سازمانی(؟) حزبی(؟) جبهه ای(؟) با نام «فَرَشگَرد» اعلام موجودیت کرده و عده ای از فعالان سیاسی زیر بیانیه ی اعلام موجودیت آن را امضا کرده اند و اعلام کرده اند که «آماده همکاری و هماندیشی با مخالفان سیاسی در داخل و خارج برای سرنگونی جمهوری اسلامی در چارچوب و در راستای منافع ملی ایرانند و اعلام میکنند که درهای «#فَرَشگَرد Revival» به روی همه براندازانی که به شروط حداقلی مشترک میان امضاکنندگان معتقدند، باز است.»
آن ها در ادامه نوشته اند:
«ما به ویژه دست یاری به سوی آن گروه از همنسلان خود دراز میکنیم که نقشی در روی کار آمدن «فرقه تبهکار» در سال ۱۳۵۷ و تداوم آن در نزدیک به ۴۰ سال گذشته نداشتهاند و خود قربانی تبعیض، فساد، تباهی و ناکارآمدی این فرقه بودهاند.»
یکی از اعتقادات این جمعیت از این قرار است:
«ما به نقش کلیدی و محوری شاهزاده رضا پهلوی در اتصال همه بخشهای جامعه ایران و اتحاد مخالفان سکولار- دموکرات جمهوری اسلامی باور داریم و معتقدیم در دوران گذار، حضور وی در میانه میدان، کمک شایانی خواهد بود به همبستگی ملی، حفظ کیان و یکپارچگی کشور و گذار آرام و سالم از نظام مستبد دینی به حکومتی دموکراتیک و سکولار.»
همه ی این ها بسیار جالب و شنیدنی. همه ی این ها قابل قبول و متین. ولی این که دو باره و چند باره برای رسیدن به اهدافی که سازمان های مشابه هم همان ها را اعلام کرده و خاصه رضا پهلوی را بر راس آن نشانده اند برای چه؟ این که یک جمعیت دیگر به جمعیت های قبلی با اهداف مشابه اضافه کنیم برای چه؟
و اما در موردِ خودِ جمعیت و کم و کیف آن. می دانم که به محض انتشار نظرِ من، عده ای خواهند گفت که باز «سخن» به جای این که برود با حکومت درگیر شود آمده است از اپوزیسیون ایراد می گیرد و تفرقه می اندازد.
اتفاقا می خواهم بگویم کسانی که تفرقه می اندازند همین جمعیت سازان و جمعیت پردازان هستند و اگر من نوعی چیزی در انتقاد به آن ها می نویسم برای جلوگیری از تفرقه و تشتت نیروهای مخالف حکومت اسلامی ست.
من به عینه می بینم که کسانی دارند درخت چنار می کارند با امید به این که میوه ی گلابی بدهد. اگر من بگویم که این درخت، درخت چنار است، و هرگز میوه ی گلابی نخواهد داد، این یعنی ایجاد یاس و تفرقه؟
ما همیشه صبر می کنیم که درخت چنار کاشته شود، و مدتی بگذرد و وقتی میوه نداد و کسی هم به آن نرسید و خشک شد، بگوییم ای بابا! چرا نشد؟!
من به عنوان یک ایرانی، به عنوان کسی که چشم دارد و می بیند و گوش دارد و می شنود دارم از همین الان مشاهده می کنم که این جمعیت در ایران و خارج از ایران قادر به انجام هیچ کار مفیدی در بر انداختن نظام حاکم نخواهد بود.
آغاز این پایان را در همین بیانیه می توان دید:
-فرقه ی برانداز یعنی چه؟ با این اصطلاح سخیف و بی معنی می خواهید مردم را به خود جلب کنید؟ حکومت اسلامی جنایتکار است تبهکار است خرابکار است ایجاد کننده ی آشوب در جهان است ولی فرقه نیست. کسانی که معنای فرقه را نمی دانند می خواهند مردم را با خود همراه کنند؟
-ایدئولوژی های کمونیستی پرانتز ارتجاع سرخ و سیاه! یا دوستان نمی دانند ایدئولوژى -های- کمونیستی چیست یا معنی ارتجاع سرخ و سیاه و تاریخچه ی آن را نمی دانند.
و الا آخر...
در نهایت ۴۰ نفر امضا کننده که نام دست کم نود درصد آنان به گوش کسی نخورده و بقیه هم که بعضی شان از دوستان اینترنتی من هستند و برایشان احترام قائل ام، با کدام وزن سیاسی و اجتماعی می خواهند مردم را حول این جمعیت جمع کنند؟ یک نفر رضا پهلوی هم که فعلا میان ده گروه مثل گوشت قربانی شقه شقه شده است.
و بالاخره می رسیم به نام عجیب غریبِ «فَرَشگَرد»! نامی که برای درست تلفظ کردن اش باید از زیر و زبر کمک گرفت! شما با این نام می خواهید به ایران و به میان مردم ایران بروید و از آن ها دعوت به بر اندازی کنید؟
برای این جمعیت و دوستان عزیزم آرزوی موفقیت و بر انداختن حکومت اسلامی دارم! آرزویی در حد، آرزوی میوه ی گلابی دادنِ درخت چنار!