تحقیر دردناکی که ولادیمیر پوتین را به سمت بازگرداندن اعتبار و قدرت روسیه سوق داد

هفته گذشته ولادیمیر پوتین برای دومین دور متوالی و چهارمین بار به عنوان ریاست جمهوری روسیه انتخاب شد و بدین ترتیب ۶ سال دیگر نیز قدرتمندترین چهره کنونی جهان در کاخ کرملین ماندگار خواهد بود. مقتدر و گاه مستبد در وطن و ترسناک و قاطع در خارج، ولادیمیر پوتین از سال ۲۰۰۰ تاکنون راه دراز و پرفراز و نشیبی را طی کرده است، سالی که وی روسیه را در حالتی لرزان و بی ثبات تحویل گرفت که از فروپاشی یک دهه قبل اتحاد جماهیر شوروی باقی مانده بود. در آن دوران پوتین مردی ناشناخته و خاکستری بود؛ تکنوکراتی دیگر که بوریس یلتسین او را نخست وزیر کرده بود و به نظر می رسید دوام چندانی در این پست نخواهد داشت.
 
ولادیمیر پوتین در آن زمان ظاهری کاریزماتیک نداشت و همه او را ابزار و عروسکی در دست اولیگارش ها (طبقه ثروتمند و سرمایه دار روسیه که با استفاده از رانت دولتی قدرت اصلی کشور را در دست داشتند) می دانستند. اکنون اما پوتین قدرتمند با ۱۸ سال تجربه در رأس حکومت روسیه و تضمین ۶ سال دیگر حضور در این مقام بر اساس نتایج انتخابات هفته گذشته، وی چهره ای کاملاً متفاوت دارد و شاید سال هاست او قدرتمندترین مرد جهان است. وی در تمام این سال ها با دقت و احتیاط کامل توانست خود را به عنوان یک چهره سیاسی که مرد عمل است نشان دهد و در رسانه های جمعی نیز با تیراندازی، رام کردن ببرهای سیبری و به زمین کوبیدن حریفان خود در میدان مبارزات جودو بر تثبیت این چهره خود در اذهان عموم مردم جهان کمک کرده است.
 
سبک رفتاری شخصی و حکومتی پوتین شاید از سال ۲۰۰۰ تاکنون تغییرات زیادی کرده باشد اما در تمامی این سال ها تمامی فعالیت ها و اقدامات او بر اساس یک اصل ثابت و ساده بوده است: بازگرداندن اعتبار بین المللی روسیه. رییس جمهور ۶۵ ساله روسیه همانند بسیاری از همدوره های خود بسیار به تاریخ روسیه اهمیت داده و به شدت تحت تاثیر قدرت و اعتبار گذشته این کشور بوده و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاثیر زیادی بر روی افکار او داشت. اگر شعار «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم» دونالد ترامپ به دلیل این که مشخص نیست ایالات متحده کی بزرگ بوده و کی بزرگی آن به پایان رسیده کمی مبهم است اما تلاش های عملی و بدون شعار پوتین برای بازگرداندن قدرت و اعتبار به روسیه به مستندات و شواهد متقن و مشهودی وابسته است.
در طول دوران جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی به مدت نزدیک به نیم قرن یکی از دو قدرت اصلی جهان بود. وقتی که این کشور در سال ۱۹۹۱ فروپاشید، روسیه به جا مانده هیچ نشانی از آن قدرت و اعتبار گذشته نداشت. ولادیمیر پوتین قصدی برای احیای مجدد اتحاد جماهیر شوروی به شکل سابق نداشت اما می خواست قدرت و اعتبار از دست رفته این کشور را بازیابد و همچنین غرور ملی از دست رفته مردم کشورش را به آن ها بازگرداند. فروپاشی این قدرت بزرگ و انتقال قدرت از گورباچف به یلتسین برای مردم این کشور هزینه های سنگینی در برداشت و پوتین نیز اگر چه از این فروپاشی منتفع شده و به سرعت نردبان ترقی در عرصه سیاسی را پیمود اما این تغییر بزرگ برای وی نیز دردناک بود و در خاطره او به عنوان اتفاقی تلخ باقی ماند.
 
