سه سال از روزی که «ثریا» برای به دنیا آوردن زودهنگام نوزادش به بیمارستان رفت میگذرد، اما بیدقتی پزشک و پرستاران در اتاق عمل و جا ماندن گاز بزرگ استریل در بدنش وی را گرفتار ماجرایی غم انگیز کرد که با گذشت این سالها همچنان درگیر آن است.
زن جوان وقتی خاطرات آن روزها و مـــــرگ نوزادش را مرور میکند انگار همه چیز همین دیروز برایش اتفاق افتاده و یادآوری آن، سیل اشک را بر صورتش جاری میکند.
***
بغضی فروخورده مانع از آن میشد که بتواند کلمات را راحت بر زبان بیاورد. «ثریا» حدود سه سال قبل برای دومین بار باردار شد اما در 7 ماهگی به ناگاه دچار فشار خون عصبی شد و به بیمارستان مراجعه کرد. پزشکان کشیک، بارداری او را پراسترس تشخیص داده و از آنجا که احتمال میرفت بهدلیل شرایط خاص، زن جوان مجبور به زایمان زودهنگام شود، قرار شد بستری شود اما مشکل اینجا بود که آن بیمارستان، تجهیزات مراقبت ویژه از نوزاد را نداشت و به همین خاطر بیمار را به بیمارستانی دولتی فرستادند. زن جوان که تصور نمیکرد چه سرنوشت دردناکی در انتظار او است نزدیک صبح خود را به زایشگاه رساند.
تبعات غیرعادی جراحی سزارین
«ثریا» که پس از سالها، همچنان تحت درمانهای سنگین قرار دارد به «ایران» گفت: «هرگز نمیتوانم آن روزهای شوم را فراموش کنم. من با تشخیص بارداری پر استرس، به آن بیمارستان اعزام شده بودم اما آنها جایی برای بستری من نداشتند و مرا روی تختی خواباندند که مادران تازه زایمان کرده آنجا نگهداری میشدند. در دو روزی که آنجا بستری بودم، شاهد اتفاقات ناخوشایندی بودم که حال مرا بدتر کرد در حالی که من باید در فضایی دور از استرس نگهداری میشدم. با اینکه فرزند اولم با روش سزارین به دنیا آمده بود و فرزند دومم هم باید با همین روش به دنیا میآمد اما پزشکان بیمارستان تشخیص زایمان طبیعی دادند. من هم تصور میکردم شاید امکانش وجود داشته باشد و حرفی نزدم. تا اینکه یکی از پزشکان به تیم پرستاری گفت که مرا برای سزارین آماده کنند. از سوی دیگر قبل از اینکه بچهام به دنیا بیاید یکی از پرستاران به من گفت امیدوار نباش بچه ات زنده نمیماند من هم به همین دلیل از پزشکم خواستم او را به من نشان ندهد اما بعد از زایمان صدای گریهاش را شنیدم.»بعد از عمل، بهدلیل وضعیت خاصی که داشتم، دو روزی در آی سی یو تحت مراقبت ویژه بودم اما هیچ کس درد وحشتناکی را که در شکم احساس میکردم جدی نمیگرفت. بار اولی نبود که سزارین میکردم اما این بار هر چه از عمل میگذشت درد بیشتر میشد.
در این دو روز ملاقات ممنوع بودم و تصور میکردم پسرم بعد از تولد مرده است، اما وقتی پس از دو روز به بخش آمدم، خانوادهام با دادن خبر زنده بودن نوزاد، برای لحظاتی درد دیوانهکننده را از ذهنم پاک کردند. من تمام لحظاتی که در آی سی یو درد میکشیدم فکر میکردم پسرم را از دست دادهام اما وقتی وارد بخش شدم همه با دسته گل و پیامهای تبریک آمدند و فهمیدم که زنده است، اما کوچولویم را در دستگاه گذاشته بودند و نمیتوانستند پیش من بیاورند. من بیتاب بودم و دلم برای پسرم پر میکشید. با وجود درد شدیدی که داشتم خودم را کشان کشان به بخش نوزادان رساندم. داشتم از حال میرفتم که پرستاران مرا روی صندلی چرخدار گذاشته و بالای سر پسرم بردند. هنوز صورت معصوم او جلوی چشمام است. دست نحیف و کوچکش سیاه و کبود شده بود و رویش برچسبی زده بودند که خواندنش دیوانهام کرد. «همکاران محترم؛ لطفاً دیگر از این دست خون نگیرید». دلم پر میکشید بغلش کنم و با نوازش دردی را که کشیده بود، آرام کنم اما اجازه نداشتم او را از داخل دستگاه بیرون بیاورم. از آن روز دیگر در اتاق بخش بند نمیشدم و به هر بهانهای به اتاق نوزادان و بالای سر پسرم میرفتم. سرانجام در هفتمین روز بعد از زایمانم، با وجودی که هنوز درد شدیدی داشتم و هیچ کس علتش را نمیفهمید، از بیمارستان ترخیص شدم و بعدها فهمیدم همان روز به خانوادهام خبر فوت پسرم را داده بودند.»
