ایران اینترنشنال:یک هفته بعد از حمله و شعار به جلسه سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در تورنتوی کانادا، این روشنفکر دینی در نشست سی و هشتم درس سلوک دیندارانه در شمال کالیفرنیا که عصر یکشنبه در منلو پارک برگزار شد، به روایتی از این حمله پرداخت و گفت منتقدان فعالیت او در ستاد انقلاب فرهنگی میخواهند او نسبت به رفتارهایی عذرخواهی کند که هیچگاه از او سرنزده است.
او منتقدان را بیخبر از تاریخ ابتدای انقلاب اسلامی دانست و گفت: منتقدان ابتدا باید سه موضوع « انقلاب فرهنگی»،«ستاد انقلاب فرهنگی» و «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را از هم تفکیک کنند و سپس بانیان و دستاندرکاران هر کدام از این نهادها را بابت کارهایی که کردند مورد انتقاد قرار دهند.
او گفت: انقلاب فرهنگی و بستهشدن دانشگاه قبل از تشکیل«ستاد انقلاب فرهنگی» رخ داد و ستاد به دستور آقای خمینی برای بازگشایی دانشگاهها تشکیل شد و من هم از سوی مرحوم باهنر دعوت به عضویت در این ستاد شدم،اما سال ۶۲ و بعد از دوبار استعفا کلا خودم را از ستاد کنار کشیدم و در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مشارکتی نداشتم.
به گفته سروش اخراج دانشجویان و تسویه استادان دانشگاه را این ستاد انجام نداد و بخشهای دیگر حاکمیت، از جمله اداره گزینش وزارت علوم در دوره آقای محمدعلی نجفی انجام داد.
وی با اشاره به این که از ابتدا مخالف حذف مخالفان و منتقدان از دانشگاه بود گفت: برخی از استادان از جمله دکتر زرینکوب، دکتر نصر و دکتر زریاب خویی، حتی پیش از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی به دلایل دیگری از دانشگاه اخراج شدند و اتفاقا اخیرا یکی از دوستانی که در پی نگارش کتابی درباره تاریخ انقلاب فرهنگی است، نامهای از من را پیدا کرده و برای من ارسال کرده است که در آن من نوشتهام تسویه و پاکسازی در دانشگاه را متوقف کنید.
وی افزود: بعد از کنار کشیدن من از ستاد انقلاب فرهنگی کلا عنان کار به دست شورای عالی انقلاب فرهنگی افتاد و در دهه هشتاد هم من به رغم سی سال تدریس در دانشگاه اخراج شدم و هیچ حق وحقوقی هم به من داده نشد.
روایت چگونگی حضور مهاجمان به سه جلسه سخنرانی سروش در تورنتو
سروش که، یکم آوریل، و پیش از شروع درسگفتار اصلی با مخاطبان سخن میگفت، پیش از توضیح درباره فعالیتهایش در ستاد انقلاب فرهنگی ابتدا به روایتی از چگونگی حضور و شعار مهاجمان به سخنرانی اخیرش در تورنتوی کانادا پرداخت و گفت: باید به انصار حزبآلله کشور خودمان تبریک بگوییم که دایره شرارت آنها توسعه یافته و به کشورمان محدود نمانده و کسان دیگری هم شیوه نامرضیه انها را یافته و پیروی می کنند.
به گفته آقای سروش او به دعوت دانشگاه مک مستر یک سخنرانی داشت و سپس سه جلسه برای ایرانیان ساکن این شهر که دو جلسه درباره غزالی و دیگری برای کتاب ملت عشق سخنرانی کرد.
این سه جلسه به رغم آنکه برگزار شد و به گفته سروش ما( سخنران و مخاطبان) به هدفشان که برگزاری سخنرانی و پرسش و پاسخ بود، رسیدند،اما از سوی برخی از منتقدان مورد هجوم قرار گرفت.
سروش تعداد مهاجمان را هشت نفر ذکر کرد که سنشان شصت سال به بالا بود که به زعم او«از جایی تحریک یا مورد بهرهبرداری قرار گرفتند، وارد جلسه شدند و ابتدا شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر اسلام سردادند و هنگامی که من وارد جلسه میشدم اهانتهایی کردند».
به گفته آقای سروش و بعد از حضور این عده سکوریتی( افسر حفاظت ساختمان) آمد و با خفت و خجلت بیرونشان کرد.