ولادیمیر پوتین به عنوان یک سرهنگ اطلاعاتی کا گ ب در سن ۳۷ سالگی که در آلمان شرقی و در شهر درسدن فعالیت می کرد، شاهد هجوم مردم خشمگین به اداره مرکزی سازمان اطلاعات آلمان شرقی در دسامبر ۱۹۸۹ بود. جمعیت خشمگین با گذشتن از ساختمان های پلیس مخفی آلمان شرقی وارد مرکز فرماندهی کا گ ب در قلب این مجتمع شدند. پوتین برای محافظت از کارمندان این مرکز و اسناد و فایل های محرمانه ای که در این مرکز وجود داشت درخواست پشتیبانی نظامی کرد اما به او گفته شد که پشتیبانی و کمکی در کار نیست. از آن طرف خط در جواب درخواست کمک پوتین تنها این جمله به گوش رسید:” مسکو ساکت است” که بدین معنا بود که مسکو در قبال این رخداد عکس العمل خاصی نشان نخواهد داد.
 
از این رو پوتین جوان چاره ای جز این نداشت که به بیرون از مرکز فرماندهی رفته و به دروغ به جمعیت خشمگین اعلام کند که مردان تا بن دندان مسلح او خود را برای قتل عام کسانی که وارد این مرکز شوند آماده کرده اند. این حقه موثر افتاد، جمعیت پراکنده شده و اسناد کا گ ب، جاسوس ها و مامورین مرکز از خطری جدی رهایی یافتند. ولادیمیر خشمگین حس می کرد که دارد فروپاشی یکی از بزرگ ترین و قدرتمندترین امپراطوری های تاریخ را به کریه ترین و تحقیر کننده ترین شکل ممکن تماشا می کند. وی بعدها در مصاحبه هایی که در سال ۲۰۰۰ انجام داد در این مورد چنین گفت:” حس می کردم کشور [شوروی] دیگر وجود ندارد، کشور محو شده بود”.
به نظر می رسد که درد وی از دست دادن افراد و خسارت های مالی نبود بلکه او برای تحقیر ملی یک قدرت بزرگ که از درون فروپاشیده بود سوگواری می کرد. وی بعدها ادعا کرد که برای مدتی قبل از این اتفاقات حس کرده بود که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اروپا اجتناب ناپذیر است. پوتین در این باره نیز چنین گفته است:”اما می خواستم چیز متفاوتی به جای آن ظهور کند. اما هیچ چیز متفاوتی ظهور نکرد و این موضوع دردناک بود. آن ها همه چیز را رها کرده و فرار کردند”. در طول دهه ۱۹۹۰، ولادیمیر پوتین از یک شخص کم اهمیت در کا گ ب به معاونت شهردار سنت پترزبورگ رسید و بعدها در سال ۱۹۹۶ توسط رییس جمهور وقت، بوریس یلتسین، به کاخ کرملین فراخوانده شد.
 
بدین ترتیب او از نزدیک ضعف روسیه جدید را شاهد بود. در سال ۱۹۹۸، وقتی که بیل کلینتون، رییس جمهور وقت ایالات متحده، با یلتسین تماس گرفته و اعلام کرد که کشورش قصد حمله هوایی به صربستان را دارد، یلتسین برآشفت. وی بر سر کلینتون فریاد زده و اعلام کرد که چنین اقدامی قابل قبول نیست و سپس ارتباط را قطع کرد. اما حمله هوایی ایالات متحده انجام گرفت، حتی با مخالفت روسیه. پوتین تصمیم گرفته بود که دیگر شاهد چنین رفتار تحقیرآمیزی نباشد و خیلی زود مشخص شد که سبک او با سبک یلتسین بسیار متفاوت است. وقتی که استروب تالبوت، نماینده بیل کلینتون در سفارت این کشور در روسیه، در اواخر دهه ۱۹۹۰ برای اولین بار با ولادیمیر پوتین دیدار کرد، مقامات ایالات متحده متوجه سبک کاملاً متفاوت پوتین در رفتار و سخنرانی نسبت به یلتسین و دیگر مقامات رسمی روسیه شدند.
 
