یک عشق ایرانی - دو شرط ازدواج ما

داستانی کوتاه از اینترنت: دیگر نه من تمایلی به این که او به خواستگاریم بیاید داشتم، نه او اصراری بر این موضوع داشت. اما با قبول شدن مجددمان در تحصیلات تکمیلی دانشگاه، آقای خانه به همراه پدر و مادرش یک بار دیگر به خواستگاری من آمد، فکر کرده بودیم بهتر است جشن عقدی بگیریم و مراسم عروسی را به بعد از تحصیلات دانشگاهی مان موکول کنیم.

همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت هیچ مشکلی نبود،‌ ما مهمان ها را دعوت کرده بودیم و روز عقد کنان مشخص شده بود. لباس عروس، آرایشگاه، میوه و شیرینی و… چیز نگران کننده ای وجود نداشت، اما ناگهان بحث مهریه میان من و آقای خانه آشوب به پا کرد.

پدرم اهل مهریه و این حرف ها نبود درویش مسلک بود و از مطرح کردن این موضوع اکراه داشت. اما من اصرار داشتم بهتر است هزار سکه مهریه ام باشد! آقای خانه به من گفت: تو عروس نُهم هستی و تا به حال هیچ کدام از عروس ها این تعداد سکه مهرشان نشده است این موضوع ممکن است برای برادرهایم مشکل ایجاد کند. گفت: بهتر است مثل یک دختر تحصیل کرده و خوش فکر باشم و به او اعتماد کنم گفت: مهریه پولی است که در قبال بکارت زن و استفاده از جسمش و مجبور بودن به تمکین کردن در هر شرایطی،‌ مقرر کرده اند. گفت: نا امیدش نکنم و این عقاید متحجرانه را که زن را به یک کالا تبدیل می کند کنار بگذارم.
گفتم: قبول می کنم، مشروط برآن که فقط من نباشم که مجبور به اصلاح عقاید متحجرانه ام باشم. تو هم باید یک مرد کامل باشی، روشن فکر و قابل اعتماد. گفتم: در قبال مهریه پیشنهادی خودت، تو باید حق طلاق، حق ادامه تحصیل و شغل و حق زندگی در هر مکانی که خواسته باشم را به من بدهی.

گفت: چه طور می توانی این قدر خودخواه باشی این ها دو مقوله جدا از هم هستند؟ ما با هم تصمیم به ازدواج می گیریم و با هم آن را به هم می زنیم. گفتم: این درست است اما در قانون و شریعت اسلامی این مرد است که می تواند هر وقت خواست زن را طلاق دهد یا ازدواج مجدد کند. گفتم، قانون می گوید من باید در برابر تو تمکین کنم اما برای تضمین شفاهی امروز تو قانونی وجود ندارد. شاید بعد ها امروز از یادت برود و زیرش بزنی بنابراین بهتر است تو به من اعتماد کنی و این ها را شرایط ضمن عقد بدانی!

از من فرصت خواست تا در موردش فکر کند، اما زمان می گذشت و او عین خیالش نبود. من نمی توانستم پدرم را وادار کنم دوباره موضوع مهریه را مطرح کند او هم اعتقادی به مهریه نداشت و بنابراین من بدون پشتوانه ی نیروی حمایتی کارآمد! از طرف خانواده . منتظر شدم تا آقای خانه خودش تصمیم بگیرد و شرایط را بپذیرد. اما او در این باره حرفی نمی زد حتی در طی مراسم عقد، مغرورانه سرش را بالا گرفته و پیروزمندانه به من لبخند می زد و این شد که همه چیز به میل او پیش رفت من با قلبی شکسته سکوت کردم و در تمام طول مراسم با او سرسنگین بودم.

فکر این که او خیانت کارانه از اعتماد من سوء استفاده کرده است آزارم می داد اما کاری بود، شده. ازدواج با او تصمیم خودم بود و حالا دیگر من باید حمله را از نقطه ای دیگر شروع می کردم! بعد از جشن عقدکنان، آقای خانه برای همراهی با یکی از برادرانش که به خاطر شرکت در مراسم ما از خارج آمده بود به فرودگاه رفت. اما وقتی برگشت من آن دختر قبلی نبودم. من موهایم را کوتاه کوتاه و شرابی کرده بودم. و در اولین حضور خصوصی دو نفره به او گفتم: قبول کرده ام برای یک فصل حفاری با گروه باستان شناسی به خوزستان بروم و به هیچ عنوان از من توقع تمکین نداشته باشد بعد هم خواستم برای اثبات این که در مورد آزاد بودن من راست گفته است چیزی بنویسد و امضاء کند تا سه ماه دیگر برای طلاق از او مشکلی نداشته باشم.

او هم در حالی که خشمش را فرو می خورد، موافقت کرد و همه چیز بین ما به حالت تعلیق.
+24
رأی دهید
-6

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان
    ازدواج به سبک رایج احمقانه ترین کاری هست که دو تا ادم عاقل می تونن انجام بدن. البته بیشتر ادمها در نادانی و یا بین آگاهی و نادانی تصمیم گرفتن و خودشون رو تو دردسر انداختن اما امیدوارم هر کدوم که بعد از فاجعه آگاه شدن سعی کنن بقیه رو پیش از فاجعه آگاه کنن. و البته فراموش نکنن که از هر جای ضرر برگردن منقعته. و بدترین کار اینه که فاجعه دو نفره تبدیل به 3یا چند نفره بشه. (اینو در مورد همه نگفتم)
    4
    8
    جمعه ۱۶ آذر ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    paksan - ایران، ایران
    این چی بود؟ داستان یک شکست یا یک پیروزی؟ گیج کننده و احمقانه. اگر دوست نداشتیش چرا ازدواج کردی و بله گفتی و چرا بعد از عقد بدون اینطوری بهانه گیری؟ این بدترین اشتباهات جوانهای ما هستش که اول یک کاری میکنند و میگن حالا بگذار ببینیم چی میشه ولی فردای عقد شروع میکنند به بهانه گیری و طلاق خواستن. به نظرم این خانوم یه گندی قبلا زده بوده و گفته بزار عقد بشم و بعد جدا بشم وگرنه آدمی که دم از 1000سکه طلا بزنه بعد بدون درخواست حق و حقوقی موضوع رو رها کنه؟ بجاش خواسته هایی داشتی باید پاش می ایستادی و تا برآورده نشه پای عقد نمی رفتی حالا پسره ناراحت شد که شد حداقل خودت رو درگیر یک زندگی بی روح و بدون عشق نمیکردی ولی قابل فهم نیست چرا یکبار حرفش رو زده و با غرور نشسته تا طرف بیاد خبر بده و خوب اون طرف هم دیده این نمی پرسه اونم چیزی نگفته چون احتمال داده طرف یا یادش رفته یا بی خیال شده ولی اینکه بعد از مراسم بخوای عصاب خودت و همه رو خورد کنی واقعا حیرت انگیز هستش که بعضیا واقعا ازدواج میکنند که طلاق بگیرند چون بعد از طلاق احساس میکنند همه چیز آزاده
    3
    13
    جمعه ۱۶ آذر ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.