حد وفاداری متحدان تهران کجاست؟
+13
رأی دهید
-25
موضعگیری غیرمنتظره حافط اسد در اجلاس در آبان ۱۳۶۶ اتحادیه عرب، حکایت از نامطمئن بودن ادامه حمایت متحدان معدود ایران، در شرایط حساس پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ داشت
در آبان ۱۳۶۶، مهمترین متحد ایران در جهان عرب، سوریه، به گونه ای غیرمنتظره به بیانیه اتحادیه عرب علیه تهران رای داد. این بیانیه، از آنچه "دفاع عراق از حقوق مشروع خود در مقابله با ایران" می نامید حمایت میکرد و تهران را، به خاطر تاخیر در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مورد انتقاد قرار می داد.
تهران و دمشق، از بهار ۱۳۶۱ توافق کرده بودند که سوریه، خط لوله کلیدی نفت صادراتی عراق را از خاک خود قطع کند. اقدامی که حداقل در ابتدای این همکاری، به معنی نصف شدن صادرات نفتی بغداد در بحبوحه جنگ بود. ایران در مقابل، متعهد شده بود که سالی یک میلیون تن نفت رایگان و میزان قابل توجهی نفت ارزان به سوریه بدهد. در چنین شرایطی، موضعگیری غیرمنتظره حافط اسد در اجلاس اتحادیه عرب، از نامطمئن بودن ادامه حمایت متحدان معدود ایران، در شرایط حساس پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ حکایت داشت.
جنجالی که بهتازگی بر سر اظهارات حیدر عبادی نخست وزیر عراق در مورد تحریم های آمریکا علیه ایران به راه افتاد، در یک نگاه تاریخی یادآور تجربیاتی از همین نوع است.
آقای عبادی که هفته پیش گفته بود کشورش از تحریم های آمریکا علیه ایران تبعیت خواهد کرد، بعد از مواجه شدن با موج انتقادات حامیان جمهوری اسلامی، اخیرا توضیح داد منظورش رعایت کل تحریم ها نبوده و بغداد، تنها تحریم مبادله با دلار را رعایت خواهد کرد.
با وجود توضیحات اخیر، کماکان این سوال منتفی نشده که موضع "تصحیح شده" رئیس دولت عراق را تا چه حد می توان جدی گرفت؟ مثلا، در صورتی که عراق به خاطر نقض تحریم های ایران در معرض تحریم قرار بگیرد، تا کجا به پرداخت هزینه های ارتباط با همسایه شرقی ادامه خواهد داد؟
سوالاتی از این قبیل درواقع بخشی از یک پرسش کلی تر هستند: اینکه تهران در میانه بحرانهای بزرگ، تا چه حد می تواند بر روی حمایت دولتهایی که آنها را متحد استراتژیک خود می داند حساب کند؟ شاید پاسخ گفتن به چنین پرسشی، پیش از هرچیز نیازمند روشن شدن این نکته باشد که "حد" بحران های بزرگی که جمهوری اسلامی ایران درگیر آنها می شود کجاست؟
افکار عمومی ایران، به طور طبیعی بر رفتار پایتخت هایی که متحد تهران تلقی می شوند، به ویژه آنهایی که از بابت این "اتحاد" از حکومت ایران بهره مند شده اند، بسیار حساس است.
در ماجرای اخیر اظهارات حیدر عبادی، بسیاری از ناظران ایرانی با اشاره به کمک های قبلی جمهوری اسلامی به دولت عراق، به تلخی از آنچه "نمک نشناسی" کشور همسایه می نامیدند انتقاد کردند. در مقابل، ناظرانی دیگر تاکید کردند که دولت عراق نیز مانند هر کشور دیگری به دنبال منافع ملی خود است و ایران نیز باید در روابط منطقه ای خود، رویه ای مشابه را در پیش بگیرد.
ولی ممکن است بتوان به این موضوع، از زاویه دیگری نیز نگاه کرد و آن اینکه اساسا اگر یک "متحد" بخواهد به تهران وفادار باشد و فرضا آمادگی پرداخت میزانی هزینه را هم برای وفاداری خود داشته باشد، به طور مشخص باید تا کِی و کجا به این کار ادامه بدهد؟
به عنوان مثال در زمان جنگ ایران و عراق، اگرچه سوریه در ازای کمک به ایران مقدار قابل توجهی نفت ارزان یا حتی رایگان دریافت می کرد، اما همزمان، ناچار به پرداخت هزینه های رویارویی با سایر دولت های عربی نیز بود که امکانات مالی و بینالمللی بسیار بیشتری از ایران داشتند.