تالبوت از «توانایی ابراز اعتماد به نفس و استقلال رأی به صورت خویشتندارانه و سبک سخن گفتن آرام» ولادیمیر پوتین حیرت زده شد. رییس جمهور آینده روسیه، همچنین، از برخی ترفندهایی که در دوران خدمت خود در کا گ ب یاد گرفته بود استفاده کرده تا نشان دهد که اوست که کنترل همه چیز را در دست داشته و بر اوضاع مسلط است. پوتین در این دیدار اسم تعدادی از شاعرانی که تالبوت در دروان دانشگاه در مورد آن ها تحقیق کرده و به آن ها علاقه داشت را برای وی برشمرد تا نشان دهد که اطلاعات زیادی در مورد وی در اختیار داشته و سابقه او را به خوبی مطالعه کرده است. تالبوت بعدها در خاطرات خود در مورد این دیدار چنین نوشت:” می توانستم او را در حالی که مشغول استنطاق از یک جاسوس دستگیر شده بود تصور کنم، جاسوسی که قبلاً توسط بازجوهایی سختگیرتر و خشن تر کمی نرم شده بود”.
 
چند روز قبل از این که ولادیمیر پوتین به مقام ریاست جمهوری روسیه برسد، در اواخر ۱۹۹۹، وی مقاله ای در روزنامه روسی «Nezavisimaya Gazeta» نوشت و در آن در مورد وظایف خود به عنوان رهبر آینده این کشور نوشت:” برای اولین بار در ۲۰۰، ۳۰۰ سال گذشته، روسیه با خطر واقعی مواجه شده است که می تواند آن را به لایه دوم یا حتی سوم قدرت های جهانی نزول دهد”. پوتین هشدار می داد و از روس ها می خواست که متحد شوند تا این اطمینان حاصل شود که کشورشان به گفته خود او در «ردیف اول» ملت ها باقی بماند. برای رسیدن به این هدف، پوتین به تاریخ مراجعه کرد. تاریخ نزدیک روسیه دارای تناقضات بسیاری بود، دردناک و خونین، اما پوتین اطمینان داشت که روس ها باید به تاریخ کشور خود افتخار کنند.
پیروزی در جنگ جهانی دوم که در روسیه هنوز هم با عنوان «نبرد میهن پرستانه بزرگ» از آن یاد می شود به افسانه ای دوست داشتنی در سطح ملی برای روسیه جدید تبدیل شد. پوتین در دومین روز پس از انتخاب شدن به عنوان رییس جمهور کشور در سال ۲۰۰۰ خطاب به کهنه سربازان دوران جنگ جهانی دوم چنین گفت:” از طریق شما بود که ما به برنده بودن عادت کردیم”. هر سال که از ریاست جمهوری پوتین می گذشت این گفتمان پیروزی بیش از پیش نمایان می شد و عینیت می یافت. به چالش کشیدن طرف تاریک گفتمان جنگ اتحاد جماهیر شوروی مانند تبعید بیش از ۲ میلیون نفر از مردم این کشور در طول دوران جنگ جهانی دوم یا تاکتیک های خشن و بیرحمانه رژیم استالین در سال های پیش از شروع جنگ بر علیه مردم کشور بیش از پیش به یک تابو تبدیل شده بود.
 
ولادیمیر پوتین مصمم بود به مردم کشورش بفهماند که نباید به خاطر گذشته خود احساس گناه کنند. تصویر شخصی پوتین طوری شکل گرفته و در رسانه ها به نمایش درمی آمد که گفتمان یک کشور جدید که از خاکستر اتحاد جماهیر شوروی سربرآورده را تقوت نماید. او با رویکرد آرام و پرهیز از یاوه گویی و سخن گفتن محکم و مقتدرانه خود دل روسی ها را به دست آورد. مشاوران و دستیاران او در کرملین در طی این سال ها تلاش کرده اند توانایی ها و قابلیت های مردانه او را برجسته سازی کنند که به تصاویری مهندسی شده از او که هر روز بی معنی تر از قبل می شد منتهی می شد؛ پوتین در ماشین مسابقه سرعت یا در درون یک جت جنگنده، پوتین سوار بر اسب با نیم تنه لخت و پوتین سوار بر پاراگلایدر.
 
