شهردار تسالونیکی مورد ضرب و شتم ملی‌گراهای افراطی یونان قرار گرفت

دست این مغولکها یواش یواش داره رو میشه! کشتار؛ کشتار؛ کشتار. فقط چقدر از ارامنه ما رو قتل عام کردند!

شهر سالانیک قسمتی از قلمرو دولت عثمانی بود. این شهر زادگاه «مصطفی کمال پاشا» است. درد وران جنگ مردمان تورک تبار شهر بزور سرنیزه از شهر بیرون رانده شدند و این شهر به اشغال یونان در آمد. خانه پدری «مصطفی کمال پاشا» همچنان در این شهر باقی است، و پرچم ترکیه همواره برسردر آن برافراشته است، این خانه (بصورت نمادین) قسمتی از خاک ترکیه محسوب می شود. لقب «کمال» را معلم وی در دوران تحصیل در مدرسه در تسالونیکی و بعلت هوش سرشار «مصطفی» در درس ریاضیات به او داده بود. و اینگونه بود که «مصطفی کمال» نامیده شد. زبان ایتالیایی و نواختن پیانو را بعدها آموخت. حادثه کتک خوردن شهردار سالانیک توسط افراط گرایان یونانی مصادف است با ۱۹می ۱۹۱۹ یعنی سالروز گام نهادن مصطفی کمال پاشا به سامسون و آغاز نبرد رهایی بخش ترکیه است که چهار سال طول کشید، و منجر به تأسیس جمهوری ترکیه گردید. پینوشت: شایسته است بدانیم کلمات (جمهوریت، جمهور، رئیس جمهور)که از زبان فاخر عربی بعاریت گرفته شده . ما آنرا بکار میبریم، تا قبل از تأسیس«جمهوری ترکیه» و بعنوان ترمینولوژی سیاسی بمفهموم امروزین خود معنی و مفهوم نداشتند.

[::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. زبان فاخر عربی؟ شما ترکا اگه به اسلام نچسبین ،هیچی ندارین و اگر یک ادم درست و حسابی تو ترکا اسم ببریم همین اتاتورک است که ترکیه امروزی درصدی از جمعیتش روشنفکران سکولار هستند بخاطر این بزرگمرد است.

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. شماها که 1400 سال پیش در زمان ساسانی زورتان به خر نمی رسید پالان را کتک می زدید ، ارزوی ساسانیان فارس برای گرفتن استانبول به تاریخ پیوست که در هر حمله به روم از روی ارمنی ها با کشتار رد می شدید و از روم پس کله خورده باز بر می گشتید غقده خود را به ارمنی ها سر راه روم و ساسانی خالی می کردید ، ترکها وقتی امپراتوری بیزانس روم را شکست دادند با ارمنی ها هم پیمان شدند ولی در 100 سال پیش جنگ جهانی اود بخاطر خیانت ارامنی به ترکها و مسلمانان عثمانی و همدستی با روسها باعث شد که عثمانی با المان تصمیم بگیرند موانع سر راه خود را بردارند ! باز هم ارامنه در مناطق کرد نشین امروز را کردهای فرصت طلب همنژاد شما انها را کشتند و خانه انها نشستند ! ارمنی ها هم به کمک روسیه در وسط اذربایجان شمالی ارمنستان درست کردند !

[::باباجان - لندن، انگلستان::]. چرا جانم. ما همون 1400 سال پیش هم زورمون به شماها میرسید!

[::Iranemaa - قم، ایران::]. .. نصف مشاهیر قدیم ایران و اکثر مشاهیر جدیدش اصالت تورک داشتن. همون ترکیه دوتا جایزه نوبل (شیمی و ادبیات) دارن. تروکیه که زمانی که در ایران تمدن تورک قزوین(کاسپین) برپا بود تمدن تروا که همتن تورکهای غربی بودن رو داشت. اون موقع اقوام شما الای درختان پاکستان و افغانستان و عراق نارگیل میچیدن. نام کهن روسیه هم تروشن بوده و به معنی تورکها بوده مثل تروکیه که تروسیه هم تلفظ میشده و بعدها راشن یا روسیه تلفظ شده. اساسا همه تمدنها و نژادهای کهن مناطق اروپای شرقی و تروکیه و ایران و قفقاز و روسیه همگی زیر مجموعه های نژاد تورک یا قز(کاس) هستن.

