در یک مجموعه چهار قسمتی، با استفاده از کتابهای تاریخی، روایتها، خاطرات و روزنامهها به این میپردازیم که در آن زمان بر سر مردم ایران چه رفت؛ مردمی که ناخواسته گرفتار جنگ و اشغال قدرتهای خارجی، بریتانیا، روسیه و عثمانی شده بودند، مردمی گرسنه و بیدفاع که باید شکم سربازان ارتشهای اشغالگر را هم سیر میکردند.
در بخش چهارم و آخر این مجموعه شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی، مهمان ناخوانده جنگ و پیامدهای مرگبار آن را مرور میکنیم.
بخش اول: صد سال پیش در ایران چه خبر بود؛ صدای چکمه مردان مسلح در پرشیا
بخش دوم: صد سال پیش در ایران چه خبر بود؛ 'خوردن گوشت انسان' در سرزمین گرسنگان شاه
بخش سوم:صد سال پیش در ایران چه خبر بود؛ احتکار، زنهای بیحجاب و غضب خداوند
جنگ جهانی اول یکی از مرگبارترین رویدادهای تاریخ بشر است، شمار قربانیان آن حدود ده میلیون نظامی، هفت میلیون غیر نظامی و ۲۰ میلیون مجروح تخمین زده شده است.
اما این جنگ در سال آخر خود شاهد شیوع یکی از مرگبارترین همهگیریهای تاریخ بود؛ آنفلوآنزای اسپانیایی که تقریبا سراسر دنیا را گرفت و شمار قربانیان آن را بیش از پنجاه میلیون نفر تخمین زدهاند.
با اینکه در آن زمان میکروب به عنوان عامل بیماریهای عفونی کشف شده بود اما تقریبا یک دهه بعد ویروس عامل این بیماری شناسایی شد.
مقایسه تلفات جنگ تقریبا چهار ساله با جهانگیری آنفلوآنزای اسپانیایی که حدود سه سال طول کشید نشان میدهد آنفلوآنزای اسپانیایی چه کشتاری کرده است. آنفلوآنزای اسپانیایی پانصد میلیون نفر- یک سوم جمعیت دنیا را مبتلا کرد و تقریبا به اندازه قربانیان مستقیم جنگ کشته به جا گذاشت.
برخی محققان معتقدند چون اولین مورد بیماری در اسپانیا گزارش شد این آنفلوآنزا به اسپانیایی شهرت پیدا کرد. بعضی دیگر میگویند سانسور زمان جنگ باعث شد این بیماری در فرانسه، بریتانیا و آلمان آزادانه گزارش نشود اما بیماری در اسپانیا که در جنگ بیطرف بود آزادانهتر گزارش میشد و این تصور ایجاد شد که بیماری در آنجا شدیدتر است بنابراین لقب اسپانیایی گرفت.
داوطلبان صلیب سرخ برای مقابله با آنفلوآنزای اسپانیایی در آمریکا ۱۹۱۸ ایران نهتنها از این همهگیری مستثنی نبود بلکه یکی از بالاترین آمارهای مرگ بر اثر این بیماری را در دنیا داشت.
سر آرنولد ویلسون در کتاب پرشیا مینویسد: "با وجود اینکه بیماریهای عفونی مثل طاعون خیارکی، وبا و گونهای آنفلوآنزا بین ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ دنیار را درنوردید، در پرشیا (ایران) همهگیر شدند و بیش از جنگ چهارساله جان انسانها را گرفتند، شواهد ناچیزی در پرشیا در دسترس است."
عباس میلانی در کتاب شاه مینویسد: "در آن روزها، وبا و آنفلوآنزا، اعتیاد و گرسنگی در مملکت بیداد میکرد. اسطقس بهداشتی جامعه در آن روزها سخت علیل و بیمار بود. به روایتی در دو دهه اول قرن بیستم ایران دستکم یک دهم و شاید چهل درصد جمعیت خود را در نتیجه انواع بیماریهای واگیر، قحطی و جنگ از دست داد."