حتی سال گذشته در محافل سیاسی مسکو شنیده شد که پوتین قصد داشته به فضا رفته و سوار بر فضاپیمای خود در مدار زمین قرار بگیرد. اما ظاهراً این ایده توسط مقامات امنیتی کرملین منع شد زیرا آن را بسیار خطرناک توصیف کرده بودند. همزمان با این که چهره پوتین در رسانه های دولتی روسیه به یک شخصیت ابرقهرمانی نزدیک می شد، سبک حکومت داری او نیز تغییر می کرد. در سال های اخیر، حلقه تصمیم گیران واقعی در اطراف پوتین کوچک تر و کوچک تر شده است و اکنون تنها به کسانی محدود شده که سابقه خدمت در ارگان های امنیتی روسیه و شوروی سابق را دارند.
 
پوتین بیش از هر چیز دیگری به وفاداری اهمیت می دهد و بسیاری از اطرافیان او کسانی هستند که پوتین از زمان فعالیت در سرویس کا گ ب با آن ها آشنایی داشته یا دستکم از دهه ۱۹۹۰ در سنت پترزبورگ با آن ها مراوده و ارتباط داشته است. این افراد به ندرت با رسانه ها مصاحبه می کنند که همین موضوع باعث می شود درز اخبار قابل اعتماد از فعالیت های درونی کاخ کرملین بسیار سخت باشد. پوتین نیز به ندرت زندگی شخصی خود را در برابر دوربین قرار می دهد، مانند تارکان دنیا به ندرت از اینترنت و تکنولوژی استفاده کرده و اطلاعات مورد نیاز خود را عمدتاً به صورت دست نوشته که توسط دستیارانش در کرملین و در پوشه های قرمز رنگ برای وی برده می شود دریافت می کند. در حالی که وی تصویر خود را به عنوان رهبر مردمی کشورش ترسیم کرده است اما به ندرت با «روس های واقعی» ارتباط برقرار می کند و از مردم کشورش نیز بیش از پیش دوری می نماید.
 
دیدارهای اندک او با عموم مردم نیز معمولاً از قبل برنامه ریزی شده و مانند یک نمایش از پیش طرح ریزی شده است. تنها در سال ۲۰۰۵ بود که مختصری از زندگی شخصی او در رسانه ها منتشر شد و آن هم زمانی بود که همسرش، لودمیلا، با یک روزنامه روسی مصاحب کوتاهی داشت. وی در مصاحبه خود چهره ای کم حرف و قدرتمند و مقتدر را از همسرش در خانه ترسیم کرد که تنها زمانی که آخر شب به خانه می آید می توان از او سوال کرد و قبل از خواب نیز یک نوشیدنی خاص قفقازی به نام «کفیر» (kefir) می نوشد. حتی آن موقع نیز او می داند که نباید از شوهرش در مورد مسایل مربوط به کار سوال کند. لودمیلا در این مصاحبه می گوید که دست از آشپزی کردن کشیده است زیرا پوتین هیچ گاه از دستپخت او تمجید نکرده است.
 
همسر سابق پوتین در این باره چنین گفته است:” او در تمام طول سال های زندگی مشترکمان همواره مرا مورد آزمایش قرار داده است. من همواره این احساس را داشتم که او در حال تماشا کردن من بوده و بشدت مراقبت است که من انتخاب های درستی داشته باشم”. چنین احساسی در یک زندگی زناشویی نرمال و طبیعی دیده نمی شود و البته بعد از این که شایعاتی در مورد اختلاف این زن و شوهر و زندگی جداگانه آن ها، بالاخره جدایی رسمی این دو در سال ۲۰۱۳ اعلام شد. به مدت چند سال، یک گروه هک کامپیوتری به نام «شالتای بولتای» (Shaltai Boltai) پنجره ای کوچک را به فعالیت های درونی کاخ کرملین باز کرد و توانست حساب های توییتری و ایمیل برخی از نزدیکان ولادیمیر پوتین در کاخ کرملین را هک نماید که از آن جمله می توان به دیمیتری مدودف، نخست وزیر این کشور اشاره کرد.
 