دولت حافظ اسد، با در نظر گرفتن مجموع هزینه ها و منافع حمایت از ایران، تا هفتمین سال جنگ در کنار متحدان ایرانی خود ایستاد. اما در سال ۱۳۶۶، حتی مسئولان ایرانی برداشت روشنی از مدت زمانی که ممکن بود جنگ ادامه پیدا کند نداشتند. در چنان شرایطی، به طریق اولی برای سوری ها شفاف نبود که در صورت ماندن در کنار تهران، تا چه زمان باید در مقابل سایر دولتهای عربی قرار بگیرند.
این سردرگمی، احتمالا یکی از مهم ترین عواملی بود که باعث شد تا چهار ماه بعد از صدور قطعنامه ۵۹۸ و پذیرفته نشدن این قطعنامه از سوی مقام های ایرانی -که دورنمای پایان جنگ را بسیار پیچیده می کرد- سرانجام امضای سوری ها در بیانیه اتحادیه عرب علیه ایران، در کنار سایر کشورهای عربی قرار بگیرد.
حق نشر عکس .
تا زمانی که "تَهِ پروژه های بزرگ تهران" مشخص نباشد، مشکل میتوان تصور کرد که "هیچ متحدی"، تا آن زمان که مقام های ایرانی انتظار دارند یا تصور میکنند، در کنارشان باقی بماند در شرایط موجود هم، دولت های متحد یا حامی تهران در وضعیت کمابیش مشابهی قرار دارند. این دولت ها، البته در روابط با ایران به دنبال منافع خود هستند. یقینا، تردیدی هم در ترجیح دادن منافع خود به ملاحظات ایران نداشته و نخواهند داشت.
با وجود این، در مواردی که این دولت ها به هر دلیل، و از جمله اشتراک منافع کوتاه مدت یا میان مدت، مایل به تن دادن به هزینه های اتحاد با تهران باشند، منطقا برای آنها مهم خواهد بود محاسبه کنند که تا چه نقطهای باید این هزینه را پرداخت کنند؟ به عبارت دیگر، "تهِ پروژه حمایت از تهران" کجاست؟
به عنوان نمونه ای متاخر، می توان اتحاد استراتژیک تهران و مسکو در سوریه را یادآوری کرد. این اتحاد، اگرچه به لحاظ اصولی موافقان و مخالفان بسیار دارد، بی تردید در مقطعی مشخص منافع هر دو حکومت را تامین کرده است. اما به راستی، آیا برنامه حکومت ایران برای "خروج" از سوریه مشخص است؟ آیا مسئولان جمهوری اسلامی ایران می توانند تخمین خاصی ارائه کنند که روشن کند مسکو -حتی اگر مایل به باقی ماندن در کنار تهران در پروژه سوریه باشد- به طور مشخص تا چه زمان باید این کار را انجام دهد؟
به همین ترتیب، اگر دولت عراق به هر دلیل بخواهد در ارتباط با تحریم های اخیر در کنار حکومت ایران قرار بگیرد و هزینههایی را هم متقبل شود، آیا می تواند از طریقی تخمین بزند که باید پرداخت هزینه را مثلا تا ۳ ماه ادامه بدهد یا ۳ سال؟
تا آنجا که تجربه دهه های اخیر نشان می دهد، پاسخ این سوالات و پرسشهایی از این جنس، مشخصا وقتی پای پروژه های حساس در میان باشد، مبهم است. ابهامی که "متحد جمهوری اسلامی ایران ماندن" را، در درازمدت بسیار دشوار میکند.
در حقیقت، تا زمانی که "تَهِ پروژه های بزرگ تهران" مشخص نباشد، مشکل میتوان تصور کرد که "هیچ متحدی"، تا آن زمان که مقام های ایرانی انتظار دارند یا تصور میکنند، در کنارشان باقی بماند.
در آبان ۱۳۶۶، مهمترین متحد ایران در جهان عرب، سوریه، به گونه ای غیرمنتظره به بیانیه اتحادیه عرب علیه تهران رای داد. این بیانیه، از آنچه "دفاع عراق از حقوق مشروع خود در مقابله با ایران" می نامید حمایت میکرد و تهران را، به خاطر تاخیر در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مورد انتقاد قرار می داد.
