تیم تحقیق در یک پرونده قضایی به چهار دلیل رسیدند که باعث شد تنها مظنون پرونده پس از چهار سال بازداشت شود.
4 مهر سال 93 مرگ پسر جوانی در بیمارستان الغدیر به بازپرس کشیک قتل و تیم تحقیق اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر تحقیقات از سوی بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم آغاز شد. بررسیها نشان میداد که پسر جوان بهنام میلاد با جسم نوک تیزی مانند قمه به قتل رسیده و ساعاتی قبل از مرگ پسر داییاش او را به بیمارستان منتقل کرده است.در نخستین گام کارآگاهان به سراغ تنها شاهد ماجرا رفتند. مرد جوان در تحقیقات گفت: من و پسرعمهام در حال عبور از خیابان بودیم که چهار مرد سوار بر دو موتورسیکلت راهمان را سد کردند. آنها به میلاد گفتند تو برادر مهیار هستی؟ وقتی میلاد تأیید کرد ناگهان مردان موتور سوار به جان میلاد افتادند و با قمه او را زدند. من به طرفداری از پسرعمهام وارد دعوا شدم که در این میان زخمی هم شدم.
دستگیری تنها مظنون حادثه
از آنجایی که مردان موتورسوار اسم برادر میلاد را آورده بودند، مأموران به سراغ او رفتند. با اطلاعاتی که مهیار در اختیار پلیس قرار داد و تحقیقات میدانی، عامل اصلی این درگیری که مرد جوانی بهنام هرمز بود شناسایی شد.هنوز 24 ساعت از جنایت نگذشته بود که کارآگاهان راهی خانه هرمز شدند اما مرد جوان آنجا را ترک کرده بود. آنها به محض ورود به خانه با ماشین لباسشویی روشن و لباسهای خونی داخل آن مواجه شدند. تحقیقات برای دستگیری هرمز ادامه داشت تا اینکه 5 مهر مرد جوان در مخفیگاهش دستگیر شد. هرمز زمانی که در مقابل تیم تحقیق قرار گرفت منکر جنایت شده و ادعا کرد که در زمان قتل با نامزدش بوده است.
از آنجایی که هیچ مدرکی علیه هرمز در دست نبود و مرد جوان منکر جنایت بود، با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی 11 بهمن سال 93 آزاد شد.
بررسیها برای دستگیری عاملان این جنایت ادامه داشت تا اینکه با گذشت چهار سال از جنایت و بررسیهای صورت گرفته از سوی بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران مدارکی بهدست آمد که نشان میداد هرمز در این جنایت نقش دارد.
در تحقیقات تیم جنایی چهار مدرک بهدست آمد، نخستین مورد این بود که مأموران ساعت 12 شب 4 مهر زمانی که برای دستگیری وارد خانه هرمز شده بودند ماشین لباسشویی روشن بوده و لباسهای خونی داخل آن پیدا شده بود.
دومین دلیل اظهارات یک شاهد بود، این مرد که چهار سال عذاب کشیده بود با حضور در دادسرای جنایی مدعی شد: زمانی که این اتفاق افتاد هرمز با من تماس گرفت و گفت میلاد را با قمه زده است. هرمز میدانست که حال میلاد وخیم است و از من خواست از بیمارستان و خانواده او تحقیق کنم و متوجه شوم که وضع جسمیاش چطور است. من هم پیگیری کردم و متوجه شدم که میلاد کشته شده است. همان زمان به هرمز زنگ زدم و خبر مرگ میلاد را دادم. او مرا تهدید کرد که اگر حرفی به پلیس بزنم، بلایی سر خودم و خانوادهام میآورد، من هم از ترس جانم در این مدت سکوت کردم. اما عذاب وجدان یک لحظه هم مرا آرام نگذاشت و مدام خواب مقتول را میدیدم. او از من میخواست که واقعیت را برملا کنم.
سومین دلیلی که برای تیم تحقیق وجود داشت اظهارات پسردایی مقتول بود.اما آخرین دلیل صحبتهای نامزد هرمز بود. او گفت: هرمز در زمان جنایت با من نبود و آن شب فقط من 10 دقیقه او را دیدم و بعد از آن هم از او بیخبر بودم.
دستور بازداشت
با کنار هم قرار دادن مدارک پلیسی، بررسیها حکایت از آن داشت که هرمز در این جنایت دست دارد. بدین ترتیب به دستور بازپرس جنایی مرد جوان دو روز قبل بازداشت شد. در حالی که متهم همچنان منکر قتل است تحقیقات از او ادامه دارد.