"در واقع سال ۱۹۱۹، یعنی سال تولد محمدرضا [شاه]، اوج رواج بیماری مرگزایی بود که گرچه از آمریکا آغازیده بود، اما به آنفلوآنزای اسپانیایی شهرت دارد. میگویند مرگبارترین ویروس تاریخ بود و چه بسا چیزی حدود صد میلیون قربانی گرفت. به دیگر سخن حتی از طاعون کشندهتر بود. ابعاد دقیق کشتار این بیماری در ایران روشن نیست. اهل خبرت، اما، بر این باورند که قحطی، کثافت آب، اعتیاد و فقدان امکانات پزشکی دست به دست هم داد و این بیماری را در ایران حتی کشندهتر کرد."
جامعترین تحقیق را درباره شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی در ایران در طول جنگ جهانی اول را دکتر امیر اصلان افخمی انجام داده است. دکتر افخمی مینویسد برخلاف سایر نقاط دنیا که بیشتر قربانیان آنفلوآنزای اسپانیایی شهرنشینان بودند در ایران این بیماری در روستاها بیشتر قربانی گرفت. دکتر افخمی "شرایط اجتماعی" ایران را مهمترین دلیل برای تلفات زیاد آنفلوآنزای اسپانیایی در ایران میداند و به طور مشخص و مفصل به "قحطی، اعتیاد به تریاک، مالاریا و کمخونی (آنمی)" اشاره میکند.
شعری که در آن زمان بین مردم رواج پیدا کرده بود:
گلدون و کوزه و گلابپاش / دادیم به پنجا [یک چارک] خاشخاش
ای سال برنگردی / دکانا را تخته کردی / مردا را اخته کردی / زنا را شلخته کردی / ای سال برنگردی
حضور نیروهای اشغالگر سه ابرقدرت آن زمان، بریتانیا، روسیه و عثمانی و درگیریهای نظامی آنها در خاک ایران باعث ویرانی کشور و آشفتگی اقتصادی آن شده بود.
این نیروها با زور یا پول، محصولات کشاورزی را برای سربازان خود به دست میآوردند، مثلا با ملاکان بزرگ قراردادهای طولانی میبستند، سودجویی و احتکار در میان مردم رواج بسیار داشت و به دلیل ناامنی، غارت هم مزید بر علت بود.
در آن سالها (به ویژه تابستان ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷) خشکسالی بر وخامت اوضاع افزود و ایران با یکی از بلایای آشنا دوباره مواجه شد؛ قحطی. این قحطی حتی پس از پایان جنگ هم ادامه داشت.
جنگ و اشغال قوای خارجی، بیماری، خشکسالی، احتکار، دولت ناکارآمد و فاسد و توسعهنیافتگی در آن برهه جان میلیونها ایرانی را گرفت. گد گیلبار مورخ و جمعیت شناس معروف شمار قربانیان را یک و نیم میلیون نفر تخمین زده است.
در آن زمان جمعیت ایران تقریبا ده یازده میلیون نفر و امید به زندگی کمتر از ۳۰ سال و میانگین سنی جمعیت در حدود ۲۵ سال بود و ۹۰ درصد جمعیت شاغل، به کشاورزی و فعالیتهای وابسته به آن اشتغال داشت و بقیه به خردهفروشی و خدمات عمومی و خصوصی مشغول بودند.
بیش از ۹۵ درصد جمعیت بیسواد بود و به غیر از تعداد قابل ملاحظهای مکتب خانه و معدودی کلاس که مبلغان مسیحی اداره میکردند تنها ۲۱ مدرسه ابتدایی جدید و یک دبیرستان در کشور وجود داشت.
تعداد تختهای بیمارستانی در کل کشور حتی به چند صد هم نمیرسید که بسیاری را خارجیها راه انداخته بودند. وبای بومی (آندمیک) به خصوص از ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۸، مالاریا، طاعون و تیفوس هم در آن زمان در ایران شایع بود. با اینکه دو سال پیش از شروع جنگ جهانی اول (۱۹۱۲) در بندرانزلی و آستارا قرنطینه احداث شد اما هر دو مرکز در دوران جنگ تخریب شدند. حتی کمی پیش از جنگ، پایتخت کشور بحران نان داشت.