البته سرویس امنیتی روسیه موفق به دستگیری این گروه و از بین بردن آن شد و هنوز هم یک از اعضای این گروه در زندان به سر می برد. اما در سال ۲۰۱۴، یکی از این هکرها که برای ماه های طولانی ایمیل های افراد بلند مرتبه کاخ کرملین را مطالعه کرده بود، قضاوت ترسناکی در مورد پوتین کرد:” به نظر من وی بیش از حد در قدرت باقی مانده است. او از همه فاصله گرفته است. او واقعاً شبیه تزار است. پایین تر از وی افراد در حال نزاع کردن در بین خود هستند اما از این که با او مخالفت کنند بسیار می ترسند. او در مفهوم رایج خود هیچ دوستی ندارد. شاید کسانی باشند که وی از آن ها خوشش بیاید اما به شدت پارانویایی [بدبین] است”.
 
در طی سال ها، ولادیمیر پوتین خود را با کشور روسیه مترادف ساخته است. با پایان دوره شش ساله جدید او، دوران زمامداری پوتین در روسیه به یک ربع قرن می رسد. یکی از دستیاران ارشد پوتین به نام ویاچسلاو وولودین چندین سال پیش چنین گفته بود:” بدون پوتین روسیه ای وجود ندارد”. در طول سال های زمامداری پوتین در روسیه وی همواره از جنگ جهانی دوم و رخدادها  و شخصیت های تاریخی این کشور به شیوه مبالغه آمیزی برای برجسته سازی غرور و عظمت روسیه است. اما به نظر می رسد که ولادیمیر پوتین دیگر ایده جدیدی برای پررنگ تر کردن نقش خود در تاریخ این کشور ندارد. او هنوز هم پیغام می فرستد که در صورت کناره گیری از قدرت آشوب و کشتار ایجاد خواهد شد و مخالفانش را به سرکوب شدید متهم می کند و مردم کشورش را از آشوب هایی شبیه آن چه در دهه ۹۰ اتفاق افتاد می ترساند و البته همچنان بر طبل افتخار به گذشته کشورش می کوبد.
 
در طی زمامداری نزدیک به دو دهه ای پوتین، دوستان دوران کودکی و جوانی و متحدان سیاسی او به شدت ثروتمند شده اند و پلیس ضد شورش نیز هر گونه تلاشی برای اعتراض علیه شیوه حکومت داری او را اغلب با خشونت تمام سرکوب می نماید. اکنون وی در هر مناقشه ای در سراسر جهان دخالت کرده و دست بالا را دارد و حتی او را به دستکاری و اعمال نفوذ در انتخابات دیگر کشورهای قدرتمند جهان متهم می کنند که نشان از قدرت و جاه طلبی این مرد روس دارد. اکنون ولادیمیر پوتین موفق شده رویای بازگرداندن روسیه به «ملت های ردیف اول» را تحقق بخشد اما دوران قدرت نمایی نفت به پایان رسیده و او نیز با اطلاع از این موضوع به نظر می رسد چاره ای جز تغییر استراتژی و دست یازیدن به ایده های جدید نداشته باشد.
 
وی اخیراً چند هفته قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، خبر از دستیابی کشورش به موشک ها و سلاح های بالستیک جدیدی داد که هیچ سیستمی در جهان توان مقابله با آن ها را ندارد. به نظر می رسد که وی به این نتیجه رسیده که دیگر سخن گفتن از گذشته و تمرکز بر روی تاریخ این کشور تاثیرگذار نبوده و باید به آینده متکی باشد.

