پرویز جعفرزاده - دماوند در سالهای منتهی به انقلاب، ایران شاهد معجزه اقتصادی دهه ۴۰ شمسی بود. رشد صنعتی بالای ۳۰ درصد و تورم پایین که در تاریخ ایران از زمان صفویه سابقه نداشت. انقلاب سفید جامعه را دگرگون کرده بود و هر سال خیل عظیمی از مردم از گرسنگی مطلق که میراث حاکمیت شریعت و حکومتهای پیشین بود، خارج میشدند.
در منطقه، عربستان سعودی با وجودی که صاحب بزرگترین ذخایر نفت بود پس از ایران حرکت میکرد. رشد صنعتی ایران از برخی از کشورها که امروز به جرگه کشورهاب صنعتی پیوستهاند، بیشتر بود.
زمانی که کره جنوبی موتور سه چرخه مونتاژ میکرد، اتوموبیلهایی مانند پیکان و شورولت در ایران مونتاژ میشد. پایه صنایع فلزی، الکترونیک، کشاورزی مدرن و پتروشیمی در آن دوران محکم شد.
این شتاب توسعه با نرمی و مهربانی خارقالعاده محمدرضا شاه در ایران اجرا میشد. توسعه بر خلاف تصور عامه، روندی آسان نیست. در توسعه باید پسانداز کرد و این پسانداز در بیشتر موارد توام با گرسنگی است. وقتی کشوری میخواهد ثروتمند شود، حتی با وجود داشتن پول آن را مصرف نمیکند.
در زمان انقلاب صنعتی در انگلستان کودکان ۱۴ ساعت در روز کار میکردند، در آمریکا که ثروتمندترین کشور جهان از نظر منابع طبیعی است، داستانهای جان اشتین بک در مورد فقر کارگران مثالزدنی است. در کشورهایی مثل چین، کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ، نرخ استثمار کارگران چنان بالا بود که توسعه آنها در محافل آکادمیک جهان به «توسعه خونین» معروف شده است.
با وجود این، در ایران به عنوان مثال، رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در سال ۱۳۴۴ خانه ویلایی دریافت کردند که اقساط آن فقط ۲۰ درصد حقوق آنها بود. برایشان مدرسه و پارک هم ساخته بودند و براب سالها برق آنها مجانی بود. برخی از این رانندگان با وجود این که خانه داشتند برای گرفتن خانه دوم اقدام کردند. آری حکومتها همیشه مقصر نیستند. مردم اگر عادت به فساد کرده باشند، عادت از سر آنها به سادگی نمیرود.
پرسش اینجاست که چرا شاه با وجود این همه امتیازی که به طبقات محروم میداد و راه را برای فرزندان آنها باز میگذاشت تا پیشرفت کنند، دوام نیاورد و همان طبقه علیه او شورید؟ دلایل انقلابها مورد بحث دانشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته است اما قصد نگارنده ریشهیابی انقلاب نیست. مقصود این است که نشان دهم چگونه شایستهسالاری میتواند در کشوری مثل ایران پایههای حکومت را سست کند.
فرض کنید یک معلم در مدرسهای به دانشآموزان تنبل نمره ۲۰ میداد؟ آیا این دانشآموزان که برای پیشرفت خود هیچ راهی غیر از توسل به معلم ندارند ناچار نیستند تا روز آخر از این معلم حمایت کنند؟ وضعیت امروز در جمهوری اسلامی دقیقا چنین است، اصلاحطلبان حکومتی بیشتر و اصولگرایان کمتر به دانشجویان ضعیف نمره بالا میدهند، به افراد تنبل امتیاز اقتصادی میدهند، هنرپیشههای ضعیف را بالا میبرند، کارآفرینان دزد را بر سر کار میگمارند و به جمعیتی حدود پنج درصد از جامعه امتیازاتی میدهند که این افراد در یک محیط رقابتی هرگز خواب آن را هم نمیدیدند.
این افراد شاید ذوقشان با جمهوری اسلامی متفاوت باشد، مثلا اهل موسیقی راک یا دختربازی/پسربازی و ازدواج سفید یا حتی همجنسگرا باشند، اما موقعیت خود را مدیون جمهوری اسلامی هستند. بنابراین تا لحظه آخر از جمهوری اسلامی دفاع میکنند. مهمترین عرصه زندگی در جهان امروز عرصه اقتصاد است. در عرصه اقتصاد جمهوری اسلامی همانند مافیا عمل میکند. افراد را آلوده میکند و این آلودگی منجر به اطاعت آنها از نظام میشود.