بازار (احتمالا) رشت، حدود ۱۹۰۰، عکاس آنتوآن سوروگین اعتیاد هم یکی از عواملی بود که باعث مرگ و میر بیشتر شد. در آن سالها حدود ده درصد جمعیت حدودا دویست و پنجاه هزار نفری تهران تریاکی بودند. در برخی شهرستانها درصد معتادان حتی بالاتر بود.
"در کرمان مثلا از جمعیت ۶۰ هزار نفری آن زمان به روایتی ۲۵ هزار نفر معتاد بودند. همه این معضلات جدی و ساختاری در نتیجه جنگ جهانی اول تشدید شد."
آنفلونزآی اسپانیایی در چنین شرایطی به ایران رسید.
آنفلوآنزای اسپانیایی
به نوشته دکتر افخمی آنفلوآنزای اسپانیایی در سه همهگیری و از چند طرف وارد ایران شد:
از عشق آباد به مشهد، جالب آن که نیروهای آمریکایی ویروس بیماری را به روسها منتقل کرده بودند.
از باکو به انزلی
از بندر عباس و بوشهر در جنوب
از غرب و از طریق بینالنهرین
و در تمام موارد نیروهای روس، بریتانیا و عثمانی بیماری را وارد ایران کردند.
بروز بیماری در تهران ناگهانی و همزمان با وزش بادهای شدید در پایتخت بود از این رو مردم آن را "ناخوشی باد" نامیدند.
دولت مرکزی مثل دولتهای اروپایی غافلگیر شد و از در پیش گرفتن تدابیر لازم کاملا ناتوان بود یا این کار را بسیار دیر انجام داد. بیماری (به جز همهگیری سوم) در تمام کشور گسترش یافت و کشتار بسیار کرد و کمبود کفن پیدا شد، و تعجبی ندارد که فقرا بیشتر تلفات دادند.
مبتلایان به آنفوآنزای اسپانیایی در آمریکا ۱۹۱۸ بر اساس تخمین دکتر افخمی آنفلوآنزا در روستاها بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و در شهرها بین یک تا ده درصد جمعیت را قربانی کرد بنابراین شمار قربانیان آنفولانزا در ایران بین۹۱۰۴۰۰ تا ۲۴۳۱۰۰۰ بوده است.
در مجموع "هشت تا بیست و یک و هفت دهم درصد جمعیت" کشور را آنفلونزا از پای در آورد و ایران از این نظر در رده قربانیان اصلی این بیماری مسری قرار گرفت. بالاترین تلفات آنفلونزای اسپانیایی در بم و کرمان بود.
باید به این نکته اشاره کرد که بیماری در بین نیروهای اشغالگر هم غوغا میکرد و کشته میگرفت اما تلفات در میان مردم ایران و نظامیان هندی که در ارتش بریتانیا خدمت میکردند بالاتر بود.
در پایان جنگ جهانی اول جمعیت ایران حدود یازده میلیون و دویست هزار نفر بود که ۲۱ درصد آن، تقریبا دو میلیون و سیصد و پنجاه هزار نفر در شهرها زندگی میکردند. جمعیت گرسنه و بیمار بود و کشور به بهداشت و درمان نیاز داشت.
از این رو، فاجعه آنفلوآنزای اسپانیایی، "نقشی حیاتی در تاریخ بهداشت عمومی در ایران بازی کرد، در نتیجه گزارشهای کشتار آنفلوآنزای اسپانیایی در این کشور بود که شاهزاده نصرتالدوله فیروز، وزیر خارجه و رئیس هیات نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس، تلاشهایی را آغاز کرد که به افتتاح انستیتو پاستور در تهران در ۱۹۲۱ منتهی شد."