شما خون دادید. شماها به میدان رفتید؛ شماها مبارزه کردید؛ ماها هیچ حقی نداریم. ما باید برای شما خدمت کنیم. خودمان نباید استفاده کنیم. نه استفاده عنوانی. خاک بر سر من که بخواهم استفاده عنوانی از شما بکنم! خاک بر سر من که بخواهم خون شما ریخته بشود و من استفادهاش را ببرم! (امام خمینی (ره)؛ 15 خرداد 1358)
این آقازاده جوان جز اینکه نوه مرحوم حاج احمد خمینی است، چه فضل و برتری نسبت به سایر همنسلانش دارد؟ نابغه هوشی است؟ اعجوبه حوزوی است؟ دانشمند علمی است؟ جز انتساب به امام راحل عظیمالشأن چه ویژگی دیگری دارد؟ نمیشود "خمینی" بود و "معمولی" زندگی کرد؟
نمیشود تا آخر عمر نانِ نام امام را نخورد و بر خود متکی بود؟ مثلا نمیشود از نسل امام بود ولی مهندس یا طبیب شد و از همان راه نام و نان و اعتبار کسب کرد؟ امام که منتقد خاندانسالاری شاهنشاهی بود، راضی است "خمینی بودن" برای نوه نتیجههایش تبدیل به "شغل" شود؟
اینکه سبک زندگی اشرافی و لاکچری و میلیونی تازه جوان های خاندان امام خمینی چرا رنگ و بویی از امام ندارد به کنار. اما یک سوال:
از نسل بزرگمردی چون امام خمینی بودن، باید مسئولیت ما نسبت به انقلاب را بیشتر کند یا سفره مان را عریض تر؟
واکنش احمد خمینی به ادعای لاکچری بودن سید احمد خمینی در صفحه اینستاگرامش به حواشی انتشار عکسش پرداخت.
«سیداحمد خمینی» فرزند حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرام خود در یادداشتی با عنوان «هزار عیب دارم ولى...» به حواشی انتشار عکسی از خود پرداخت.
او نوشت:
در چند روز گذشته انتشار عکسهایى از من در دو جلسه زمینه ساز نوازش دوستان و غیردوستانى شد که اصلا آنها را نمىشناسم چه رسد به اینکه در حق آنها بدى کرده باشم. یکى مربوط به بازدید از نمایشگاه هنرى بود که در حسینیهى جماران به مناسبت سالگرد درگذشت پدر بزرگم بر پا شده بود و حضور در آن براى عموم مردم آزاد بود و دیگرى به مناسبت مراسم سالگرد ایشان در حرم امام و حضور در جمع خبرنگارانى که براى پوشش آن تلاش مىکردند.
چشمتان روز بد نبیند که از عکسهاى همین دو مراسم گروهى به «لاکچرى» بودن من پى بردند و سایت وزین رجا نیوز! بنده را به همین جهت شازده خطاب کرد و گروه ارزشى دیگرى من را که از شما چه پنهان اصلا ادعاى سواد نکردهام به صفت «بى سواد» نواخت؛ و گروههایى هم که موقعیت را مناسب دیدند، هجمه را به امام متوجه کردند. البته من نیت خوانى نمىکنم ولى شما مىتوانید غرض برخى از آنها را به راحتى دریابید.
احمد کوچکتر از آن است که هدف باشد، هدف تخریب، شخصیت پدر است.
راستش سالهاست که به این تندخویىها عادت دارم و صبورى را از پدر مىآموزم که همیشه میگوید «حرص نخور و به فهم مردم اطمینان داشته باش». یک بار فیلم مونتاژ میکنند و بار دیگر حضور در یک مجلس روضه را بهانه مىکنند و...
به هر حال دشنام مىدهند. این بار هم برخى تصویرى را که یک «نقاش جوان عاشق امام» از من کشیده، به عنوان سند بر دست گرفتهاند.
من هزار عیب نهفته دارم که حضرت ستار العیوب آنها را پنهان داشته است، اما جداً این را نمىتوانم ایراد بدانم.
الان هم روى خطابم به آنها نیست و مطمئنم که هر بینندهی منصفى از اینکه بنده روى صندلى نشستهام و در سالروز درگذشت پدربزرگم احترام شدهام اشکالى را متوجه من نمىکند (چنانکه مثلا اگر در سالروز شهادت شهیدى فرزند و نوه او به بازدید خبرگزارى خاصى برود قطعا اکرام مىبیند) بلکه روى سخنم با دوستان خود است که به همدیگر تذکر دهیم که مبادا دچار حقد و حسد و کینه شویم و به بهانههاى واهى «عیب جویى» کنیم.
روزگار ما عصر فضاى مجازى است و ما یعنى من و شما باید «آسیب زدایى» از آن را از خود شروع کنیم. ترور شخصیت، آبرو بردن، نشر دروغ، دشنام مستقیم و غیر مستقیم و هزار آسیب دیگرى که امروزه با آن مواجهیم.
بیایید با «بد زبانان» همراه نشویم، «بد دلان» را از خود برانیم و «بد اندیشان» را یار نشویم. بى تردید من به عنوان جوان نسل سوم انقلاب از چنان جایگاهى برخوردار نیستم که روى سخن را متوجه «بزرگترها» کنم ولى مىتوانم همدلانه با «هم نسلان» خود سخن بگویم تا خواستهاى را با هم در میان بگذاریم و «همه با هم» آغازگر «جنبش مبارزه با بد اخلاقى در فضاى مجازى» شویم.
در آستانهی سال نو باشد که دلها را بشوییم و از خدا بخواهیم از مکر شیطان ما را مصون و از کبر و کینه بر کنار دارد.