تهران و دمشق، از بهار ۱۳۶۱ توافق کرده بودند که سوریه، خط لوله کلیدی نفت صادراتی عراق را از خاک خود قطع کند. اقدامی که حداقل در ابتدای این همکاری، به معنی نصف شدن صادرات نفتی بغداد در بحبوحه جنگ بود. ایران در مقابل، متعهد شده بود که سالی یک میلیون تن نفت رایگان و میزان قابل توجهی نفت ارزان به سوریه بدهد. در چنین شرایطی، موضعگیری غیرمنتظره حافط اسد در اجلاس اتحادیه عرب، از نامطمئن بودن ادامه حمایت متحدان معدود ایران، در شرایط حساس پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ حکایت داشت.
جنجالی که بهتازگی بر سر اظهارات حیدر عبادی نخست وزیر عراق در مورد تحریم های آمریکا علیه ایران به راه افتاد، در یک نگاه تاریخی یادآور تجربیاتی از همین نوع است.
آقای عبادی که هفته پیش گفته بود کشورش از تحریم های آمریکا علیه ایران تبعیت خواهد کرد، بعد از مواجه شدن با موج انتقادات حامیان جمهوری اسلامی، اخیرا توضیح داد منظورش رعایت کل تحریم ها نبوده و بغداد، تنها تحریم مبادله با دلار را رعایت خواهد کرد.
با وجود توضیحات اخیر، کماکان این سوال منتفی نشده که موضع "تصحیح شده" رئیس دولت عراق را تا چه حد می توان جدی گرفت؟ مثلا، در صورتی که عراق به خاطر نقض تحریم های ایران در معرض تحریم قرار بگیرد، تا کجا به پرداخت هزینه های ارتباط با همسایه شرقی ادامه خواهد داد؟
سوالاتی از این قبیل درواقع بخشی از یک پرسش کلی تر هستند: اینکه تهران در میانه بحرانهای بزرگ، تا چه حد می تواند بر روی حمایت دولتهایی که آنها را متحد استراتژیک خود می داند حساب کند؟ شاید پاسخ گفتن به چنین پرسشی، پیش از هرچیز نیازمند روشن شدن این نکته باشد که "حد" بحران های بزرگی که جمهوری اسلامی ایران درگیر آنها می شود کجاست؟
افکار عمومی ایران، به طور طبیعی بر رفتار پایتخت هایی که متحد تهران تلقی می شوند، به ویژه آنهایی که از بابت این "اتحاد" از حکومت ایران بهره مند شده اند، بسیار حساس است.
در ماجرای اخیر اظهارات حیدر عبادی، بسیاری از ناظران ایرانی با اشاره به کمک های قبلی جمهوری اسلامی به دولت عراق، به تلخی از آنچه "نمک نشناسی" کشور همسایه می نامیدند انتقاد کردند. در مقابل، ناظرانی دیگر تاکید کردند که دولت عراق نیز مانند هر کشور دیگری به دنبال منافع ملی خود است و ایران نیز باید در روابط منطقه ای خود، رویه ای مشابه را در پیش بگیرد.
ولی ممکن است بتوان به این موضوع، از زاویه دیگری نیز نگاه کرد و آن اینکه اساسا اگر یک "متحد" بخواهد به تهران وفادار باشد و فرضا آمادگی پرداخت میزانی هزینه را هم برای وفاداری خود داشته باشد، به طور مشخص باید تا کِی و کجا به این کار ادامه بدهد؟
به عنوان مثال در زمان جنگ ایران و عراق، اگرچه سوریه در ازای کمک به ایران مقدار قابل توجهی نفت ارزان یا حتی رایگان دریافت می کرد، اما همزمان، ناچار به پرداخت هزینه های رویارویی با سایر دولت های عربی نیز بود که امکانات مالی و بینالمللی بسیار بیشتری از ایران داشتند.
دولت حافظ اسد، با در نظر گرفتن مجموع هزینه ها و منافع حمایت از ایران، تا هفتمین سال جنگ در کنار متحدان ایرانی خود ایستاد. اما در سال ۱۳۶۶، حتی مسئولان ایرانی برداشت روشنی از مدت زمانی که ممکن بود جنگ ادامه پیدا کند نداشتند. در چنان شرایطی، به طریق اولی برای سوری ها شفاف نبود که در صورت ماندن در کنار تهران، تا چه زمان باید در مقابل سایر دولتهای عربی قرار بگیرند.