منبع: سایت هیستوری (تاریخ)
+54
رأی دهید
-26

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    متخصصین جنگ روانی که در قالب خبرنگار و نویسنده و تحلیلگر در رسانه های غرب در حقیقت بازوی عملیاتی دستگاههای اطلاعاتی هستند و کارشون دادن شستشوی مغزی آرام و پیوسته به طبقه عوام جامعه ست . مهمترین روشهای آنها برای وارونه جلوه دادن واقعیت اینکه داستان را غیر مستقیم و به نفع خودشون تغییر داده و با تخریب طرف مقابل سعی میکنن آنها را شکست خورده و خودشان (غرب) را قهرمان جلوه داده و همچنان از سوار بودن بر شانه مردم احمق لذت ببرند. اینجا دقیقا شاهد چنین داستانی هستیم که حمله از آغاز مقاله با عنوان ( تحقیر دردناکی که ولادیمیر پوتین را به سمت بازگرداندن اعتبار و قدرت روسیه سوق داد) آغاز شده و از همان ابتدا سعی دارد پوتین را نه به عنوان رییس جمهور روسیه بلکه فقط یک مرد تحقیر شده با کشوری فقیر نشان دهد در حالیکه بر اساس حقیقت و تمام نظر سنجیها توسط رسانه ها و دستگاههای اطلاعاتی غربی نه تنها پوتین برای ۱۶ سال متوالی قدرتمندترین و محبوبترین شخصیت و رییس جمهور جهان است بلکه روسیه بدون سر و صدا کردن قدرتمندترین کشور جهانه و حتی مردم غرب در رسانه های غرب آرزو میکن پوتین رییس جمهورشون بود.
    37
    28
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    karaji - کرج ، ایران
    این مرتیکه نه برای ملت خودش خوبه نه دیگر ملل جهان ، ستمگری و خودررائئ و قصاوتی که در مورد مردم سوریه بکار برد رو تاریخ فراموش نخواهد کرد ..
    32
    41
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
    بعد از فروپاشی شوروی ، گورباچف خواست روسیه را جزو بازار مشترک کنند ، اما تحویل نگرفتند و تحقیرش کردند ، کار به جایی رسید که در تبلیغ همبرگر از رهبر سابق شوروی استفاده کردند،روس ها یکطرفه پیمان ورشو را پایان دادند ، و امید داشتند که ناتو هم سلاح ها را زمین بگزارد ، اما نه تنها اینکار را نکردند بلکه تک تک کشور های سابق پیمان ورشو را جزو ناتو کردند و خود را به مرز های روسیه نزدیک کردند. امریکا یکه تاز و با قلدری گفت که هر که با ما نیست دشمن ماست سپس عراق را زدند ، لیبی ، سوریه ، صربستان ، و جنگ و آشوب در خاورمیانه . فراموش نکنیم که دنیای تک قطبی بسیار خطرناک است ، اکنون هم اگه پوتین از پشت به ایران خنجر بزند ، دشمنان ایران کشور را مثل افغانستان و سوریه می‌کنند . متاسفانه در دنیای کنونی منافع ملی ایران ایجاب می‌کند که روسیه قدرتند باشد .
    10
    24
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    pars40 - فرایبورگ، سوییس

    [::tom28 - تهران، ایران::] دوست عزیز من همینجا در سوییس که ادعاش میشه رفتر دفتر روزنامه که از یک سازمانی که داره از خارجی ها سو استفاده میکنه خبری چاپ کنن با کمال ناباوری من رو بیرون کردن البته به با فحش اما با پنبه سر بریدن . همین دیروز یک نفر با چاقو به من حمله کرد در حالی داشتم از دوش به اتاق خودم میرفتم با حوله ووو با هم با کمال نا باوری پلیس هیچ کاری نکرد و گفت ما کاری نمیتونیم بکنیم حتی نیومدن به محل ماجرا میدونی چرا چون من یک خارجی هستم و سوییسی نیستم . دنیای غرب و دموکراسیش فقط شعاره کاش مملکت خودمون دست خود ایرانیان بود و برمیگشتیم به خدا یک تکه نان خشک در ایران خوردن بسیار با شرف تر هست که آدم مجبور باشه در یک کشور خاجی زندگی کنه مخصوصا در اروپا ای کاش میفهمیدی که عدالت ستم معتدلی است که در رگ قانون جاریست . از کیومرث منشی زاده.
    4
    25
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.