اما آنها از پای ننشستند و برای روز دوم آمدند که این بار به دلیل پیشبینیهای لازم نتوانستند به داخل ساختمان بیایند و به گفته اقای سروش«در خیابان بانگهایی زدند و برگشتند».
شکستگی سر یکی از مهاجمان در روز سوم سخنرانی
ماجرا اما هنگامی پیچیدهتر شد که جمعیت اندک مورد نظر برای سومین روز متوالی هم به محل سخنرانی در مکانی دیگر هجوم بردند.
گزارش مهاجمان که خود را «کمونیستهای تورنتو» معرفی کردند حاکیست که کتابخانه با آنچه آنها«فشار نیروهای چپ و انقلابی» عنوان کردند، «سومین جلسه سخنرانی سروش را کنسل نمود.»
در این بیانیه آمده که «کمونیستهای تورونتو موفق شدند محل جدید سخنرانی را پیدا و اعتراض خویش را برای حضور سروش سازمان دهند که محافظین و مسئولین جلسه با عصبانیت و خشونت به مقابله با معترضین پرداخته که شیشه در ورودی بر سر و صورت فخری جواهری عضو کمیته مرکزی حزب حکمتیست وعضو هیئت اجرائی کمیته حمایت از مبارزات مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی شکسته شده و وی از ناحیه سر دچار شکستگی شده و تعادلش را از دست میدهد که در نهایت به بیمارستان منتقل میشود. دو نفر دیگر از معترضین هم دچار صدمههای سطحی شده که توسط امدادگران در محل مداوا میگردند.»
روایت آقای سروش از روز سوم و برخورد با مهاجمان به گونهای دیگر است. به گفته آقای سروش «روز سوم دوستان ما به خیال این که در ساختمانی که جلسه برقرار میشود سکوریتی ساختمان از پس آنها بر خواهد آمد،کسی را صدا نزدند و محافظت کافی نکردند و اینها به درون ساختمان راه پیدا کردند و به طبقه هفتم آمدند و اگر چه به داخل اتاقی که ما نشسته بودیم راه نیافتند اما بیرون اتاق شعارهایی دادند و عاقبت هم با کشیدن یا لگدزدن شیشه در را شکستند. پارههایی از قطعات شیشه روی خانمی که یکی از مهاجمان بود ریخت و سر و صورت او مجروح و خونین شد و روی زمین خوابید و فریادهایی کشید و شکایت می کرد که او را مجروح کردند. تعدادی پلیس آمدند و گزارش مبسوطی تهیه کردند و نام مهاجمین را نوشتند و از ماهیت جلسه جویا شدند و اطلاعاتی به دست آوردند و مهاجمان را بیرون کردند و سپس جلسه به مدت ۲ ساعت و نیم درباره کتاب «ملت عشق» برگزار و به نیکویی خاتمه یافت.
در ادامه این نشست آقای سروش به بیان دیدگاه خود درباره ریشههای فکری این افراد پرداخت و گفت: در جلسه اولی که آنها خودسرانه وارد مجلس شدند گفتم بنشیند تا من درباره اتهاماتی که متوجه من میکنید، توضیح دهم که آنها به جای آنکه توضیحات مرا بشنوند، مرا به جنایت علیه بشریت متهم کردند و نام هیتلر را در میان آوردند، دریافتم که آنها برای گوش دادن، بحث کردن و روشن شدن و کشف حقیقت نیامدهاند. کسی که از ما با این شعار «مزدور برو گم شو» استقبال میکند، که نیامده حرف بشنود، گفت وگو کند. بلکه آمده برای برهم ریختن و تطاول و چپاول و برهم زدن. به همین دلیل من نشسته بودم و تنها لبخندی از تاسف به این رفتار میزدم و با یک چشم دیگر که نگاه می کردم عدهای ورشکستگان سیاسی، فرهنگی را می دیدم که هم دچار بی خبری از اوضا ع هستند و هم دردمندند به گمان خودشان و از این طریق میخواهند درد خودشان را ابراز کنند.
از چشم دیگر میدیدم که اینها هموطنان ما هستند. هموطنانی که باری به هر جهت از وطن خود دور ماندهاند و در غربتند و به دلیل همین دور ماندن و به دلیل کینههایی که در دلشان انباشته شده است، دچار مشکلات و عقدههای عظیم روانی شدهاند و میخواهند که به هر ترتیب و در هر جایی که شده اینها را خالی کنند و از این طریق، هم احراز هویت و هم ابراز هویت کنند.