این سردرگمی، احتمالا یکی از مهم ترین عواملی بود که باعث شد تا چهار ماه بعد از صدور قطعنامه ۵۹۸ و پذیرفته نشدن این قطعنامه از سوی مقام های ایرانی -که دورنمای پایان جنگ را بسیار پیچیده می کرد- سرانجام امضای سوری ها در بیانیه اتحادیه عرب علیه ایران، در کنار سایر کشورهای عربی قرار بگیرد.
حق نشر عکس .
تا زمانی که "تَهِ پروژه های بزرگ تهران" مشخص نباشد، مشکل میتوان تصور کرد که "هیچ متحدی"، تا آن زمان که مقام های ایرانی انتظار دارند یا تصور میکنند، در کنارشان باقی بماند در شرایط موجود هم، دولت های متحد یا حامی تهران در وضعیت کمابیش مشابهی قرار دارند. این دولت ها، البته در روابط با ایران به دنبال منافع خود هستند. یقینا، تردیدی هم در ترجیح دادن منافع خود به ملاحظات ایران نداشته و نخواهند داشت.با وجود این، در مواردی که این دولت ها به هر دلیل، و از جمله اشتراک منافع کوتاه مدت یا میان مدت، مایل به تن دادن به هزینه های اتحاد با تهران باشند، منطقا برای آنها مهم خواهد بود محاسبه کنند که تا چه نقطهای باید این هزینه را پرداخت کنند؟ به عبارت دیگر، "تهِ پروژه حمایت از تهران" کجاست؟
به عنوان نمونه ای متاخر، می توان اتحاد استراتژیک تهران و مسکو در سوریه را یادآوری کرد. این اتحاد، اگرچه به لحاظ اصولی موافقان و مخالفان بسیار دارد، بی تردید در مقطعی مشخص منافع هر دو حکومت را تامین کرده است. اما به راستی، آیا برنامه حکومت ایران برای "خروج" از سوریه مشخص است؟ آیا مسئولان جمهوری اسلامی ایران می توانند تخمین خاصی ارائه کنند که روشن کند مسکو -حتی اگر مایل به باقی ماندن در کنار تهران در پروژه سوریه باشد- به طور مشخص تا چه زمان باید این کار را انجام دهد؟
به همین ترتیب، اگر دولت عراق به هر دلیل بخواهد در ارتباط با تحریم های اخیر در کنار حکومت ایران قرار بگیرد و هزینههایی را هم متقبل شود، آیا می تواند از طریقی تخمین بزند که باید پرداخت هزینه را مثلا تا ۳ ماه ادامه بدهد یا ۳ سال؟
تا آنجا که تجربه دهه های اخیر نشان می دهد، پاسخ این سوالات و پرسشهایی از این جنس، مشخصا وقتی پای پروژه های حساس در میان باشد، مبهم است. ابهامی که "متحد جمهوری اسلامی ایران ماندن" را، در درازمدت بسیار دشوار میکند.
در حقیقت، تا زمانی که "تَهِ پروژه های بزرگ تهران" مشخص نباشد، مشکل میتوان تصور کرد که "هیچ متحدی"، تا آن زمان که مقام های ایرانی انتظار دارند یا تصور میکنند، در کنارشان باقی بماند.
۷۴

نازک بین - شفیلد، انگلستان
درحقیقت و نهایتا" هیچ کشوری حاضر نخواهد شد به حکومت آخوندی که در باطلاق سیاسی گرفتارشده موجودیت و موقعیت خودش را به خطر بیاندازد برای نجات امیال ملاهای فرصت طلب.
5
55
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۱
۳۷

dannni - سوئد، سوئد
اینها وقتی دیدن دگه پولی برای ایران نمانده پشت به ایران کردن درضمن بی تدبیری سران حکومت این فلاکت و بی شخصیت ای ایران و زوال ایران دربرابر کشورهای عرب نمک نشناسی قرار داده همین حیدر عبادی کوتوله یادش رفت همین سه سال پیش داعش تا ابو غریب که دروازه بغداد است رسید و از سوی تا دروازه اربیل و سلیمانیه رسیدن نه آمریکا نه هیچ کس این ایران بود در انبار های اسلحه و مهمات مفت و جوان های بدبخت ایرانی به کمک آنها شتافدن ای ننگ تون باد ای الاغ های مردم هموطن کش نفهم چه بلای ایران آوردین .هیچ نمانده .نه زاینده رود . نه کارون . نه رود ترک نه هیرمند و دریاچه ارومیه .نه خزر . نه عزت و شرف دگه مایه شرمساری و بدبختی شدیم
9
55
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۴