[::باباجان - لندن، انگلستان::] جمعیتی که امروزه خود را«فارس» می نامند تا قبل از تشکیل دولتمداری ترکان در این جغرافیایی که اکنون «ایران» نامیده می شود حضور تاریخی نداشتند. منتسب کردن حکومت های باستانی در ناحیه بین النهرین به این جمعیت یک خبط تاریخی است. این جمعیت انسانی که عامدانه «فارس» نامیده می شوند تا خود به «پارس» بچسبانند و سپس ادعای مالکیت حصر وراثت بر این سرزمین کنند، یک دروغ گنده تاریخی است. این مردمان بلحاظ اتنیکی، زبانی، فرهنگی( سه عنصر بسیار تعیین کننده هویت) یعنی فرهنگ شفاهی، رسوم و سنن، عادات و مراودات، و شیوه زندگی و ذهنیت اجتماعی با جمعیت های انسانی واقع در هندوستان و بخشی از افغانستان و تاجیکستان کنونی وابستگی بسیار تنگاتنگی دارند. اما با وجود تمامی این مشترکات غیر قابل انکار که نشانه خاستگاه این جمعیت می باشد، تنها و تنها به یک «علت بدیهی» خود را بزور به خرابه های تخت جمشید می مالند و آرزوی خویشاوندی با سلسله های باستانی در خاورمیانه را در سر می پرورانند. نام آن علت اینست: نفت! والا این جماعت کجا و ساسانیان و هخامنشیان و غیره کجا!‌

یولداش بابا جان، اجازه دهید یک مثال ساده بزنم. شما حتی یک نفر در تاریخ این سرزمین پیدا نخواهید کرد که بالای هشتاد سال سن داشته باشد و نامش کورش بوده باشد! یا داریوش بوده باشد می دانید چرا؟ دلیل آن بسیار ساده است. داستان کورش کبیر(همانصور که ملاحظه می کنید نام کورش از منابع مذهبی یهودی - و لقب«کبیر» را از زبان فاخر عربی آنهم از سر ناچاری! بعاریت گرفته اند). این قصه های هزار و یک شب داریوش ماریوش همگی بعد از جنگ دوم جهانی برای مهیا کردن یک عقبه تاریخی برای زدودن بیش از یکهزار سال دولتمداری ترکان در این سرزمین نوشته شده است. اگر گوشه چشم دولت فخیمه و کمپانی هند شرقی نبود، این جماعت لولیان و کولیان هندوستان با هزار کیلو چسب هم نمی شد به حکومت های گذشته در مزوپوتامیا(بین النهرین) چسبانید. این جماعت تا قبل از حضور ترکان در هندوستان اصلا اسب ندیده بودند، چه رسد باینکه بخواهند سوارش شوند و به یونان بتازند!

نکته مهم دیگر «رقص» است. من در گذشته مقاله مفصلی در باره «رقص» نوشتم و در آنجا به این موضوع «رقص» راوی خاستگاه تاریخی مردمان، شیوه معیشت، الهام از عناصر طبیعت، تلفیق رزم وبزم، پرداخته بودم. متاسفانه نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای از ادمینهای سایت UK آنرا به چه دلیل حذف کرد! آشنایی با ریشه های تاریخی (علم الأنساب) حق هر انسانی است. چسبانیدن خود به خرابه های تخت جمشید و ادعای حصر وراثت دروغین بکمک کمپانی هند شرقی دردی را درمان نمی کند. رقص، زبان، آداب زندگی و شیوه معیشت، دگم ها، عادات و سنن تمام این دروغها را بر ملا می کند. حالا شما بروید هی هزار صفحه کتاب بنویسید که و شعار دهید که کورش مورش جد ماست! شما دو ثانیه به رقص و قر کمر و عشوه شتری آمدن مردان این جماعت بنگرید، بیاندیشید و خودتان قضاوت کنید. آیا این رقص« هیچ شباهتی به رقص یک مرد میدان رزم دیده و زخم چشیده دارد؟!! آیا این «رقص» هیچ شباهتی به آداب و سنن یک گروه تباری که بلحاظ تاریخی شیوه زندگی گذشتگانش سوارکاری بوده باشد و تا یونان هم بتازد دارد. یا در زندگی اصلا موجودی بنام اسب دیده باشند، می ماند؟

شما به بیش از یکهزار سال آثار مینیاتورهای هندی بنگرید. اسب تازان تورک هستند. این مینیاتورها روایتگر مدح و ستایش چابکسواران تورک است. حال به رقص مردان تورک بنگرید. دستها همچون عقاب پر گشوده، چشم ها با غرور از اوج آسمان پائین را نظاره می کند و هر لحطه آماده نشستن بر صید خود است. پاها چون اسب تیزپا بر زمین کوفته می شود ودر این میان زخمه چنان فرود میاید که آتش از تار بر می خیزد. حالا مقایسه کنید اینرا با رقص بابا کرم دوسسسست دارم! هنگام ساسانیان این جماعت هنوز خود را از آندراپرادش به بنگالور نرسانیده بود، چه بماند به یونان لشکر بکشد! آنهم با اسب!!