هیچ حرکت مثبتی با اوباشیگری به نتیجه نمیرسد
سروش گفت که آنها در مجلس به او اجازه سخن گفتن ندادند اما خطاب به آنها در این نشست ادامه داد: شما مقصدو هدفتان را به خطا انتخاب کردید.حتی اگر باحکومت ایران بر سر دشمنی هستید،دشمنیتان را در جایش خالی کنید ونه در جایی که جایگاهش نیست و نیروهای خودتان را بیهوده هدر ندهید. اگر به دنبال انجام حرکت مثبتی هستید بدانید که، هیچ حرکت مثبتی با این هجوم و اوباشگری آغاز نمیشود، موفق نخواهد شد و مردم را قانع نخواهد کرد.
وی برخی ازمنتقدان حکومت ایران را افرادی دانست که به همین گونه حرکتهای خودسرانه و بیقانون انتقاد دارند و افزود: حکومت ایران افرادی را در اختیار دارد که خودسرانه و بیقانون به سر این و آن می ریزند و مانع تفکرات مردم می شوند.
اگر می خواهید ابراز وجودی بکنید و از آشیانههای خود بیرون بیایید این راهش نیست و از این طریق زیان خواهید کرد و حداکثر به یکی از اقمار انصار حزبالله در داخل تبدیل میشوید.
سروش به پیشینه رفتار انصار حزبالله اشاره کرد و گفت:امروز در مملکتی که حکومت از آنها حمایت میکند همه گوشه نشین شدند، نقاب به صورت زدند و رفتارهای پیشین خود را انکار می کنند و بعضی مثل دهنمکی به سراغ فیسلمازی رفتند و سعی کردند چهره دیگری پیدا کنند و شخصیت متفاوتی را نشان دهند.
سروش با اشاره به شعار مرگ بر اسلام این افراد به خاطرهای از سخنرانی دکتر محمدرضا نیکفر در پاریس اشاره کرد و گفت:
آقای محمدرضا نیکفر که خود خداناباور است، در پاریس میگفت هیچ حرکتی در ایران پا نمیگیرد که دینداران با آن حرکت قهر باشند و من بعد از سخنرانی به او گفتم که این سخن شما را باید با آب طلا نوشت چرا که سخن درست و پخته و عاقلانهای است. الان هم به این حضرات میگویم که اگر میخواهید در دل مردم جا شوید که با شعار مرگ بر اسلام که نمیتوانید جایی در کشور پیدا کنید، حتی اگر بیاعتقادید، این بیاعتقادی را بپوشانید و این مواجهه غلیظ و زمخت ودشمنانه با دین مردم را کنار بگذارید.
وی به یکی از نوشتههای پیشینش با عنوان «ای کوته آستینان تا کی دراز دستی» اشاره کرد وگفت: درآن نوشته متذکر شدم که اگر حوادثی مساعد رخ داد و شمایی که به پیامبر فحش میدهید، وارد ایران شدید،با مردم آنجایی که نام بچههایشان را محمد و علی و کاظم و زهرا و زینب میگذارند، وقتی عقد میکنند قرآن حاضر میکنند، برای امام حسین اشک میریزند و به زیارت پیشوایان میروند، چگونه میخواهید زندگی و در چشم آنها نگاه کنید.
اگر آیندهنگر هستید که این جنبه را ملاحظه کنید اگر میخواهید عقده گشایی کنید که بدانید توفیقی نصیبتان نخواهد شد.
سروش درباره تحولاتی که در ایران در پیش است گفت: اگر تحولی هم در کشور ما رخ داد، جای همه ایرانیان است و منجمله این افرادی که سینههای انباشته از کینه دارند اما برای کنترل و تسلط بر خویش باید آگاهیهای خویش را افزایش دهند که در جهان جدید چگونه باید زیست کرد و چگونه در امنیت حرف یکدیگر را شنید.
وی افزود: امنیت فوق العاده مهم است و در کشوری که امنیت نباشد دو سرمایه فرار می کنند یکی سرمایههای مادی و دیگری سرمایههای فکری و کشور خالی و تهی و فقیر میشود و ما نباید بگذاریم کهآینده ما چنین آیندهای باشد و خدا نکند که کشور ما در آینده دچار وضعی شود که این گونه تفکر که مملو از کینه و تطاول و چپاول است در کشور ما حاکم شود که به قول سعدی
کس نیاید به زیر سایه بوم
ور همای از جهان شود معدوم.