جزئیات تازه از عروس ۹ ساله مشهدی / رقیه شوهرش را می‌خواهد!!!!

رکنا: رقیه دوست دارد پیش شوهرش برود و با او زندگی کند. داماد می‌گوید تمام تلاشش را برای برگرداندن همسرش می‌کند.

سه ماه از آن روز می‌گذرد. روزی که رقیه را از پای سفره عقد بردند و دستگاه قضائی از ازدواج این دختربچه جلوگیری کرد. رقیه دختربچه افغان بود که همراه خانواده پدری‌اش زندگی می‌کرد و درست روز نهم شهریور ماه او را پای سفره عقد با مردی که اختلاف سنی زیادی با او داشت، بردند. این ازدواج حاشیه‌های زیادی به همراه داشت و پای دادستان و بهزیستی را به ماجرا کشاند. رقیه را که گفته می‌شد تنها ٩‌سال دارد، از پای سفره عقد به بهزیستی بردند.
 
دادستان مشهد از این ازدواج عجیب و غیرقانونی ممانعت کرد. حالا سه ماه از آن روز می‌گذرد. رقیه پیش مادرش زندگی می‌کند و به گفته عمویش دلش می‌خواهد پیش شوهرش برگردد. عمویی که می‌گوید رقیه ١٢‌سال سن دارد. عمو و عمه رقیه جزییات جدیدی از این ازدواج فاش کردند و از حال این روزهای برادرزاده‌شان گفتند.
 
میلاد شریفی دراین‌باره چنین گفت: «رقیه ١٢‌سال سن داشت. او از سه‌سالگی پیش مادرم و ما زندگی می‌کرد. برادرم در زندان بود و همان زمان سرپرستی بچه‌ها را به ما سپرد. آن زمان رقیه سه ساله بود، مریم هم ٧ ماهه بود که پیش ما آمدند. ما امضا و اثرانگشت برادرم را هم داریم که سرپرستی را به مادرم سپرده است.
 
خورشید که از خواهرهایش بزرگتر بود، پیش مادرش ماند. آنها به افغانستان برگشتند. مریم و رقیه را هم ما بزرگ کردیم. آنها را دوست‌شان داشتیم و همیشه به آنها محبت می‌کردیم، تا این‌که برای رقیه خواستگار آمد. در فرهنگ ما رسم این است که دختر از یک سنی به بعد برایش خواستگار می‌آید و زود ازدواج می‌کند.
 
داماد ٢٥ ساله بود و از اقوام دورمان محسوب می‌شد. آنها کلی رفتند و آمدند تا این‌که ما وقتی دیدیم داماد مرد خوبی است، رضایت دادیم. حتی خود رقیه هم راضی بود.نمی‌دانم چرا می‌گفتند او ٩ ساله است. در صورتی که ١٢‌سال داشت. فقط یک کارت واکسن دارد که دادستانی آن را از ما گرفت. در آن کارت سن رقیه مشخص است. ما هیچ مدرک دیگری نداریم. کارت مهاجرت هم داشتیم، اما زمانی که به افغانستان رفتیم و آن را تحویل دادیم، دیگر پس نگرفتیم. در این چند ‌سال هم رقیه و مریم در کنار ما زندگی خوبی داشتند. وقتی برای رقیه خواستگار آمد، طبق رسوم ما ٢میلیون تومان به عنوان شیربها گرفتیم که این هم رسم ما است.
 
همه چیز طبق رسوم بود و هیچ کار خلافی هم در کار نبود. رقیه را هم با زور به سر سفره عقد نبردیم. آن مراسم هم فقط مراسم نامزدی بود، تا این‌که آنها بزرگتر شوند و سر خانه و زندگی خودشان بروند، یعنی مراسم عروسی و شروع زندگی مشترک نبود، فقط یک عقد مختصر خوانده شده بود، تا این‌که فردای آن روز رقیه را بردند. معاون دادستان آمد و رقیه را از ما گرفت. بعد از آن بود که فهمیدیم مادر رقیه آمده و دخترش را از بهزیستی تحویل گرفته است. بعد از آن دیگر حتی نتوانستیم با رقیه صحبت کنیم. اجازه ندادند او را ببینیم. فقط می‌دانیم که رقیه خودش هم دلش می‌خواهد سر خانه و زندگی‌اش برود و با شوهرش زندگی کند. این را داماد به ما گفت. ما رقیه را دوست داریم و حتی یک بار هم به او سخت نگرفتیم.»
 
در ادامه عمه رقیه نیز گفت: «برادرم الان در زندان است. او از خیلی ‌سال پیش سرپرستی را به مادرم سپرد. بعد از این‌که رقیه را به بهزیستی بردند و تحویل مادرش دادند، داماد سراغ ما آمد و می‌خواست عروسش را ببیند. او چند بار پیش مادر رقیه رفت و او را دید.
 