وقتی رضا پهلوی به درستی از بازداشت ثروت های خارج شده از ایران گفت دیگر تنها با نهاهای امنیتی درگیر نبود بلکه با جمعیت دزد و وطن فروشی درگیر شد که هر کدام سهمی کوچک یا بزرگ در ویرانی ایران دارند و طبیعی بود که واکنش ها فراگیر باشد. افرادی که مدعی مقابله با تئوری توطئه هستند، به پخش شایعه روی آوردند که خانواده پهلوی «۵۶ میلیارد دلار» ثروت را از ایران خارج کرده اند. این جوک بزرگ را گروه های اصلاح طلب، همصدا با بخشی از چپ های ضد ایرانی، با شبکه هایی که از افراد بیخودی و کم استعدادی که تکیه بر جای بزرگان زده اند، در بوق کردند.
کسی که با مقدمات علم اقتصاد آشنایی داشته باشد با یک نگاه به درآمد نفتی آن زمان و آشنایی کوچک با نظام بانکداری جهانی، به اوج حماقت مدعیان این دروغ بزرگ پی می برد. فقط کافی است بدانید در سال ۱۹۸۰ عدنان خاشقچی، عموی خاشقچی معروف، با ثروت «چهار میلیارد دلاری» ثروتمندترین فرد جهان بود. درآمد نفتی ایران، پیش از انقلاب بر خلاف تبلیغات شبه علمی اصلاح طلبان هیچگاه به ۲۰۰ میلیارد دلار نرسید. قسمت اعظم این درآمد صرف سرمایه گذاری در صنایع نفتی، و بهسازی چاه ها و زیرساخت صنایع نفتی شد که تا امروز جمهوری اسلامی در حال بهره برداری آن است بدون آن که کوچکترین هزینه ای برای استهلاک آن پرداخت کرده باشد.
ایران تا سال ۱۳۵۳ همواره کسری بودجه داشت زیرا سهم بودجه های عمرانی و سازندگی در کل بودجه بسیار بالا بود. تمام درآمد نفتی ایران در آن زمان خرج سرمایه گذاری در زیر ساخت های کشور می شد و الباقی هم به صورت ذخیره باقی ماند که در ابتدای جمهوری اسلامی، دولت موقت آقای بازرگان در روزنامه ها با اعلام ذخیره ارزی ۸ میلیارد دلاری به آن اعتراف کرد.
در مقابل در جمهوری اسلامی ۱٫۵ تریلیون دلار نفت صادر شده است. به وضعیت مدارس در سیستان و بلوچستان و کهگیلویه و بویراحمد نگاه کنید. حتی در چاه های نفتی که ممر درآمد خودشان و ریچ کیدهای نوکیسه است، سرمایه گذاری نکرده اند. تقریبا بیشتر این پول از کشور خارج شده و خیل عظیمی حداقل یکی از اعضای خانواده خود را به خارج از کشور فرستاده اند تا پایه های زندگی آینده آنها را در خارج از کشور محکم کنند. این حجم غارت بی سابقه منابع ملی که در تاریخ جهان بی سابقه بوده است، از یک حکومت به تنهایی ساخته نیست بلکه یک الیگارشی بزرگ از فرخ نگهدارها، با اقوامی دلال خانه سازی در ونزوئلا و کارتل اقتصادی در جمهوری اسلامیف تا آن بچه بازاری که به رضا پهلوی حمله می کنند از آن بهره مند شده اند.
اگر می بینید شخصی در تلویزیون بی بی سی با پررویی تمام به رضا پهلوی حمله می کند فقط برای دفاع از حکومت نیست، او از خود و منافع خود دفاع می کند (مثال در مورد دانش آموزان مدرسه را به یاد آورید).
اما حاصل این مشتری مداری و بالا بردن بی استعدادها در دانشگاه ها و توزیع ثروت بین مفتخواران، نابودی ایران بوده است. به قول حکیم بزرگ فردوسی، برکشیدن بی سودها و بالاتر نشاندن از هنرمندها(۱)، نمی تواند باعث بقای بلندمدت یک حکومت شود. شوربختانه دوام جمهوری اسلامی با نابودی ایران رابطه مستقیم دارد. ذهن، اخلاق، و همه ارزش های والا در این حکومت به قهقرا می رود و این حکومت آپارتاید که حتی برای تاسیس یک فروشگاه، دین و مذهب مردم را می پرسد، روح ملی مردم را چون زخم معروف بوف کور هدایت، آهسته از درون می خورد.
رضا پهلوی در مسیر درستی گام گذاشته است و هر روز در میان مردم محبوبتر خواهد شد، البته در بین آن دسته از مردمی که اکثریت خاموش هستند نه آن ژورنالیست های رانتخوار منتخب که خود بیشتر از هر کسی به پوچی خود واقفند و می دانند در یک محیط رقابتی و آزاد هیچ حرفی برای گفتن ندارند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان