست شده امام حسین در منطقه فاو اعزام شدیم، من و تعدادى از دوستان که از لحاظ سوادى، وضعیت بهترى داشتیم هم پست هایى مثل امداد و پرسنلى و اینطور کارها رو دادن. وقتى ترکش خوردم، منو بیهوش، بخیال اینکه از نیروهاى ثابت سپاه هستم به بیمارستان بقیه الله در تهران فرستادند و بقیه ماجرا هم روکه خودتون خوندید و اینهمه خدمات!!! به جانبازان سپاهى و بسیجى ارایه میشد ، نه جانبازان معمولى ارتش و عزیزان سرباز. این منفى ها بیشتر بخاطر فاش کردن اسرار داخلى این عده داده میشه وگرنه دلیلى براى عصبانیت این گروه و منفى دادن نمى بینم.