پسر جوان که پس از ارتکاب قتل، زندگی مخفیانهای را با هویت جعلی شروع کرده بود 5 سال پس از این جنایت دستگیر شد.به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، شامگاه 4 مهر سال 92 نزاع مرگباری از سوی مأموران کلانتری 121 سلیمانیه به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد.
بدین ترتیب تحقیقات به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت صورت گرفت.در تحقیقات، کارآگاهان دریافتند که بین چند جوان داخل یک قهوه خانه درگیری رخ داده؛ با کشیده شدن درگیری به خارج از قهوه خانه، سرانجام یکی از آنها مورد اصابت ضربات چاقو قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان فوت کرد.
در ادامه بررسیها هویت عامل این جنایت به نام عبدالله فاش شد، اما وی بعد از جنایت از تهران خارج شده و این درحالی بود که هیچ رد و سرنخی از متهم فراری در دست نبود. با گذشت 5 سال از این جنایت ردیابیها برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان جنایی باخبر شدند متهم جوان یک ماه قبل به تهران برگشته است.سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: ضمن هماهنگی با بازپرس محسن مدیرروستا، تیم تحقیق متهم را دستگیر کردند و به زندگی مخفیانه وی پس از 1880 روز پایان دادند.
گفتوگو با متهم
مقتول را میشناختی؟
بچه محلمان بود.
سر چه باهم درگیر شدید؟
وقتی با موتور به مقابل قهوه خانه رسیدم متوجه شدم بین یکی از دوستانم و مقتول درگیری رخ داده است. سعی کردم با حمایت از دوستم به درگیری پایان بدهم و موفق هم شدم. اما وقتی به سمت خانه میرفتم ناگهان او سوار بر موتورسیکلت راه را بر من سد کرد.
چرا این کار را کرد؟
از من کینه به دل گرفته بود و میخواست انتقام بگیرد. هر دویمان چاقو داشتیم و در این درگیری من چند ضربه چاقو به او پرتاب کردم که یکی از آنها به پایش خورد و باعث شد که به قتل برسد. او هم دو ضربه به من زد که به شکمم خورد. بعد از محل متواری شدم و وقتی فهمیدم که او کشته شده است از تهران خارج شدم.
در این مدت کجا بودی؟
در شهرهای جنوبی و مرکزی ایران با هویت جعلی به نام حجت مشغول لوسترسازی و سیم کشی و بازاریابی بودم.
پشیمانی؟
خیلی زیاد، عذاب وجدان لحظهای مرا رها نمیکرد. مدام کابوس میدیدم، تصمیم داشتم که خودم را معرفی کنم اما قبل از آن میخواستم از خانواده مقتول رضایت بگیرم و بعد از آن خودم را معرفی کنم.
چه شد که به تهران برگشتی؟
با خودم گفتم آبها از آسیاب افتاده و از طرفی با خانوادهام هم در ارتباط نبودم برای همین تصور نمیکردم که پلیس بتواند مخفیگاهم را شناسایی کند.