دردی که یکسال طول کشید
یک ماهی از عمل گذشته بود اما درد وحشتناک شکم «ثریا» آرام نمیگرفت. جای بخیهها که مانند زنجیری زیر پوستش برجسته شده بود، عفونت داشت. «شبها از درد غرق عرق میشدم. حتی نمیتوانستم این پهلو و آن پهلو شوم. پیش هر دکتری هم که میرفتم به محض اینکه جای بخیهها را میدید میگفت دست به زخم نمیزند و باید همانجایی بروم که جراحی شده ام. دست آخر بازهم به کلینیک همان زایشگاه رفتم و دکتر دستور سونوگرافی و آزمایش داد. چون عفونت در خونم دیده شد آنتی بیوتیک برایم تجویز کردند. اما هیچ اثری نداشت. شاید بیش از 30 بار در طول یک سال سونوگرافی دادم و دورههای چند هفتهای آنتی بیوتیک خوردم اما بجز اینکه زخم معده هم به دردهایم اضافه شد، هیچ تأثیری نداشتند. درد به پای چپم رسیده بود و پیش دکتر مغز و اعصاب رفتم و باز هم بینتیجه بود. سرانجام بعد از ماهها یکی از پزشکان زنان بیمارستان برایم «ام آر آی» نوشت و آنجا بود که فهمیدیم بین رحم و تخمدان چپم، تودهای بزرگ وجود دارد. استرس شدیدی داشتم. احتمال میرفت توده سرطانی باشد و دکتر که احتمال میداد مجبور به خروج رحم و یکی از تخمدان هایم شود از من رضایت گرفت. توده در جراحی چند ساعتهای از بدنم خارج شد و گفتند آن را به پاتولوژی فرستادهاند.»
جا ماندن گاز استریل در شکم
با خروج توده از بدن «ثریا» دردهایش کمی آرام گرفته بود، اما رفتار کادر بیمارستان با او مشکوک بود: «من در طول این یک سال آنقدر درباره علت دردم تحقیق کرده و شرح حال خوانده بودم که براحتی میتوانستم از پروندهام سردربیاورم. رفتار پرستاران هم مرا کمی کنجکاو کرده بود. اما وقتی پرونده پزشکیام را باز کردم آنچه میدیدم قابل باور نبود. «خروج جسم خارجی» عبارتی بود که در توضیح علت جراحی نوشته بودند. وقتی کادر پرستاری فهمیدند من متوجه موضوع شدهام پرونده را از من گرفتند. موضوع به گوش رئیس بیمارستان که رسید او قول پیگیری داد، اما بعد از چند ماه وقتی خبری نشد خودم به آزمایشگاه رفتم. آنجا بود که فهمیدم جسم خارجی یک گاز استریل بزرگ بوده که بعد از سزارین در شکمم جا مانده بود. وقتی این شرایط را دیدم تصمیم گرفتم شکایت کنم و به دادسرای جرایم پزشکی رفتم.»
محکومیت کادر پزشکی
پرونده «ثریا» در دادسرا به جریان افتاد و نخستین جلسه کمیسیون پزشکی به درخواست بازپرس پرونده، حدود 4 ماه بعد از مشخص شدن اشتباه هولناک کادر اتاق عمل و پزشک معالج تشکیل شد. اعضا پس از بررسی مدارک و شنیدن اظهارات طرفین، جا ماندن گاز استریل بزرگ در داخل شکم را ناشی از قصور پزشکی خواندند و پزشک اصلی و دستیارش و کارشناس اتاق عمل را به میزان 4 درصد مقصر شناختند. این رأی با اعتراض پزشک معالج برای بررسی به کمیسیون پزشکی 5 نفره ارسال شد و این بار نیز پزشک اصلی به علت نبود نظارت دقیق بر شمارش گاز به میزان یک درصد، مسئول فنی شیفت به علت برنامهریزی نامناسب به میزان 2 درصد و دستیار پزشک بهدلیل نداشتن دقت کافی در شمارش گازها یک درصد مقصر شناخته شد. «ثریا» که همزمان با پیگیری پرونده اش، درمانش نیز ادامه داشت، به رأی اعتراض کرد. کمیسیون سوم نیز پزشک اصلی و مسئول فنی شیفت را هر کدام به یک درصد و دستیار پزشک را به میزان دو درصد مقصر اعلام کردند.با این رأی، پرونده با صدور کیفرخواستی با عنوان قصور پزشکی به شعبه 1043 دادگاه کیفری 2(مجتمع شهید قدوسی) به ریاست قاضی محبوب افراسیاب فرستاده شد و با رأی این دادگاه پزشک معالج به پرداخت یک درصد دیه، دستیار پزشک و مسئول فنی شیفت نیز به پرداخت 2 و یک درصد دیه محکوم شدند.«ثریا» گفت: «در محل جاماندن گاز، تودهای دیگر در شکمم تشکیل شده که باید نمونهبرداری شود. من بهخاطر یک اشتباه و بیدقتی هم سلامتی خودم و هم فرزندم را از دست داده ام. من کسی را جز خداوند ندارم و عاملان این اتفاقات را به خدا واگذار میکنم.»