رقیه هم دوست دارد پیش شوهرش برود و با او زندگی کند. داماد می‌گوید تمام تلاشش را برای برگرداندن همسرش می‌کند. وقتی رقیه را به بهزیستی بردند و از ما جدا کردند، او خیلی ناراحت بود. بیمار و لاغر شده بود، دوست نداشت که از ما جدا شود. این‌جا در مشهد از هرکسی بپرسید، همه ما را می‌شناسند و هیچ بدی از خانواده ما ندیده‌اند. ما حتی یکبار هم رفتار بدی با رقیه و مریم نداشته‌ایم. مریم درحال حاضر با ما زندگی می‌کند. او ١٠‌سال دارد و از زندگی در کنار ما راضی است. ما هیچ کار غیرقانونی نکردیم. در فرهنگ ما رسم این است که دخترها زود ازدواج می‌کنند.
 
درحال حاضر حال رقیه بد نیست، اما دوست دارد پیش شوهرش برود و آنجا زندگی کند، ولی اجازه نمی‌دهند. آنها حتی اجازه ندادند ما یک بار رقیه را ببینیم و با او صحبت کنیم. این مراسم آن‌قدر پرحاشیه شد که انگار ما این دختر را شکنجه و کار غیرقانونی انجام دادیم، در صورتی که اصلا این‌طور نبوده و ما رقیه را مثل بچه خودمان دوست داریم و در این سال‌ها او را در آسایش و راحتی بزرگ کردیم.
 
از زمانی که این اتفاق افتاد، جلوی در و همسایه بی‌آبرو شدیم، ما که یک عمر آبروداری و با عزت زندگی کردیم، از همان تاریخ به بعد دوستان و بستگان با هر تیتر خبری که در فضای مجازی جنجال‌ساز می‌شد، در خانه‌مان می‌آمدند و می‌گفتند که دوباره سوژه شدید. نمی‌خواهیم دوباره برای رقیه اتفاقی بیفتد. در آن مدت چشم‌های رقیه پر از غم و لاغر شده بود، اما دوباره الان خوشحال است و می‌خندد.»
+50
رأی دهید
-13

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۷
    همایون شایان - اسلو، نروژ

    رسمه ما رسمه ما . قرار نیست که هرچی که رسمتون بوده درست باشه . این کار به جنایت بیشتر شبیهه تا دوست داشتن و رسم و رسوم قدیم . نه سالشه یا دوازده سالش . اون هنوز توی دنیای بچه گانه ی خودش زندگی میکنه . لعنت بر اون دین و آیین و رسم و رسومه کهنه و بدرد نخورتون .
    4
    128
    ‌پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    setayeshz565 - وین، اتریش

    ادم متحیر میشه از این همه نفهمی،از اول تا آخر هم میگه آخه این رسم ماست،رسمتون بخوره توی فرق سرتون ابله،اصلا به فرض دوازده سالش هم باشه،ادم چیزایی از این افغانها میبینه که مغزش صوت میکشه،یه گزارش خوندم همین هفته اخیر در مورد یک مرد افغان که رفته بود برای مدافع حرم و زنش هم با مرد دیگه ای رفته بود و دو تا دختر شیش و هفت ساله رو سپرده بودن به خانوم پیری از اقوامشون،و گزارشگر میگفت انقدر به این دو دختر معصوم در این خانه توسط یکی از اقوام تجاوز شده بود که ستون فقرات و شکل اندامشون تغییر فاحشی کرده بود،که البته خوندن خبر با جزییات به شدت ادم رو متاثر و منقلب میکنه و مطمئن میشی که فاسدتر از جامعه اسلامی و دین مبین اسلام توی دنیا وجود نداره....
    4
    104
    ‌پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    bineshaan - لندن، انگلستان

    حالا گرفتیم که ۱۲ سال. اون حیوان ۲۵ ساله چطور قبول میکنه که با یه بچه ازدواج کنه.
    4
    104
    ‌پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    ab5534 - هلسینکی، فنلاند

    افغانیها ۲۰۰ سال از دنیای مدرن عقب ترهستند
    9
    75
    ‌پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۹
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    سنت پیغمبر!!! حالا خدا پدر داماد رو بیامرزه بیست و پنج سالشه!!! پنجاه و شیش سالش نیست و عایشه، ببخشید رقیه هم شیش سالش نیست، تازه وقتى که مرجع تقلید لذت جنسى از بچه شیرخواره رو جایز میدونه!! در نه سالگى این دختر معصوم، از نظر علماى اسلام، تقریبا داره به تاریخ مصرفش نزدیک میشه و باید هر چه زودتر بره سر خونه و زندگیش!!! ما کى هستیم که به قانون خدا اعتراض کنیم؟؟ وقتى با هر صلوات به روح مرد بچه بازى که در پنجاه و شیش سالگى از دختر نه ساله نگذشت، درود میفرستیم، نمیتونیم با رسم و سنتش مخالفت کنیم.
    2
    16
    جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.